728 x 90

آشنایی با برنامه ۱۰ماده‌ای مریم رجوی ـ ۹

حفاظت و احیای محیط زیست قتل‌عام‌ شده در حکومت آخوندها

خانم مریم رجوی،  رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت
خانم مریم رجوی، رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت

ماده ۹ برنامه ۱۰ماده‌‌ای به حفاظت و احیای محیط‌زیست قتل‌عام شده در حاکمیت ملاسالار اختصاص دارد.

 

در سطح جهان، حفاظت از محیط‌زیست به‌عنوان یکی از ۸هدف توسعه هزاره و یکی از ۳پایهٔ توسعهٔ پایدار شناخته می‌شود. محیط‌زیست ربط غیرقابل انفکاکی با انسان و فعالیت‌های او و نیز تنظیم دولت‌ها با آن دارد. کرهٔ زمین را به قسمت‌های «سنگ‌کره»، «آب‌کره»، «هواکره» و «زیست‌کره» تقسیم می‌کنند. هر کدام از این بخش‌ها اکوسیستم‌های خود را دارند که در ارتباط با هم محیط‌زیست را تشکیل می‌دهند.

در ایران فردا، یک اقتصاد سالم و رشدیابنده، خیلی از مشکلات بعدی را حل خواهد کرد از جمله بحران بزرگ محیط‌زیست را که یکی از عوارض انهدام اقتصاد کشور در سلطهٔ آخوندها تخریب آن است.

 

 ضایعات زیست‌محیطی ایلغار آخوندها در ایران

شناخت وضعیت کنونی محیط‌زیست ایران، نیازمند یک بررسی علمی و همه‌جانبه است که طبعاً در مجال این مقاله نیست، ما تنها به نمونه‌هایی برای فهم بحث اشاره می‌کنیم.

به‌جرأت می‌توان گفت، یکی از فاجعه‌بارترین آثار حاکمیت چپاول و غارت ولایت‌ فقیه در میهن اشغال‌شده ما انهدام محیط‌زیست است. آخوندها و ایلغار سیری‌ناپذیر آنان، هستی و حیات کنونی و آینده کشور را در معرض نابودی قرار داده است. سیاست‌های به‌غایت ضدملی و ضد‌مردمی باندهای غارتگر مافیای آب چنان زیست‌بوم ایران را در لبه پرتگاه نابودی قرار داده که سالیان پس از سرنگونی این رژیم باید به ترمیم آن پرداخت تا به نقطه صفر برگردد. این یک شعار و ادعا نیست. فقط کافی است به سدسازی‌های بی‌رویه در ایران نگاه کنیم. سد اساساً برای جلوگیری از هرزروی آب و به‌منظور بهره‌برداری از آن جهت آبیاری و تولید برق احداث می‌شود. در ایران اما سدها، بلای جان محیط‌زیست و فاجعه‌یی برای امرارمعاش مردمان مسیر رودخانه‌ها و حاشیه تالاب‌ها شده‌اند. وقتی بر روی رودی پرآب سدی ساخته می‌شود، حوزه پایین‌دستی آن سد به‌طور حتم با مشکل کم‌آبی روبه‌رو می‌شود و اکوسیستم آن منطقه به مرور زمان تغییر می‌کند. اساساً زدن سدهای زیاد در مسیر رودخانه‌ها و حوضه آب‌خیزها، هیچ توجیه و دلیل علمی ندارد، بلکه تنها به‌خاطر منافع نهادهای حکومتی و به‌طور مشخص سپاه پاسداران خامنه‌ای است. یکی از آنها، قرارگاه ضدخاتم‌الانبیاء است که به‌عنوان بازوی اقتصادی سپاه شناخته می‌شود.

