خمینی رژیمش را بر دو پایه سرکوب و جنگ خارجی بنیاد نهاد. رژیمی که جنگ خارجی را پوشی برای سرکوب در داخل قرار میداد و از آن برای توجیه سرکوب داخلی استفاده می کرد. وی به این ترتیب تمامی مطالبات انقلاب ایران را پشت سر وصدای جنگ، سرکوب کرد و اینک پس از گذشت ۴۰سال میراثداران وی همان راه را ادامه میدهند:
سرکوب همچنان ادامه دارد و جای یک جنگ خارجی (با عراق) را با چند جنگ نیابتی و جنگهای سیاسی – اقتصادی متعدد با دنیا پر کردهاند. در حالیکه برای مردم ایران سرکوب همچنان سرکوب است بدون یک کلمه کم یا زیاد.
طی روزهای اخیر رژیم آخوندی اقدامات سرکوبگرانه جدیدی را با عنوان آخوندساخته مبارزه با بدحجابی شروع کرده است، علت تشدید این اقدامات سرکوبگرانه چیست؟
ابعاد این سرکوب چیست؟
آیا رژیم از اقدامات خود پاسخ مثبت میگیرد؟
فضای اجتماعی در مواجهه با این اقدامات چیست؟
همه ساله با شروع فصل تابستان، جامعه شاهد افزایش موج حملات نیروهای سرکوبگر رژیم به زنان و جوانان به اتهام بدحجابی یا نوع پوشش و حتی نوع موی سر پسران است. آیا امسال حرکات سرکوبگرانه رژیم در مقایسه آن با حرکات سنواتیاش! تفاوتی دارد و اینکه در سالجاری چه آمادهسازیهایی انجام داده است؟
سرکوب مدل ۹۸
رژیم در سال ۹۸در مقایسه با سالهای پیش و بهعلت وضعیت بسیار بیثباتتر و لرزانترش چه در عرصه داخلی و چه در عرصه بینالمللی و با در نظر گرفتن وحشت پاسداران و آخوندها از خیزشهای اجتماعی تلاش و آمادهسازیهای بسیار بیشتری برای سرکوب بهعمل آورده است.
خامنهای تلاش میکند تا با اقدامات سرکوبگرانه جلوی خیزشهای اجتماعی را بگیرد. از جمله اینکه محمدرضا اسحاقی، فرمانده نیروی سرکوبگر انتظامی گیلان از "برخورد با ۲۸هزار و ۲۳۸نفر" از زنان به اتهام آخوندساخته "بدحجابی طی سال جاری در این استان خبر داد.
این همه برخورد و بازداشت برای چیست؟
یعنی اگراین تعداد برخورد تقسیم بر دو ماه یعنی ۶۰روز شود روشن میگردد که پاسداران خامنهای بهطور متوسط در هر روز تنها در استان گیلان با بیشتر از ۴۷نفر از هموطنانمان برخورد کردهاند. و اگر این عدد به ضریبش در کل ایران تعمیم داده شود یعنی در تعدد ۳۱استان ضرب روشن میگردد که روزانه بیش از ۱۵۰۰مورد برخورد و درگیری با مردم و جوانان بهخصوص با دختران و خانمها توسط گشتها و نیروی سرکوبگر انجام میگیرد.
وقتی پاسداران سرکوبگر شکست میخورند!
آمار سرکوب منتشر شده توسط نیروهای رژیم روشن میکند که در این رویارویی پاسداران شکست خوردهاند زیرا دیده میشود که خامنهای باز هم پاسداران بیشتری را روانه خیابانهای میکند!
مردم شکست پاسداران را هنگامی متوجه میشوند که میشنوند پاسدار محمد عبدالله پور سرکرده سپاه گیلان در یک اقدام سرکوبگرانه جدید خبر از تشکیل «۲۰۰۰گروه تذکر لسانی و عملی» دیگر در همان استان میدهد!
