خامنهای روز اول فروردین میوه زهرآگین تباهی درخت خبیثهای را که در خاک ایران کاشته است با زرورق ریا و کذب در پیشخوان دکان دینفروشی، عرضه کرد. سال گذشته بیشتر از سالهای پیشتر مملو از فقر و فلاکت عمومی بود. مردم ایران اما در سال گذشته یک پا در آرامگاهها مشغول به خاک سپردن عزیزانشان بهدلیل بکارگیری سیاست ضدمردمی ایمنی گلهای و ممنوع کردن ورود واکسن بودند و یک پا هم در خیابان و بیابان در پی لقمه نانی ولو نسیه برای خانواده و فرزندان.
خامنهای چشم در چشم مخاطبانش در روز اول سال، حیا و شرم را به کناری زده و میگوید: «حرکت انقلابیِ جهش تولید در سال۹۹ آغاز و با استقبال مردم مواجه شد و این حرکت باید در سال۱۴۰۰ ادامه پیدا کند. علاوه بر این، در سال۹۹ جهش تولید حرکتی در کشور بهجود آورد که زمینه خوبی برای شکوفایی آن در سال جدید است».
شاید کسی فکر کند این عمود خیمه، اطلاعی از درون خیمه ندارد و جهل و بیاطلاعی سبب گفتههای کذب و گمراهکننده اوست اما شواهد متعدد نشان میدهد که اینطور نیست و بارها خودش گفته است در جریان ریز مسائل و مشکلات کشور قرار دارد. دست کم مانند سایر افرادی که سری به رسانهها میزنند و اخبار را دنبال میکنند میداند که اوضاع ویرانگرتر و بحرانیتر از آنی است که بتوان آن را کتمان کرد. پس بهتر است فرار به جلو کرد.
بحران اشتغال؛ ثمره دو دهه فرصتسوزی
بیکاری دائماً رو به افزایش چیزی نیست که قابل پوشاندن باشد، آنقدر که روزی نیست رسانهها و مهرههای رژیم در ترس از تبعات اجتماعی آن چوب هشدار بلند نکرده باشند.
واقعیت این است که بهدلیل سیاستهای ضدمردمی فرصتهای شغلی در سالهای گذشته از بین رفته است و در آینده وضعیت خرابتر نیز خواهد شد. اصطلاح «پنجره جمعیتی» به ما میگوید جمعیت فعال هر کشوری در دورهای فوران خواهد کرد و در همین بازه زمانی باید اشتغال مناسب ایجاد کرد تا در زمانی که این پنجره بسته میشود ملت، بار خود را در زمینه رشد و توسعه و رفاه بسته باشد والا بیکاری با شدت مضاعف، امید به فعالیت و اشتغال را ناکام میگذارد.
کارشناسان حکومتی اقتصاد بر این نکته دست میگذارند که رشدهای اقتصادی اما بدون اشتغال دهه۸۰ و رشدهای اقتصادی منفی دهه۹۰، باعث بیکاری بالای جوانان ایرانی شده است. علاوه بر آن رشد سرسامآور تورم، موجب گردید شاخص فلاکت در ایران سیر صعودی پیدا کند. البته بیکاری برای نیرویکار بهمراتب سختتر از تورم است. تورم منجر به کاهش قدرت خرید افراد میشود در حالی که فرد بیکار، درآمد و قدرت خریدی ندارد که با تورم کاسته شود.
«بانک جهانی در گزارش تازه خود میگوید، پنجره جمعیتی ایران در سال۲۰۰۰ باز شده و نهایتاً تا سال۲۰۳۸ بسته میشود. بر اساس تعریف بانک جهانی اگر نسبت جمعیت افراد ۱۵ تا ۶۵سال به دیگر افراد به بیش از ۱.۵ برابر برسد به این وضعیت باز شدن پنجره جمعیتی گفته میشود. این در حالی است که با وجود ۲۰سال باز بودن پنجره جمعیتی کشور از سال۲۰۰۰ تاکنون بهدلیل رشدهای بدون اشتغال در دهه۸۰ و رشد منفی در دهه۹۰، با از دست دادن این فرصتها از این پتانسیل توسعهای استفاده نشد» (اقتصادآنلاین۴ فروردین۱۴۰۰).
نرخ بیکاری جوانان در ایران بر اساس آمارهای خودساخته مهرههای رژیم آخوندی در اتاقهای تجمیع مراکز آماری، حدود ۲۵درصد است. بگذریم از اینکه بسیاری از جوانان جویای کار، دیگر قید پیدا کردن کار مناسب را زدهاند و از جمعیت فعال خارج گردیدند. میزان بالای جمعیت این افراد که بیش از ۷۰درصد جمعیت کشور را شکل داده است حاکی از پتانسیل بالای منابع انسانی در ایران است که مورد بهرهبرداری قرار نگرفته است. بهمین خاطر است که رتبه ایران از نظر میزان مشارکت نیروی کار در جهان برابر با ۱۷۴ در بین ۱۸۸کشور است. تازه اگر میزان بیکاری زنان تحصیل کرده را حساب کنیم، وضعیت از این هم خرابتر است. «ایران با نرخ بیکاری ۱۰.۹۶ رتبه ۱۴۱ از بین ۱۸۴کشور را در جهان به خود اختصاص داده است. نرخ مشارکت زنان ۱۸.۹۴ درصد و رتبه ۱۸۲ ایران در بین ۱۸۸کشور حاکی از تاثیر منفی آن بر نرخ مشارکت کل کشور است» (اقتصادنیوز ۹ اسفند۹۹).