واقعیت دیگر این‌که، با احداث سدها در کل کشور، آب خروجی از سدها کاهش یافته است. سپس حفر چاه‌های عمیق در مناطق پائین‌دست سدها و دشت‌های اطراف دریاچه ارومیه جهت تامین آب از سفره‌های زیرزمینی  روند خشک‌شدن دریاچه ارومیه را تسریع کرد و در استان‌های اصفهان و چهارمحال بختیاری و یزد شکل دیگری به خود گرفت.

خشک شدن چشمه‌ها و قنوات، تبدیل زمین‌های کشاورزی به بیابان، خالی شدن مناطق روستایی و مهاجرت کشاورزان به شهرهای بزرگ از پیامدهای پایین آمدن سطح آب‌های زیرزمینی یا تخریب سفره‌های آب زیرزمینی است.

 

مرگ دریاچه‌ها و تالاب‌ها و چشم‌انداز سرزمینی لم‌یزرع 

روند شتابان و رو به قهقرای انهدام میراث طبیعی چندمیلیون ساله میهن چنان گسترده و وسیع می‌باشد که خبرگزاری حکومتی برنا ۱۸خرداد ۹۶ در توصیف آن با صراحت این‌چنین اعتراف می‌کند: «آن‌گونه که پیش‌بینی‌ها نشان می‌دهد، ادامه روند کنونی باعث می‌شود ایران در ۵۰سال آینده به سرزمینی بدل شود، فاقد خاک حاصلخیز و آب و جنگل و مرغزار، سرزمینی برهوت و لم‌یزرع، عرصه‌یی تفته و سوزان مشابه چاد که به قلب مرده آفریقا مشهور است. آیا آن روز فرا خواهد رسید که ایران قلب مرده خاورمیانه لقب بگیرد؟!».

 

-ایران در معرض تبدیل شدن به سرزمین لم‌یزرع

ایران در معرض تبدیل شدن به سرزمین لم‌یزرع

 

دریاچه ارومیه روزگاری نه چندان دور با مساحت بیش از ۵۰۰۰کیلومترمربع، با طول ۱۴۰کیلومتر و عرض ۸۵کیلومتر و با عمق نزدیک به ۱۷متر، با داشتن بیش از یک‌صد جزیره کوچک صخره‌‌ای برای توقف پرندگان مهاجر از جمله فلامینگو، پلیکان، لک‌لک و اردک... یکی از زیباترین نقاط میهن اسیر و در بند به‌شمار می‌آمد. هم‌چنین این دریاچه با وسعتی بیش از ۳درصد مساحت کل کشور در عین‌حال که عنوان بزرگ‌ترین دریاچه داخلی ایران را با خود یدک می‌کشید عنوان دومین دریاچه بزرگ آب‌شور در دنیا و بزرگ‌ترین آبگیر دائمی در آسیای غربی را به خود اختصاص داده بودکه طی چند ده‌هزار سال همواره پرآب بوده، اکنون با بحران خشک‌شدن درگیر است. سطح دریاچه به کمتر از یک‌سوم تقلیل یافته و نزدیک به ۲۰۰۰کیلومتر مربع است. کارگزاران حکومتی اذعان می‌کنند که «در صورت عدم احیای دریاچه ارومیه سلامتی ۱۴میلیون تن به خطر می‌افتد. طوفان نمک و ریزگردهای ناشی از خشک شدن این دریاچه، تمام هستی جمعیتی را که در مناطق اطراف این دریاچه زندگی می‌کنند، تهدید می‌کند و افزایش تعداد مبتلایان به انواع مختلف سرطان‌های پوست در آذربایجان یکی از پیامدهای آن است(ایسنا - ۱۱خرداد ۱۳۹۵)».