یعنی تمامی آن گشتها و مأموران حکومتی که ظرف دو ماه، ۲۸هزار و ۲۳۸مورد برخورد با مردم داشتهاند، در انجام مأموریت ضدبشریاشان کم آورده و در واقع از مردم شکستخورده و تقاضای اعزام نیروی کمکیکردهاند و در نتیجه سپاه پاسداران ناگزیر با جمع کردن نیروهایش از همه سو تلاش کرده با اعزام ۲هزار گشت دیگر، کنترل استان را به دست بگیرد!
پشت پرده قضیه حجاب
اکنون ورای این بگیر و ببندها باید دید مسأله پوشش انسانها مگر چه اهمیتی برای رژیمی دارد که اینچنین با تمام قوا برای حل و فصلش نیرو پشت نیرو اعزام میکند؟!
واقعیت را باید از لابلای خبرهای حکومتی پیدا کرد آنجا که تسنیم خبرگزاری نیروی تروریستی قدس روز ۱۵خرداد ۹۸از قول همان پاسدار عبدالله پور اعلام کرد:
«مسأله عفاف و حجاب یک مسأله عادی نیست، بلکه یک موضوع سیاسی و امنیتی برای کشور است.» بنا بر این رژیم خیلی با صراحت مجبور شد پردهها را کنار زده و بگوید آنهمه دم زدن از اسلام پناهی در مورد عفاف و حجاب دروغ بوده و مشکل رژیم اساساً یک مشکل سیاسی آنهم از نوع «بدخیم»ترینش! یعنی یک مسأله امنیتی است!
این مشکل آنچنان برای رژیم و امنیتش حیاتی است که فرماندهان سپاه پاسدارن راساً موظف به مدیریت آن شدهاند و ابایی هم ندارند از اینکه بگویند قضیه مبارزه با بقول خودشان بدحجابی یک مسأله سیاسی و امنیتی است و بعد هم همین پاسدار عبداللهپور اضافه میکند که با این سرکوبها میخواهد شکاف دستگاهشان را ببندد!
شکاف؟ در برابر چه کسی؟
یکبار دیگر حرفهای این پاسدار بیسر و پا اگر مرور شود بهروشنی دیده خواهد شد که باند جنایتکار حاکم بر ایران مردم ایران را «دشمن» خود میداند و برای سرکوب مردم است که اینچنین نیرو بسیج میکند و تلاش میکند دستگاهش را از نظر سیاسی و امنیتی در مقابل دشمن؟! آببندی کند! اینجاست که کلمات معنی واقعی و دقیق خود را مییابند.
مردمی که خسته میکنند و خسته نمیشوند!
در چنین رزمگاهی است که پاسداران کم میآورند و مردم گوشهیی از قدرت خود را نشان میدهند. بیسبب نیست که فردی به اسم پاسدار اسدی فر ۱۷خرداد ۹۸در مصاحبه با باشگاه خبرنگاران رژیم به عجز خود و نیروهایش در سرکوب مردم اعتراف میکند. باشگاه خبرنگاران بسیجی رژیم در این مورد نوشته است: «بنی اسدی فر با اشاره به اینکه کار پلیس کار بسیار سختی است، عنوان کرد: ورود به عرصه پلیس و نیروی انتظامی کار بسیار سختی است و کسانی که در این عرصه وارد میشوند جانشان را برای حفظ امنیت «جامعه» به خطر میاندازند»
هزینه یک جنگ ضروری ضد انقلابی با مردم!
اکنون باید دید این همه تشدید اقدامات سرکوبگرانه برای رژیم چه منفعتی دارد؟ آنهم هنگامی که چنین عملیاتی در این وانفسای تحریمها برایش کلی خرج دارد!
این در واقع همان چیزی است که ناظران و تحلیلگران سیاسی به آن میگویند «بنبست سرکوب»!
بنبست سرکوب در خلاصهترین بیان یعنی:
اگر رژیم مردم را سرکوب کند، خشم انفجاری جامعه را بیشتر و شعلههای آتشین آن را بلندتر کرده است!
و اگر سرکوب نکند، مطالبات انباشته شده اجتماعی سر باز میکند و به سیلابی تبدیل میگردد که با سرعتی باور نکردنی تمامی تار و پود رژیم را از هم گسسته و کوچکترین ذرات رژیم را هم از خاک مملکت پاکسازی میکند!
این فرمول در رژیمی که به هیچکدام از خواستها و مطالبات اجتماعی مردم پاسخی جز سرکوب نداده است، اما متقابلاً فقر را افزایش داده، بلای بیکاری و گرانی را به جان مردم انداخته، و متقابلاً تشت رسوایی دزدیها و اختلاسهای چندده و چند صد و چند هزار میلیاردی! عناصرش هم هر روز از در و دیوار مملکت فرو میافتد جز اینکه آتش خشم مردم را بیشازپیش شعلهورتر کند، حاصل دیگری ندارد.
سرکوب برای مردم و چپاول برای پاسداران!
اکنون همگان میدانند دو عامل اصلی که بقای آتش زیر خاکستر خشم مردم را تضمین کرده و تداوم میبخشد در دستگاه رژیم چارهناپذیر هستند.
یکی سرکوب و کشتن آزادیهای فردی و اجتماعی است مانند فشاری که علیه زنان میهن و تحمیل نوع پوشش آنها اعمال میکنند و حتی بیشرمانه برای دیدن مسابقه ورزشی هم آنها را مورد ضرب و شتم و دستگیری قرار میدهند. بنا بر این پیشاپیش روشن است که زنان میهن نیز هر فرصتی که به دست بیاورند در مقابل این عناصر سرکوبگر میایستند.
دومین عامل آتش زیر خاکستر هم غارت و چپاول و تبعیضی است که خامنهای و باندهای فاسدش بر جامعه تحمیل کردهاند فساد و چپاولی که هیچ حد و مرزی ندارد و اعداد اختلاسهایش پیوسته و سال به سال نجومیتر میگردد.
روز اول خرداد روزنامه حکومتی همدلی با اشاره به فساد حاکم بر نظام نوشت: «چرا سر این اژدها بریده نمیشود و حتی دم آن را هم نمیتوانند قیچی کنند؟ آیا قانون در این زمینه ضعف دارد، نهادهای نظارتی کار خود را درست یا به موقع انجام نمیدهند یا راههای سادهای در بدنه دولت و نهادهای اقتصادی کشور وجود دارد که این افراد میتوانند بهراحتی به میلیاردها تومان یا میلیاردها دلار و یورو دسترسی داشته باشند و ماهها و سالها مشغول دستبرد بیتالمال باشند؟».
اکنون وضعیت در ایران آخوندزده بهگونهیی است که اگر مؤسسه یا نهادی بخواهد آمار اختلاس در ایران را فقط در همین سه دهه اخیر، بررسی کند و آنها را پشت سر هم بنویسد، بیتردید کارش به نوشتن مثنوی هفتاد من کاغذ کشیده خواهد شد! آمار اختلاسها در حقیقت نشاندهنده یکی از ضعفها و مشکلات ساختاری در کشور است، بهصورتی که گویا فساد اقتصادی به بخشی جداییناپذیر در مدیریتهای آخوندی پاسداری تبدیل شده است.
جامعه پس از پایان دولت احمدینژاد با موجی از خبرهای اختلاس و ارتشا یا زمینخواری یا گمشدن پولها مواجه شد و حتی قاضی مرتضوی و رحیمی معاون اول احمدینژاد محاکمه و محکوم شدند. (همانگونه که بعدتر بقایی و رحیم مشایی هم به همین جرمها راهی زندان شدند) اما در ۶سال اخیر، رانتها به شکلهای دیگر خود را نشان دادند و در همین دولت اخیر روحانی، روزانه انواع و اقسام خبرهای اختلاس منتشر میشود و بدتر از آن فاجعهیی که با دلار ۴۲۰۰تومانی در دولت روحانی رخ داد و میلیاردها دلار از سرمایه مردم توسط رانتخوارهای نام آشنا و ناآشنا حیف و میل شد،...
