728 x 90

اندر اکسیر «دعوت بازگشت به ایران»!

فرار مغزها و درخواست بازگشت
فرار مغزها و درخواست بازگشت

«جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز

باطل در این خیال که اکسیر می‌کنند»

(حافظ)

 

خروجی نمایش انتخابات ۱۴۰۰ نظام ملایان که از آن یک جلاد بی‌سواد بیرون آمد، خصلت بحران‌زایی مداوم دارد. ابراهیم رئیسی در همین چند روز که از قوطی عطاری شورای نگهبان ارتجاع بیرون آورده شده، در هر محفل و جلسه‌یی که حرف زد، بیشتر از ۳۰ ـ ۴۰ کلمه بلد نبود و نتوانست استفاده کند. همین موضوع هم باعث دردسرهای وی در ارائهٔ راه‌کارهایش برای پاسخ به بحرانهای لاعلاج نظام آخوندی شده است. یکی از این بحرانهای بزرگ که هر رئیس‌جمهور نوبری نظام تلاش کرده سراغش برود و همواره شکست‌خورده، مسألهٔ فرار مغزها و مهاجرت ایرانیان است.

 

رئیسی در نخستین نشست خبری به تاریخ دوشنبه ۳۱خرداد، سنگی را برداشت که اصلاً هیچ فهم و درکی از وزن سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و بین‌المللی آن ندارد. وی «دعوت بازگشت ایرانیان خارج از کشور و اطمینان دادن به آنها برای سرمایه‌گذاری در ایران» را کرد. همین یک ادعای وی در این نشست خبری گویای این واقعیت است که از علوم سیاست‌، مهاجرت، پناهندگی و روابط بین‌الملل هیچ سرش نمی‌شود. مکمل این بی‌علمی سیاسی ـ بین‌المللی و لودگی هم این بود که در پله اول زمامداری گفت: «با آمریکاییان ملاقات نمی‌کنم». در حالی که یک سیاست‌مدار باسواد و هوشیار که تازه هم سر کار می‌آید، حواسش به بیان منافع کشورش طبق موازین دیپلماسی با ادبیات آن هست. مجموع همین دو سه‌تا قاف کودکانه در دم در ریاست جمهوری، رئیسی را هم به دنیا معرفی کرد و هم سوژهٔ ناب طنز و تسخر رسانه‌های خودی و غیرخودی نمود.

 

رئیسی فکر کرد با پای در فلات خون و تا خرخره در جنایت، سرش را بالا می‌گیرد و مدعی «بازگشت ایرانیان به ایران امن و سرمایه‌گذاری در آن» می‌شود. لابد ایرانیان هم دهانشان آب راه می‌افتد و از فرداست که هواپیما هواپیما و اتوبوس اتوبوس و کشتی کشتی از اکناف و اطراف عالم به ایران آخوندزده سرازیر می‌شوند!

 

بی‌سوادی سیاسی و بی‌اطلاعی آماری با کلاهک دجالیت که رئیسی را معرفی می‌کنند، در همین دعوت به بازگشت ایرانیان رو می‌شود. وقتی مرکز آمار ایران سال‌های پیاپی دارد گزارش می‌دهد که سالانه بین ۱۵۰ تا ۱۸۰هزار نفر از ایران مهاجرت می‌کنند،

وقتی مرکز آمار ایران و سازمان ملل گزارش می‌دهند که ایران در زمرهٔ بالاترین میزان فرار مغزها در بین کشورهای جهان است،

وقتی عفو بین‌الملل و حقوق‌بشر ملل متحد سالانه قطعنامهٔ محکومیت بالاترین سرکوب سیاسی و جنسیتی را در ایران را صادر می‌کنند ـ که بخش عمدهٔ این سرکوب توسط قوه قضاییه صورت می‌گیرد ـ

آیا «دعوت از ایرانیان برای بازگشت به ایران امن» نشانهٔ اوج بلاهت سیاسی همراه با دجالیت دروغ‌درمانی نیست؟

 

رسوایی نشست خبری ابراهیم رئیسی را همین دو نمونه بس! آن‌چنان افتضاحی بار آمده است که رسانهٔ حکومتی اعتماد در شمارهٔ ۳تیر ۱۴۰۰ در عنوان یادداشتی از رئیسی می‌پرسد: «چرا برگردند؟». و ادامه می‌دهد: «این مهاجرت چند میلیونی و این مقاومت در برابر بازگشت، دلایلی دارد که شما هم مثل ما می‌دانید». و برای آن‌که نشانی دقیق‌تری به خود رئیسی بدهد که دستگاه قضاییهٔ آخوندها یکی از مسببان اصلی جنایت و مهاجرت است، با طعنه به سابقهٔ جنایت‌گری رئیسی گوشزد می‌کند که: «شما به‌دلیل حضور طولانی‌مدت‌تان در مسند قضا حتماً با این پدیده آشنایید که بسیاری عطای بازگشت را به لقایش بخشیده‌اند».