دریاچه ارومیه در حالی که توسط ۶۰رودخانه فصلی و دایم از جمله رودهای زرینه‌رود و سیمینه‌رود و تلخه‌رود سیرآب می‌شد از اواسط دهه ۱۳۸۰ در نتیجه سیاست‌های ضدملی و وطن‌فروشانه باندهای غارتگر مافیای آب رژیم که عمدتاً توسط سپاه پاسداران ضد‌مردمی کنترل می‌شود، شروع به خشک‌شدن کرد به‌صورتی‌که طبق اعتراف مدیرکل مدیریت بحران آذربایجان غربی،‌ طی بیش از ۲دهه، هر سال به‌طور متوسط ۴۰سانتیمتر از ارتفاع دریاچه ارومیه کاسته شده و در حال حاضر ۹۵درصد از آب دریاچه خشک شده است(سایت دیده‌بان ۲۲تیر ۱۴۰۱).

دشت‌های نمکی به‌وجود آمده در بستر دریاچه می‌تواند با گردباهای منطقه‌ای شهرها و روستاها را در استان‌های آذربایجان و کردستان غیرقابل زیست نماید.

«با خشک شدن دریاچه ارومیه بیش از ۱۰میلیارد تن نمک به صورت گردوغبار و توفان بر سر مردم این ناحیه فرو خواهد ریخت»(اعتماد ملی ۲۱خرداد ۱۴۰۱).

از دریاچه بختگان که دومین دریاچه بزرگ بعد از ارومیه محسوب می‌شد به‌جز گنبدهای نمک چیزی باقی نمانده است. سایر دریاچه‌های استان فارس مانند مهارلو، طشک و هیرم، پریشان، تالاب ارژن، برم‌شور و کافتر نیز رو به خشکی رفته‌اند.

 

زاینده‌رود، مرتعی برای گوسفندان!

به‌دلیل مرگ زاینده‌رود که مهم‌ترین رودخانه فلات مرکزی ایران بود، مرداب یا باتلاق گاوخونی در اصفهان به برهوت بدل شده است. کارشناسان محیط‌زیست ابعاد و آثار خسارت‌های ناشی از خشکی زاینده رود و باتلاق گاوخونی را یک فاجعه در ابعاد کلان‌زیست‌محیط کشور محسوب نموده‌اند. یکی از سایت‌های حکومتی این تراژدی را این‌گونه تصویر کرده است:

«از روزی که رودخانه آخرین نفس‌های دائمی بودنش را کشید و به رودی فصلی تبدیل شد، گوسفندان گرسنه هر چند وقت یک بار میزبانش شدند. حالا باز تاریخ تکرار شده تا زاینده‌رودی که روزگاری میزبان گردشگران داخلی و خارجی بود، غم‌انگیزترین روزهایش را با گوسفندان داخل رودخانه خشک بگذراند.

هر وقت زاینده‌رود بسته می‌شود، بسترش تا چشم کار می‌کند تلی از خاک و هیچ است. رود، مثل فانتزی کارگردان‌های هالیوودی شده وقتی که می‌خواهند با همه ابزار و ادوات‌شان فضایی آخرالزمانی را توصیف کنند. زنده‌رود ما بدون آن ابزارهای سینمایی هم نمایی آخرالزمانی به خود می‌گیرد.

۱۰کیلومتر راه زیادی است، اما نه برای گوسفندان گرسنه‌ای که مشقت راه را ناچیز می‌دانند تا به علف‌های هرز و کمی ته‌مانده آب برسند وقتی که رودخانه دوره خشکسالی‌اش را می‌گذراند، آنها می آیند تا در مرتعی که نامش زاینده‌رود است، قدری سیر شوند.

زاینده رود، روزگاری نگین درخشنده اصفهان بود و حالا سال‌های درازی است که از حافظه تاریخی پرنده‌های مهاجر رخت بربسته تا به‌جای این پرندگان روزی میزبان شترهایی شود که گردشگران را به خود می‌خوانند و روز دیگر چشمش به گوسفند و مار و مور که در بسترش می‌لولند خیره شود»(نصف‌جهان ۵خرداد ۱۴۰۱).