بر بستری از نارضایتیهایی اینچنین است که رژیم ناگزیر میگردد در کمال شیادی و رذالت زیر چتر مذهب تلاش کند نیروی سرکوبگر سپاه و بسیج و انتظامی و اطلاعاتی را در خیابانها حفظ کند و توجیه مذهبی برای حضور آنها در خیابانها بتراشد تا قدرتش را از این طریق حفظ کند.
آیا خامنهای موفق میشود؟
اکنون سؤال این است که آیا خامنهای میتواند با این بازیها سرکوب جامعه را آنگونه که میخواهدعملی کند؟
بازگویی اظهار عجز رژیم در رسانههایش در رابطه با سرکوب مردم پاسخ این سؤال را میدهد:
روزنامه حکومتی ابتکار روز ۲۵اردیبهشت ۹۸نوشت: «جای تعجب دارد که به جای کاهش فشار روانی بر مردم، دست به تصمیمهایی زده میشود که نه تنها به همبستگی جمعی کمکی نمیکند که از شرایط اقتصادیِ بدون چشمانداز را عصبانیتر و به سمت هنجارگریزی بیشتر سوق میدهد». در شرایطی که آمریکا سعی دارد تا با سست شدن اتحاد در داخل سطح فشار خود بر کشور را افزایش دهد، بیشتر کردن فشار اجتماعی در هر سطح به آشفتهتر شدن وضعیت منجر خواهد شد. ماجراهای پیشآمده در دانشگاه تهران و اعتراض برخی از دانشجویان را میتوان از جمله تبعات افزایش فشارهایی دانست که تجربه هم ثابت کرده با برخوردهای سلبی راهی به جایی نبرده است. ایجاد گشتهای ارشاد و... از جمله اقداماتی بود که هیچ کمکی به رفع پدیده بدحجابی نکرد».
و یا در موردی دیگر کیهان خامنهای روز ۲۵اردیبهشت ۹۸فریادش از این بلند شد که چرا دانشجویان شعار زندانی سیاسی آزاد باید گردد دادند؟!
کیهان خامنهای در این مورد نوشت:
«در ناآرامیهای دانشگاه تهران، پای موضوعات دیگری همچون آزادی برخی زندانیان سیاسی نیز به تجمع باز شد». «(دانشجویان رؤسای)...دانشگاه تهران را متهم به پولگردانی، بیکاری و بیگاری میکردند».
و باز در همان روزنامه حکومتی ابتکار در ۲۵اردیبهشت ۹۸چشم انداز را اینگونه ترسیم کرد:
«همبستگی اجتماعی و ایجاد فشار به انحاء مختلف بر دوش جامعه، رابطه معکوس با یکدیگر دارند و در صورت ادامه این فشارها نمیتوان بهراحتی از جامعه انتظار همبستگی در برابر فشارهای خارجی را داشت. سؤال اساسی اما این است که این نوع از اعمال فشارها بر اساس چه منطق و یا نظریهای صورت میگیرد، در حالی که همه میدانند فشارهای اقتصادی مجالی برای سایر تشنجها بر روان جامعه نگذاشته است. اگر حالت بدبینانه آن را که منافع عدهیی در برهمخوردن نظم اجتماعی نهفته است را کنار بگذاریم باید گفت که این اشتباهات میتواند تبعاًت بدی برای جامعه خسته ایرانی داشته باشد».
بنا بر این اگر سال گذشته (۹۷) رژیم آخوندی تابستان داغی را پشت سر گذاشت این طور بر میاید که امسال با تابستانی داغتر روبهرو شود، آنهم با جوانانی که از هیچ فدایی برای آزادی ایران دریغ ندارند و در کانونهای شورشی و شوراهای مردمی از هر فرصتی برای درهم شکستن نیروهای سرکوبگر بهترین استفاده را میکنند.