پیشبینیهای دلهرهآور
اگر پیشبینیها و تحلیل مراکز تحقیقاتی بینالمللی در مورد وضعیت بیکاری در ایران مقرون به صحت باشد باید گفت آینده جوانان ایران تحت حاکمیت خامنهای و مافیای غارتگر همپیمان او بسا وخیمتر از امروز است.
بر اساس آمار بانک جهانی بالاترین سطح بیکاری در کشور متعلق به افراد دارای تحصیلات دانشگاهی و مخصوصاً زنان در این دسته است. «بر اساس پیشبینی صندوق بینالمللی پول، ادامه سیاستهای اقتصادی کنونی منجر به افزایش بیکاری در سالهای آینده است تا جایی که نرخ آن به بیش از ۱۵درصد تا چهار سال آینده خواهد رسید. در نهایت نرخ بیکاری بلندمدت در ایران ۳۸.۷ است. یعنی اینکه تا ۲۰سال آینده امکان بیکاری دائمی حداقل ۳میلیون نفر در کشور وجود دارد» (اقتصادآنلاین -۴ فروردین۱۴۰۰).
نرخ تورم سال۹۹ ایران، فراتر از پیشبینی صندوق بینالمللی پول
حال اگر افزایش مدام نرخ تورم و گرانی را نیز به بحران بیکاری جوانان بیافزاییم، ابر چالش «فلاکت» را پیش روی میلیونها جوانی میبینیم که در نظام ولایت فقیه طعم یک زندگی آبرومندانه را نچشیدند و متأسفانه نخواهند چشید. مرکز آمار ایران در همان روز اول سال جدید، خبر تلخی را اعلام کرد که «تورم ۱۲ماهه منتهی به اسفند ۱۳۹۹ نسبت به دور مشابه سال قبل به ۳۶.۴ درصد رسید». یعنی اینکه حتی اگر شغلی هم داشته باشیم و اندکی دستمزدی بهدست آوریم، بیش از ۳۶درصد نسبت به سال قبل قدرت خرید ناچیزمان را از دست دادهایم. بدتر از این آنکه، مرکز آمار رژیم اعلام کرده است که «تورم نقطه به نقطه اسفندماه (رشد قیمتها در اسفند سال گذشته نسبت به اسفند ۹۸) حدود ۴۸.۷ درصد بوده است» (امروز نیوز۲ فروردین ۱۴۰۰).
بگذریم از اینکه آمارهای متفاوت نهادهای حکومتی جز به پریشانی مخاطب مستاصل در صف مرغ و روغن نمیافزاید. مثلا مرکز آمار میگوید، قیمت گوشت قرمز و مرغ در اسفند ۹۹ نسبت به سال قبلش فقط ۶۲درصد رشد داشته اما آمار وزارت صمت میگوید رشد قیمتها بیش از ۷۷درصد بوده است. یعنی اینکه برای یک کیلو گوشت مرغ بهجای ۱۲هزار تومان باید ۲۲هزار تومان پرداخت شود.
همچنین در حالی که مرکز آمار مدعی است افزایش قیمت مسکن طی اسفند ۹۸ تا اسفند پارسال زیر ۳۰درصد بوده، آخرین آمار بانک مرکزی نشان میدهد که رشد قیمت مسکن در تهران از بهمن ۹۸ تا بهمن پارسال بیش از ۹۷درصد بوده است.
بدهیهای حکومتی غولآسا روی دوش نحفیان
در پایان یک نگاه کوتاه دیگر هم به نابکاری خامنهای بیاندازیم و آن هم افزایش «۴۰۰ هزار میلیارد تومانی» بدهی دولت به نظام بانکی است که آخوند روحانی بهعنوان تدارکاتچی عمود خیمه، روی دستش گذاشته است. «معلوم است که وقتی منابع پیشبینی شده در بودجه محقق نمیشود دولت بهدنبال استقراض از نظام بانکی میرود» (مشرق۲۴اسفند۹۹).
ترفند جدید در این رابطه این است که دولت آخوند روحانی در ۸سال اخیر اغلب از بانک مرکزی بهصورت مستقیم استقراض نکرده بلکه از بانکهای دولتی و نیمه دولتی قرض گرفته است و بانکها هم برای جبران کمبودهای نقدینگی اقدام به اضافه برداشت از منابع بانک مرکزی میکردند. دولت هم با افزایش قیمت ارز و پولی که از این راه بهدست میآورد، بخشی از بدهیهای خود را میپرداخت اما مشخص است که این ترفندها به زیان مردم تمام میشود و نتیجه آنکه افزایش نقدینگی و تورم است که از جیب خالیتر از قبل ملت برداشته میشود.
واقعیت این است که در هر عرصهای از وضعیت اقتصادی رژیم وارد میشویم عمق فاجعه و آنچه بر سر مردم ما آمده بیشتر آشکار میشود. اما آنچه اوج دجالیت و وقاحت ولیفقیه ارتجاع را نشان میدهد حرفهایی است که با این وضعیت بحرانی از رشد اقتصادی و رتبه جهانی اقتصاد رژیم میزند.
از همین روست که مردم ایران حرفهای خامنهای را به پشیزی نمیگیرند و به عکس حرفهای صد من یک غاز او بر نفرتشان میافزاید. مردمی که این نفرت با از جمله با این شعار فریاد کردهاند «ملت گدایی میکند آقا خدایی میکند».