در قلمرو زندگیستیز و مرگگستر
فراگیر؛ آری، فراگیر. تأمل در واژهٔ «فراگیری» برای نگرش و شناخت رنجهای هر دم متورمشونده و شتابگیرنده در ایران کنونی، دامنهیی فراختر و عمقی ژرفتر را برای همهجانبهنگری بر برگهٔ توفانزدهیی بهنام ایرانزمین میگشاید. توصیف «برگهٔ توفانزده» را هنگامی واضحتر میشود در هیأت ایرانزمین تصور نمود که این برگهٔ متلاطم گشته از توفان، قاب چشمان یک کودک را در آستانهٔ تحصیل پر کرده باشد. آینده کودکی را تصور کنید که در قدم اول ورودش به جامعه و مدرسه، مجبور است دست رد به سینهٔ جامعه بزند و با پشت کردن به علم و تحصیل، آینده خودش را در نطفهٔ شکلگیریاش بکشد!
چنین وضعیتی، تقسیم سهم از جانب نظام ولایت فقیه و کارگزارانش برای نزدیک به یک میلیون دانشآموز ایرانی است که یا در مقطع ابتدایی باید از خیر ورود به درس و مدرسه بگذرند و یا بهناگزیر در مقطع راهنمایی و دبیرستان ترکتحصیل کنند. کنکاش برای ریشهیابی چنین وضعیتی در منابع موجود، مثل پا گذاشتن در بازارها و پاساژهای کلان عرضهٔ کالا است. رژیم ملایان آنقدر دلیل و مسبب و نیز آمار و ارقامِ معرف تباهیِ زندگی تولید کرده است که رسانههای خودش و غیرخودش لبالب از این سببسازان و ارقام هستند.
سالی نیست که ترکتحصیل گروهگروه دانشآموزان ایران به دلایل مختلف اقتصادی و فرهنگی، بر دلایل و اعداد و ارقام سال قبل نیفزاید. دلایلی تکرار شونده و افزونشونده مثل اعتیاد دانشآموزان، بیسرپرستی، ازدواج والدین در سنین پایین، فقر اقتصادی بهدلیل گرانی و بیکاری، فقر فرهنگی ناشی از محرومیت از تحصیل و مهاجرت، بیلانها و کارنامههای پیوستشده به هر سال تحصیلی در جمهوری اسلامی آخوندی هستند.
یک قلم در سال تحصیلیِ منتهی به ۱۴۰۰، «۲۱۰ هزار دانشآموز دوره ابتدایی و ۷۶۰هزار دانشآموز دوره متوسطه ترکتحصیل کردهاند» (علیرضا کاظمی سرپرست وقت وزارت آموزش و پرورش).
جمع این رقم با توجه به گذشت یک سال از زمان آماردهی، اکنون در آستانهٔ یک میلیون شدن است. مرکز آمار ایران آمار ترکتحصیل «مقاطع ابتدایی و متوسطهٔ دوم» را در سال تحصیلی ۱۳۹۹ ـ ۱۴۰۰ «حدود ۹۷۰هزار و ۸۷۱نفر» اعلام نموده است. این آمار در پایتخت ایران جزء بالاترین آمارهای ترکتحصیل محسوب میشود! دیگر حکایت مفصل شهرهای دورافتاده و فقیر و روستاهای بدون مدرسه را خود بخوانید!
بهروز نظری مدیر گروه پژوهشی آموزش و توسعه مطالعات و توسعه سازمان جهاد دانشگاهی، گوشهٔ پردهیی از این خوان تباهسازی و فراگیریِ ترکتحصیل را کنار میزند:
«شهر تهران یکی از شهرهایی است که آمار بالایی از کودکان کار و بازمانده از تحصیل دارد».