 

دریاچه‌ هامون سومین دریاچه بزرگ ایران پس از دریاچه خزر و دریاچه ارومیه به‌عنوان هفتمین تالاب بین‌المللی جهان و بزرگ‌ترین دریاچه آب شیرین کشور با وسعت ۲۴۰هزار هکتار در حال حاضر به بیابانی خشک و لم‌یزرع تبدیل شده است. این دریاچه که از ۳دریاچه کوچک به نام‌های هامون پوزک، هامون سابوری و هامون هیرمند تشکیل می‌شد در زمان فراوانی آب به یکدیگر متصل می‌شدند و دریاچه مشترک هامون بین افغانستان و ایران را تشکیل می‌دادند.

 

تالاب یا مرداب انزلی معروف به «تالاب لاله‌مردابی» با مساحت حدود ۲۱هزار هکتار واقع در استان گیلان از سال ۱۳۵۴ جزو تالاب‌های بین‌المللی تحت حفاظت به‌شمار می‌رفت و مهم‌ترین منبع تکثیر و تولید ماهیان خاویاری و استخوانی دریای خزر بود. اما امروز بعد از گذشت نزدیک به ۴دهه از حاکمیت منحوس ولایت ضمن نابود شدن عرصه زیادی از این اکوسیستم بی‌نظیر طبیعت، عمق آن از ١١متر به کمتر از ٢متر کاهش یافته و از این تالاب غارت‌شده لجن‌زاری بیش نمانده است.

تالاب بین‌المللی شادگان، پنجمین تالاب جهان از مهم‌ترین سرمایه‌های طبیعی منطقه و جهان و از معدود تالاب‌های جهانی است که در سازمان بین‌المللی یونسکو ثبت شده است. اما در نتیجه سیاست‌های ضد‌مردمی و غارتگرانه رژیم فاسد آخوندی از قبیل سدسازی‌های بی‌رویه، کم‌شدن آب ورودی به کارون و ذخیره و انتقال آب این رودخانه به مناطق دیگر، تخلیه پساب‌های آلوده‌یی چون مزارع نیشکر، پرورش ماهی و فولاد خوزستان، عبور لوله‌های نفتی، فعالیت ۳۰واحد پتروشیمی و تخلیه و دفن زباله‌های شهر در وسط هور، باعث شده است که این تالاب منحصربه‌فرد از سال ۱۳۷۲ وارد فهرست قرمز تالاب‌های بین‌المللی(لیست مونترو) شده است و در حالی که معیشت حدود ۱۰۰هزار نفر اهالی منطقه به تالاب شادگان و حیات آن وابسته است هم‌اکنون در حال خشک شدن می‌باشد.

در استان همدان ۳تالاب طبیعی به نام‌های «چم‌شور»، «آق‌گل» و «پیرسلمان» و ۴تالاب مصنوعی به نام‌های «اکباتان»، «شیرین سو»، «آبشینه» و «سدکلان» ملایر وجود دارد، در این میان تالاب «آق‌گل» با وسعت ۸۳۰هکتار در جنوب شرقی روستای اسلام‌آباد از توابع شهرستان ملایر، مهم‌ترین تالاب‌ غرب کشور و بزرگ‌ترین تالاب طبیعی استان همدان می‌باشد که از محل رودخانه قره‌چای از زیر حوزه کمیجان و از طریق بارندگی‌های زمستانه تغذیه می‌شود. حجم آب این تالاب اکنون به ۳۰درصد کاهش یافته و در معرض خشک شدن قرار گرفته است.

 

بحران آب، هم‌پای تخریب محیط‌زیست

فاجعه بی‌آبی مسأله مرکزی و اساسی برای حیات مردم ایران است. بحران آب را در کنار تخریب محیط‌زیست باید یک  فرابحران، یا قتل‌عام طبیعت نامید.

