تلویزیون شبکه خبر رژیم روز ۲۵فروردین ۹۸ در گفتگویی که با رحمانی فضلی وزیر کشور آخوندها داشت اعتراف کرد اکنون شرایط اجتماعی بهگونهیی است که مردم بهراحتی سران و سرکردگان رژیم را مورد تهاجم و حتی حمله فیزیکی قرار میدهند.
رحمانی فضلی گفت: «فرماندار ما در گمیشان وقتی بنده را میبرد اونجا گفت آقای دکتر رحمانی من سه بار امروز کتک خوردم از دست مردم. ناراحت هستند، حق هم داشتند. بعد ماشاالله یک هیکل قوی داره و آدم پرجثهای است. گفتم چطوری تو سه بار کتک خوردی؟ چطور توانستند تو را بزنند؟ گفت که من ایستادم که من را بزنند! مردم ناراحت هستند که تخلیه بشوند … منظور میگفت اگر شما هم میروید اونجا امکان داره تو را بزنند! میخواست این را به ما بگه!».
این ظاهراً توجیه محترمانه وزیر کشور توسط یکی از فرماندارانش است که دارد بهطور غیرمستقیم به وزیرش «حالی» میکند بازدید از مناطق سیلزده «فحش و کتکخوردن» دارد و باید اول و قبل از هر چیزی «پیه» کتک خوردن را تن خودش بمالد و بعد عازم منطقه سیلزده بشود!
در خبرهای روزهای پیشین نیز همگان فیلمهای خبری متعددی دیدهاند که مردم گریبان فرمانده نیروی زمینی پاسداران را گرفته و در آستانه گلاویز شدن با وی هستند و او تنها به مدد دخالت محافظان وحشیاش توانست سالم از صحنه بگریزد.
در صحنه دیگری امام جمعه شیراز (آخوند دژکام) به خبرنگاران گفت به میان مردم رفته تا پیام همدردی خامنهای را به آنها برساند اما آنقدر از مردم «فحش» خوردم که اعصابم حسابی خرد است و اصلاً حوصله گفتگو ندارم!
در یک صحنه مشابه، پاسدار جنایتکار نقدی نیز مورد خشم و کین مردم سیلزده قرار گرفت و جرأت نکرد «لام تا کام» دهان باز کند! همانطور که استاندار خوزستان سکه یک پول شد و همانطور که فرماندار دزفول و....
آنچه که این روزها در حال تغییر آنهم با سرعتی بسیار بالاست، دگرگونی فضای عمومی جامعه هنگام مواجهه با پاسداران و سران رژیم است که دیگر هیچ خط قرمزی را مردم رعایت نمیکنند و تا حد درگیری فیزیکی با پاسداران آدمکش رژیم پیشمیروند، آنچنان که پاسدار پاکپور فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران هنگام گزارش تلفنی وضعیت به فرمانده بالاترش (احتمالا سرپاسدار جعفری فرمانده کل سپاه) بهروشنی توصیه میکرد: هیچیک از مقامات رژیم به منطقه سیلزده نروند! وی در همان مکالمه تلفنی میگفت: من خودم به سختی توانستم گریبانم را از دست مردم خارج کنم و خودم را سال در ببرم!
اعترافهای رسمی به چنین فضای قهرآمیزی نسبت به پاسداران البته امر جدیدی نیست، پاسداران از همان اولین روزهای بهوجود آمدن سپاه در معرض اینگونه واکنشهای تند مردمی بودهاند.
بهنحوی که سرانجام سرکردگان پاسداران از همان هنگام به قسمتهای محافظتشده شهرهای بزرگ (مانند منطقه پشت مجلس شورای ملی سابق در تهران) نقل مکان کردند. برخی نیز بدون خجالت اسباب و اثاثیهاشان را جمع کرده و به اوین و دیگر زندانها رفتند تا فاصله بین منزل و محل کارشان (شکنجهگاه) فاصله چندانی نداشته باشد و منطقهاش هم حفاظتشده باشد تا مورد تهاجم انقلابی مردم قرار نگیرند و به این ترتیب شاید تا مدتی از آتش خشم مردم در امان باشند و در عینحال محافظت خود و آخوندهای دانهدرشتی را که در آن مناطق اسکان داده شده بودند، بتوانند بهتر تأمین کنند!
گستره کینه ملی و نقش آن در تعادلقوای جدید
در خبرهای مشابهی آمده بود که مردم به هیچیک از نهادهای امداد رسان رژیم اعتماد نداشته و کمکهایشان را ترجیحاً و با پذیرش ریسک خطرات سیل و خطرات امنیتی ناشی از بازداشت توسط پاسداران، خود شخصاً به مناطق سیلزده میبرند و توزیع میکنند.
در خبرهای دیگری آمده بود که پاسداران جمعی از فعالآن شوراهای مردمی را در خوزستان به جرم!؟ تهیه غذا و آب برای سیلزدگان بازداشت کرده و به نقاط نامعلومی بردهاند اما با تمامی این اوصاف، کار امدادرسانی مردم نه تنها متوقف نشده بلکه افزایش پیدا کرده است.
تمامی این خبرها (که حتماً بخش کوچکی از واقعیت موجود را بازتاب میدهند) حکایت از برقرار شدن رابطه جدیدی در تعادلقوای بین مردم و رژیم بهویژه تعامل! جدید مردم با پاسداران جنایتکاری دارد که در تمامی این سالها حافظ و نگهدارنده اصلی دیکتاتور و نظام فاشیستی آخوندها بر گرده مردم ایران بودهاند.
تعادلقوای جدیدی که اکنون کفه مردم بهروشنی نسبت به کفه پاسداران مسلح سنگینی میکند!
و این البته خبر خجستهای است. خبری که حکایت از روزهای بهتری در آینده دارد. روزهایی که تعادلقوای موجود بین رژیم و مردم، تماماً به نفع مردم تغییر کند و همه چیز برعکس شود.
روزی که روز روزهای مظلومان و روز برقراری سروری مردم بر ظالمان خواهد بود.