وی بدون اینکه به نقش مافیاهای اقتصادخوار حکومتی در گسترش «آمار بالای کودکان کار و بازمانده از تحصیل» اشاره کند، تابلویی را نشان میدهد که همان برگهٔ توفان تباهیزده به پهنای ایرانزمین است:
«فقر محیطی، سبب میشود کودکان بهجای تحصیل، به مراکز کار فرستاده شوند».
به موازات اعداد و ارقام حیرتانگیز ترکتحصیل اجباری در ایران آخوندزده، وجهی دیگر از تنورهکشیِ هیولای ویرانگر آموزش و تحصیل، سقوط کیفیت آموزشی است. در ادامهٔ اظهارات علیرضا کاظمی سرپرست وقت وزارت آموزش و پرورش، به نبود کیفیت در نظام آموزشیِ تحت سلطهٔ رژیم آخوندی برمیخوریم. نبود کیفیت آموزشی حتی به ماقبل کرونا برمیگردد. با شیوع کرونا در سال۱۳۹۸، از قضا باز هم خانوادههای بیشتری بهدلایل نداشتن امکان تأمین هزینه برای تهیهٔ تبلت و لپتاپ، مجبور شدند بچههایشان را از ادامهٔ تحصیل بازبدارند. به ادامهٔ اظهارات سرپرست وقت وزارت آموزش و پرورش دقت کنید:
«صحبت من در مورد کیفیت پایین آموزشی در دوران قبل از کرونا است که مهارت خواندن، نوشتن و سواد مهارتی در آموزش و پرورش، حتی در آن دوران هم از کیفیت بالایی برخوردار نبود».
این است نمودار وضعیت آیندهسازان مملکت که در آستانهٔ شکفتن استعدادشان، با داس و تبر تباهساز نظام ولایت فقیه و کارگزارانش شرحهشرحه و منهزم میشوند. با گسترش چنین روند سیستماتیکٍ ویرانگریِ فراگیر، شتاب ترک تحصیل، قابل جبران نخواهد بود و آسیبهای این دور بیبرونرفت، مضاعف و بهمنوار خواهد بود.
آن روی سکهٔ شتاب ترکتحصیل در ایران آخوندزده ـ که زمینههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی آن مشترک است ـ شتاب فرار مغزهاست. سرمایههای آیندهساز مملکتی از پله نخست ورود به جامعه میسوزند و سرمایههای فارغالتحصیل نیز با شتابی متزاید، در حال مهاجرتاند.
این است زمینههای گستردهشدهٔ تمام آسیبهای اجتماعی، خانوادگی، اخلاقی و فرهنگی در ایرانزمین اشغالشده توسط قوم تباهساز ولایت فقیهی. این است سببسازیِ تنورهکشیِ هیولای ترکتحصیل با آثار فراگیر ضداجتماعی و ضدفرهنگیاش!
در پایان برای اینکه تصویری از غرض و عمد داشتن نظام آخوندی در گسترش فقر و تباهی و ترکتحصیل و انواع ناهنجاریهای گریبانگیر مردم ایران داشته باشیم، بهجاست به یک حساب و کتاب سرانگشتی دقت کنیم.
در خبرهای دوران صدارت باراک اوباما بود که وی در توافقی با نظام ملایان، ۱۵۰میلیارد دلار به رژیم داده بود. مردم ایران میدانند رژیم آخوندی این پولها را فقط صرف حفظ نظام، گسترش تروریسم دولتی در ایران و دنیا و خرج لاکچریپرورهای نانخور نظام میکند. با این حال در یک حساب سادهٔ سرانگشتی، طبق هزینههای فعلی در بازار ارز و تومان در ایران، فقط با۸۰ میلیارد دلار از ۱۵۰میلیارد دلاری که اوباما به نظام داده است، میشود بهراحتی ریشهٔ فقر و بیکاری و کودکان کار و ترکتحصیل را خشکاند.
اینهایند علت قلمرو زندگیستیز و مرگگستر حاکمیت ضدایرانیِ ولایی!