مسأله آب و تخریب محیط‌زیست از چالش‌های مهمی است که مردم در نقاط مختلف با آن درگیر هستند. «کاهش بارندگی‌ها، تداوم برداشت بی‌رویه از منابع آبی زیرزمینی، هدررفت آب در مصارف کشاورزی و البته سوءمدیریت دولت‌ها برای دریافت حق‌آبه از همسایگان غرب و شرق کشور، سبب شده که فلات ایران در یک بازه ۱۰ساله، از نظر خشکسالی در بدترین وضعیت قرار گرفته و ۳۱استان کشور با خشکسالی درگیر شوند به گونه‌ای که اکنون ۸۶،۱درصد از مساحت کشور گرفتار خشکسالی است»(اعتماد ملی ۲۱تیر ۱۴۰۱).

از دیگر آسیب‌های وارده به محیط‌زیست، فرسایش خاک ایران در دوران استیلای استبداد دینی است. ایران دارای رتبه اول فرسایش خاک در جهان است. فرسایش خاک در ایران ۴برابر میانگین جهانی است. این در حالی است که برای تشکیل هر یک سانتی‌متر مکعب خاک ۷۰۰سال زمان لازم است. علت فرسودگی خاک در ایران تغییر کاربری دشت‌ها، تغییر مسیر عمدی رودخانه‌ها، از میان بردن پوشش گیاهی و ... است.

جنگل‌ها از ارزشمندترین سرمایه‌های ملی یک کشور هستند. ایران دارای ۱۸میلیون هکتار جنگل بوده است. طی بیش از ۴دهه حاکمیت عمامه‌داران این میزان به ۷میلیون هکتار کاهش یافته است. یعنی ۶۰درصد جنگل‌های ایران نابود شده است.

تخریب محیط‌زیست ایران در دوران ایلغار آخوندی حتی به کوه‌ها نیز سرایت کرده است. در حال‌ حاضر با فاجعه‌ای به‌نام «کوه‌خواری» مواجه هستیم. کوه‌خواری در ایران پدیده‌ای است که زیر نظر و حمایت سازمان‌ها، نهادها و تعاونی‌های وابسته به سپاه پاسداران انجام می‌شود.

 

-کوه‌خواری، از پیامدهای ایلغار آخوندی

کوه‌خواری، از پیامدهای ایلغار آخوندی

 

ریزگردها، علامت نابودی محیط‌زیست ایران

وضعیت هوای نفس کشیدن بهتر از آب نیست. آلودگی هوای شهرها از دیگر فجایعی است که محصول مستقیم تخریب محیط‌زیست ایران در نظام عمامه‌داران است. مرگی منحوس و شناور در بالای سر شهرها و استان‌های ایران که به‌گونه‌یی تدریجی و خاموش تلفات می‌گیرد و صدای قربانیان آن در جایی نمی‌پیچد. مرگی که مردم ایران به‌خصوص در استان‌های غربی و جنوبی ایران، بیشتر از هرکجا سایه‌ٔ شوم آن را در زندگی خود احساس می‌کنند. واقعیت این است که نظام قتل‌عام اینک علاوه بر هیولای گرسنگی و کرونا، توفان ریزگردها را نیز به جان مردم انداخته است تا از قِبل مرگ‌ومیر شهروندان ایرانی، سلطه‌ٔ ننگین خود را تداوم بخشد.

 

 

بر اساس گزارش‌های هواشناسی، در روز ۲۷اردیبهشت ۱۴۰۱ گردوغبار در استان‌های کردستان، کرمانشاه، ایلام، خوزستان، بوشهر و غرب استان فارس شدت بیشتری یافت. شاخص کیفیت هوا، برخی شهرهای غرب ایران را در وضعیت خطرناک قرار داد تا جایی که به‌دلیل کاهش شعاع دید افقی، تردد در جاده‌ها آسیب‌پذیر ارزیابی شده است.

ابر متراکم و چرکین غبار در همین روز ۸استان ایران از جمله تهران را به تعطیلی کشاند.

فقط در اهواز، به‌دلیل هجوم ریزگردها، طی یک شبانه‌روز ۶۵۳بیمار دارای علائم تنفسی به بیمارستان مراجعه کرده‌اند.

گزارش شرکت کنترل کیفیت هوا حاکی است که شاخص آلودگی هوای تهران نیز روی عدد ۴۴۱ یعنی وضعیت خطرناک قرار دارد. طبق برآوردهای جهانی، تهران در حال حاضر آلوده‌ترین شهر جهان است.

پدیده‌ٔ ریزگردها همان‌طور که اشاره شد، یکی دیگر از آثار فاجعه‌بار حاکمیت فقیهان ریایی بر سرزمین ما ایران است. نظام ایران‌خوار دینی، در مواجهه با این فاجعه‌ٔ زیست‌محیطی، همیشه تقصیر را به گردن عوامل بیرونی و کشورهای همسایه می‌اندازد تا دست‌های خونی خود در مرگ جغرافیایی ایران را کتمان کند.

مناطق متعددی در ایران وجود دارند که قادر به تولید توفان‌های عظیم گرد و خاک هستند. تالاب‌های خشک‌شده‌ٔ هورالعظیم و هورالهویزه یکی از مهم‌ترین کانون‌های تولید ریزگرد هستند. دلتای آبادان و تپه‌های ماسه‌یی آن نیز یکی از نواحی تولید ریزگرد است. سدسازی‌های بی‌رویه، جنگل‌زدایی، بیابان‌زایی و نیز نابودی فضای سبز داخل و حومه‌ی شهرها، هدردادن منابع آبی از دیگر عواملی هستند که توفان ریزگردها را موجب می‌شوند. بسیاری از این عوامل از آثار غارتگری آخوندها و دستبرد آنها به طبیعت بکر ایران است.

 

 

یک میهن و این همه زخم با یک خلق و آن همه عشق

با توجه به آنچه گفته شد که تنها مشتی از خروار بود، بازسازی محیط‌زیست منهدم‌شده ایران و برطرف کردن آثار ایلغار دهشتناک آخوندها از جغرافیای ایران، کاری است صعب؛ کاری که تنها باید با مسلح شدن به عشقی سرشار و امیدی به بزرگی خورشید از پس آن برآمد. این امید را از هم‌اکنون می‌توان در نگاه روشن مریم رجوی و در برنامه ۱۰ماده‌ای او دید.

بی‌تردید او به دلهایی امیدوار، عزم‌هایی برانگیخته و اراده‌هایی استوار نیاز دارد که «همچون خودش» مشکلات را به هیچ انگارند و با برافراشتن شعار آشنای «می‌توان و باید» به جنگ محال‌ها و غیرممکن‌ها بروند. عشق به آزادی ایران و سپس آبادانی آن، تنها محرک و انگیزهٔ تمامی ماست. پس برای گستراندن این عشق، به پهنه جامعه ایران باید از هم‌اکنون به‌پاخاست.

ادامه دارد

بیشتر بخوانید:

آشنایی با برنامه ۱۰ماده‌ای مریم رجوی ـ ۱

آشنایی با برنامه ۱۰ماده‌ای مریم رجوی ـ ۲

آشنایی با برنامه ۱۰ماده‌ای مریم رجوی ـ ۳

آشنایی با برنامه ۱۰ماده‌ای مریم رجوی ـ ۴

 آشنایی با برنامه ۱۰ماده‌ای مریم رجوی ـ ۵

  آشنایی با برنامه ۱۰ماده‌ای مریم رجوی ـ ۶

  آشنایی با برنامه ۱۰ماده‌ای مریم رجوی ـ ۷

 آشنایی با برنامه ۱۰ماده‌ای مریم رجوی ـ ۸

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/7eb4a71e-2421-49ae-a6b9-56fc5f3b1814"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات