728 x 90

اینجا معنی عشق، مترادف با فداهای بزرگ است

عشق و آزادی ...
عشق و آزادی ...

متولد ۶۵‌ام، چشم باز کردم زندگی را در قفسی از نابرابری و بی‌انصافی و ظلم یافتم. کلماتی مثل انقلاب، آزادی، برابری حروفی بی‌جان و بی‌معنی برایم بودند چون زیرآتش جنگی ضدمیهنی چشم به جهان گشوده بودم و شاید قبل از معنی شادی و خنده معنی ترس از صدای مهیب بمبارانها بر قلبم نفوذ کرده بود. از وقتی خودم را شناختم به ما نسل سوخته می‌گفتند. بیزار از زندگیهای آکنده از روزمرگی و بطالت و خسته از روزهایی که همه‌اش یک رنگ بود... همواره درونم در جدال این سؤال بود که آیا مفهوم زندگی همین است؟ دلم می‌خواست من هم دریایی را بیابم که مثل ماهی سیاه کوچولوی قصه بهرنگی دل به دریا بزنم اما کدام دریا؟

نوجوانی ۱۵ساله بودم که کلاسهای تبیین جهان برادرمسعود جرقه عجیبی در ذهنم و ضمیرم زد، آتشی عجیب برای رسیدن به معمای زندگیم درونم روشن شده بود، کسی داشت از رمز و راز هستی و تاریخ و انسان و وجود می‌گفت. چقدر تشنه‌ام برای یافتن راز زندگی کوتاه انسان! و این آغاز راهی بود که دریایم را بیابم.

شاید در نگاه خیلیها سازمان مجاهدین یک جنبش مقاوم و مستقل با تشکیلاتی پولادین باشد که در طی بیش از نیم قرن دو دیکتاتوری را به زانو درآورده، اما برای من بعد از نزدیک به دو دهه مبارزه، سازمان مجاهدین تجلی یک راه تا ابدیت است، پاسخ هست شدن انسان گم شده و از خود بیگانه در مارپیچ تاریخ.

مهم نیست در کدام برهه و در کجایش حضور داشته باشی و در کجای تاریخش به خاک بیفتی، تو تا ابد هستی، اینجا می‌آموزی که به قلب و ایمان تکیه کنی، اینجا معنی عشق مترادف با فداهای بزرگ است اینجا مقاومت صحنه گردان است. اینجا خدا را طور دیگری می‌یابی. اینجا خدا دیگر در آسمانها نیست بلکه در تمام لحظات حضور دارد، عجیب نیست اگر بگویم گاه در همین دنیای مادی او را می‌بینی...

اینجا بلاها شیرینند چون طعم ایمان را با تک‌تک شان حس می‌کنی. اینجا تاریخ انسان و راه طی شده انسان مثل حلقات زنجیر به هم پیوند می‌خورد و تو حس می‌کنی که در کجای تاریخ ایستاده‌ای. حسین و عاشورا را طوری حس می‌کنی که انگار نظاره‌گر تمام لحظاتش بودی و گاه تکرار قهرمانان تاریخش را در عصر خودت و در تکرار نام مسعود و مریم می‌یابی. اینجا ساخته شدن لحظه به لحظه تاریخ را به چشم می‌بینی. اینجا زمان شتاب می‌گیرد مکان بی‌معنی می‌شود و انسان است که بر زمان و مکان پیشی می‌گیرد. در اینجا انسان سبک‌بال می‌شود از قید و بندهای بنده ساز و برده ساز تاریخ رها می‌شود، هست می‌شود و می‌سازد و خود در جریان ساختن تاریخ ساخته می‌شود.

و چقدر زیباست وقف آرمان شدن...

این روزها هر چند آتش دردی که ایرانم را فراگرفته قلب و جانم را می‌سوزاند و برای آزادیش سر از پا نمی‌شناسم اما با میلاد ۵۶مین سالگرد تأسیس سازمان پرافتخارم آرزویم فقط مجاهد ماندن مجاهد جنگیدن و مجاهد مردن است تا هر لحظه‌ای که زنده‌ام، چه حال، چه در فردای آزادی ایران تا لحظه‌ای که پرچم شرف و افتخار جامعه بی‌طبقه توحیدی را بر قله تاریخ بکوبیم.

مریم لیلا

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/4b5eb13c-d110-4030-97e5-a4858c21d8c9"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات