فقط خدا میداند ۶ماه دیگر چه اتفاقی میافتد!
آینده نظام چه میشود؟! این روزها این محتوای اولین و آخرین سؤالی است که هر یک از کارگزاران و سران و سرکردگان نظام به بیانهای مختلف میپرسند.
با آشکار شدن نشانههای متعدد قرار گرفتن رژیم در دوران سرنگونی، همه اجزای رژیم، چه آنها که در متن حاکمیت هستند و چه آنها که در حاشیههای حاکمیت بیتوته کردهاند و چه آنها که دم و دنبالههای رژیم در خارج کشور هستند و ادای اپوزیسیون را در میآورند، سخت به «حول و ولا» افتادهاند و مذبوحانه تلاش میکنند جلوی این حکم قطعی تاریخ (یعنی سرنگونی) را بگیرند.
از جمله عناصر این جماعت نالان و هراسان، فردی به نام مصطفی تاجزاده است که در زمان خاتمی معاون وزارت کشور بوده و در سالهای اخیر به حاشیه رانده شده بود و خبری از او نبود. وی بهخصوص پس از قیام دیماه فعال شده است و با مصاحبههای متعدد یا انتشار کلیپ در فضای مجازی؛ بهشدت در تلاش و تقلا برای نجات رژیم از گرداب سرنگونی است.
صورت مسأله از زبان یک بهاصطلاح اصلاحطلب!
تاجزاده در تازهترین کلیپی که این روزها در فضای مجازی گذاشته، در جواب به این سؤال که بهعنوان یک اصلاحطلب چه راهکاری پیشنهاد میکند؟ حرفهایی زده که به مرورش میارزد و میتوان دید این حرفها آینده نظام را چگونه ترسیم میکنند. وی ابتدا با دو اعتراف شروع میکند؛
اولین اعتراف اینکه: بهاصطلاح اصلاحاتی که تا الآن بوده دیگر پاسخگو نیست، یعنی تاریخ مصرفش تمام شده است
و دومین اعتراف اینکه: بحرانهای همهجانبه گریبانگیر رژیم، ادامهٔ وضع موجود را ناممکن کردهاند!
راهکارهای اصلاح طلب نادان
تاجزاده به بیان صورت مسأله اکتفا نکرده و تلاش میکند برای همه کسانی که با او در یک کشتی نشستهاند دل بسوزاند و راهکاری هم برای خروج از این گرداب بهدست بدهد: «بنا بر وضع موجود، باید تصمیمات سختی گرفته شود... و این تصمیمات سخت باید خیلی فوری گرفته شود».
این حرف ابتدا شنونده را به این شک میاندازد که احتمالاً این یکی، راهکار پراتیک و جدیدی برای خروج نظامشان از بنبست پیدا کرده است. بهتر است ببینیم او از این دو نکته و نتیجهگیری کلی، میخواهد چه راهکاری را روی میز بگذارد؟ و آن تصمیم سختی که خودش هم به آن اشاره کرده، که باید فوری هم گرفته شود؛ چیست؟
تاجزاده بهروشنی میگوید: «اصلاحاتی که برای جامعه ما صورت گرفته دیگر امروز پاسخگو نیست»! این حرف کشف جدیدی نیست. این روزها هم اصلاحطلبان قلابی و هم بهاصطلاح اصولگرایان معترفند که هم تاریخ مصرف خودشان و هم تاریخ مصرف باند رقیب بهسر رسیده است. حتی صریحتر از تاجزاده با بهکارگیری عین عبارت «تاریخ مصرف»:
حسین کنعانی مقدم از باند خامنهای ۴خرداد: اگر قرار باشد بگوییم تاریخ مصرف اصولگرایان تمام شده یا تاریخ مصرف اصلاح طلبان، بهنظر میرسد که اول تاریخ مصرف اصلاحطلبها تمام شده است.... اصلاحات و جریان اصولگرا بهعنوان جریانی که بهدنبال حفظ وضعیت موجود است، هر دو دچار چالش شدهاند.«
در مجموع بعد از اینکه شعار «اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمام ماجرا» توسط مردم به جان آمده در قیام دیماه تثبیت و فراگیر شد، اعتراف به این حقیقت توسط باندهای رژیم چندان هنری نیست.
تاجزاده سپس به بحرانهای گریبانگیر رژیم در زمینههای اقتصادی، محیطزیستی، منطقهیی، اجتماعی و فرهنگی اشاره میکند. این جا هم باز این نماینده اصلاحطلبان قلابی شقالقمری نکرده است. این روزها مهرههای هر دو باند این بحرانها را تا ۲۱فقره فهرست کردهاند و این اصلاحطلب «غیرپاسخگو» باز کشف جدیدی صورت نداده است!
تاجزاده سپس با اطاله ملالآور کلام از اینکه باید «خیلی صریحتر از گذشته با حکومت و رهبری و نهادهای انتصابی سخن گفت»، «باید با مردم هم صریحتر سخن گفت»، «نباید از روی هیجان و احساسات اقدام کرد».... و البته همراه کردن همه این حرفها با چاشنی «سوریه هراسی» و علم کردن لولو خورخوره «سوریهیی شدن ایران در صورت سقوط نظام»... راه کار اصلیش را برای آینده نظام را به دست میدهد. توجه کنید:
«هیچ راهی نداریم جز اینکه به سمت لغو نظارت استصوابی حرکت بکنیم و برگزاری انتخابات آزاد تا هر کسی که با هر عقیده و گرایشی فقط به تمامیت ارضی ایران اعتقاد داشته باشه و به استقلال اون و به نفی خشونت و حاکمیت قانون، اون بتونه در جامعه خودشو عرضه بکنه و با کمک مردم بتونه به قدرت برسه و به خدمتگذاری مردم بپردازه و بنا بر این امروز در زمینه انتخابات در زمینه سیاست خارجی در زمینه اقتصاد، اصلاحطلبان برنامهیی ارائه کنند که جامعه امیدوار بشه که اصلاحطلبها میتونن از عهده حل این مشکلات بر بیان! »
وقتی یک اصلاحطلب قلابی، حرف خودش را هم رد میکند!
ملاحظه میکنید؟ در یک کلام حرفش خطاب به خامنهای این است که نظارت استصوابی را بردار و بگذار ما، جماعت اصلاحطلب، روی کار بیاییم و به «خدمتگزاری» بپردازیم! بحث خیلی صریح و روشن «حفظ ولایت فقیه» است و حداکثر پاسخی که به خواستههای قیام کنندگانی که شعار «مرگ بر خامنهای» میدادند «حذف نظارت استصوابی» تا جناح مغلوب حاکمیت دوباره بر کرسیهای قدرت جلوس کند.
بهرغم ادعاها و اعترافهای ابتدایی که بهمنظور اپوزیسیون نمایی است، راهکاری که ارائه میدهد جز گفتاردرمانی تحت عنوان جلب اعتماد مردم چیزی نیست. تنها حرف افزودهیی که بر گفتار درمانیهای روحانی دارد، ترساندن مردم است از اینکه اگر دست به ترکیب رژیم بزنید، ایران سوریه میشود!
به این ترتیب تاجزاده با کوبیدن بر طبل تو خالی و پارهٔ اصلاحات، ادعای اپوزیسیون نمایی خودش در ابتدای کلیپ را رد کرده است. وی در حالی از رفتن به سراغ مردم و صحبت با آنها حرف میزند که که گویا حرف آخر مردم را نشنیده یا خودش را به نشنیدن میزند که «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا!»
حرفهای یک بهاصطلاح اصلاحطلب دانا!
بر خلاف تاجزاده، که دوباره برگشت به خانه اول اصلاح طلبی! سایت حکومتی نامه نیوز ۲۵خرداد ۹۷هنگامی که صحبت از وضعیت اقتصادی مملکت و حجم نقدینگی آن میشود، دانسته یا ندانسته حرف آخر را میزند و میگوید:
«فقط خدا میداند ۶ماه یا ۹ماه آینده چه اتفاقی میافتد!»
این رسانه حکومتی گرچه دارد درباره اقتصاد حرف میزند اما بهروشنی آینده نظام را ترسیم میکند و میگوید:
«وقایع و قضایایی که در حال وقوع است تحت کنترل کسی نیست، حجم هنگفتی از نقدینگی به تحرک درآمده و تهدیدهای داخلی و خارجی مزید بر علت شده، نکته مهم آن که هیچ مقامی در کشور راه برون رفتی از این وضعیت پیشنهاد نکرده بنابراین هیچ استراتژی پیش چشم مدیران وجود ندارد. در واقع همه منتظر هستند و دست روی دست گذاشتهاند تا ببینند چه اتفاقی میافتد. وقایع کنونی از قبل مدیریت نشد و در حال حاضر نیز قابل مدیریت نیست»
اقتصاد دان نظام چه گفت؟
فرشاد مومنی اقتصاد دان حکومتی هم روز ۲۵خرداد گفت:
«موج آینده هراسی جدید که با موضوعات دیگر نیز ترکیب شده است میتواند هزینههای بالاتری را برای جامعه ما به بار بیاورد...در شرایط کنونی فهم اینکه چه کارهایی نباید انجام داد مهمتر از کارهایی است که باید انجام داد»
دو دو تا چهار تا: پایان توهم اصلاحات از درون نظام مساویست با سرنگونی نظام!
این وسط آنچه عیان میشود نه فقط چنته خالی مهرههای تاریخ مصرف گذشته یی است که بسیار ناشیانه تلاش میکنند مرده اصلاحات درون نظام را برقصانند بلکه گره خوردن پایان یک سراب با پایان عمر رژیم آخوندی است. پروژه توهم پراکنی در مورد امکان اصلاح رژیم ولایت فقیه از درون و توسط باندهای درونی، نه یک پروژه سیاسی، که یک پروژه امنیتی بود که رژیم آخوندی برای حفظ نظام آن را کلید زد. شکست این پروژه امنیتی و زدن میخ آخر بر تابوت آن از دستاوردهای بزرگ قیام دیماه بود. و حالا این ایادی رژیم هستند که اعتراف میکنند با شکست این پروژه در واقع شیشه عمر رژیم نیز شکسته شده است و دیگر معلوم نیست: «۶ماه یا ۹ماه آینده چه اتفاقی میافتد».
جمع همه حرفهای دو باند نظام در یک جمله! خلاصه شدنی است: سرنگونی پس زدنی نیست!