 

رسانهٔ حکومتی با خاطرجمعی از بی‌سوادی سیاسی و بین‌المللی رئیسی، تلاش می‌کند برای وی کلاس بگذارد تا توی باغش بیاورد که سوراخ دعا را گم کرده و مکافات نظام را با نجات آن اشتباه گرفته است.

این رسانه، نقد دم دست نظام را که خود رئیسی را در وحشت از تحریم سنگین، منتصب کرده، به وی یادآوری می‌کند و سابقهٔ نظام و علت تحریم را به وی تفهیم می‌نماید تا فعلاً توهم ابلهانهٔ بازگرداندن ایرانیان پیشکشش باشد:

«منابع آزار و رنجش خلق را شناسایی کنید... اصرارها برای ترویج شکل خاصی از زندگی برای جا انداختن نوعی تفکر و ایدئولوژی خاص، تنها به نارضایتی انجامیده. این را حضور مردم در انتخابات و میلیون‌ها غایب و میلیون‌ها رأی باطل شهادت داد».

 

رسانهٔ حکومتی در زنگ بعد کلاس تفهیم مکافات نظام به رئیسی، به او یادآوری می‌کند که بین ایرانیان ساکن در وطن، تنفر از ایدئولوژی و سیاست و فرهنگ ارتجاعی آخوندی آن‌قدر عمیق و دامنه‌دار است که مهاجرینش که برنمی‌گردند، ساکنانش هم در صف و نوبت مهاجرت‌اند. دقت کنید:

«گفته‌اید ایرانی‌ها دارایی‌شان را بردارند و به خانه برگردند. لابد می‌دانید که در سال‌های اخیر بسیاری از ایرانی‌ها داشته و نداشته‌شان را دلار کرده‌اند و دنبال پاسپورتی غیرایرانی و خانه‌یی در فراسوی مرزها هستند. آقای رئیسی! همین حالا که این‌ها را می‌خوانید، بسیاری در کلاس‌های زبان و در دفاتر مشاوره حقوقی در رؤیای رفتن‌اند. راهی که آمده‌ایم ما را به نقطه مطلوبی نرسانده. بارها دارند بسته می‌شوند».

 

در مملکتی که ۳۸میلیون حاشیه‌نشین، زندگی را روی شانه‌شان به این‌ور و آن‌ور می‌کشند،

در مملکتی که ۴۳میلیون کارگر با بحران معیشت دست و پنجه نرم می‌کنند،

در مملکتی که بحران فراز مغزها بیداد می‌کند،

در مملکتی که ورودی زندانهایش گرفتار ترافیک است،

در مملکتی که مولد بیکاری و دارای سقف فلاکت با خط فقر ۱۲میلیون تومانی است،

کدام مهاجر عاقل و پناهنده شرافت‌مندی یافت می‌شود که چشم به این واقعیتها ببندد و خود را تسلیم دروغ‌درمانی و دجالیت یک کارگزار ولی‌فقیه کند که کفهٴ سنگین آگاهی و تجربه‌اش خون‌بازی با زندگی انسان‌ها، برپایی عمارت «دار»ها و پاکشی بر گور جمعی قتل‌عام شدگان است؟

در مملکتی که دست این کارگزار ولی‌فقیه پیش خودی‌های نظام رو است و دم خروس برنامه‌هایی را که برای آینده دارد، در ورای «دعوت بازگشت به ایران» این‌طوری به رخش می‌کشند:

«اگر همان‌طور که دوستان‌تان ادعا می‌کنند، به‌دنبال بستن باز هم بیشتر شبکه‌های ارتباطی باشید و اگر در سودای خودکفایی اقتصادی، چشم به بازمانده محیط‌زیست و آب کشور داشته باشید و اگر در هنر و فرهنگ همانی را دنبال می‌کنید که عوامل ستاد انتخاباتی‌تان آدرس می‌دادند، مقصد جای دیگری است. این‌طوری کدام ایرانی حاضر می‌شود زندگی‌اش را در کشوری آرام و مرفه رها کند و برگردد؟» (همان منبع).

 

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/1f683fec-af8a-48f1-9917-5f338cd867eb"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات