هیچ دورهیی از تاریخ ایران را سراغ نداریم که سیاست و زندگیِ روزمره اینقدر بههم آمیخته باشند. در این آمیختگی هم هرگز زمانهیی را سراغ نداریم که زندگی اینقدر از سیاست حاکم، آسیبهای جبرانناپذیر دیده باشد.
همین موضوع ما را ترغیب میکند تا شمایی از آمیختگیِ سیاست نظام آخوندی با زندگی مردم را در یک تابلو تصویر کنیم. تابلویی که میتواند یک نگارهٔ اینفوگرافیک را ترسیم نماید. ویژگی اینفوگرافی این است که چندین موضوع مرتبط با هم را با کوتاهترین عبارات و یا با چند مفهوم مصور شده، بر یک صفحه نشان میدهد؛ طوری که خواننده و بیننده با یک نظر کلی بر این صفحه، میتواند محتوا و مضمون یک مقالهٔ بلند را در کوتاهترین زمان دریابد.
اینفوگرافی سه روز خبرهای ایران
اثرپذیری مستقیم زندگی مردم ایران را از سیاست حاکمیت آخوندها میتوان در یک تابلو با عناوینی از چند خبر در سه روز گذشته، خلاصه نمود:
«سپاه قدس و دلارهای بانک مرکزی.
خط فقر در جامعه برای خانوار ۴نفره ۱۰میلیون تومان شد.
پنج نرخی شدن مرغ در بازار؛ قیمت مرغ آزاد ۳۴ تا ۴۰هزار تومان شد.
کاهش چشمگیر مصرف گوشت و برنج بین ۷۰درصد خانوارهای بیکار شده.
گسترش بیکاری و فقر از کارگران تا استادان حقالتدریس دانشگاه.
مدارس کشور با کمبود ۶۰هزار معلم مواجهاند.
در ایران ۲۳درصد افراد بالای ۱۵سال دچار افزایش اختلالات روانی شدهاند».
هر بیننده یا خوانندهٔ این تابلو که نظری سریع بر این عناوین داشته باشد، در پیوند این عناصر هفتگانه چه میبیند؟ آیا جز این هویداست که زندگی در کف و در مبانی اولیهٔ نیاز طبیعی آدمی، قربانی سیاست حاکم شده است؟
سری از اژدهای هفتسر تباهی
در محور اول، بر اساس گزارش بانک مرکزی ایران، خبر این است که «در خرداد سال۱۳۹۹، شرکتهای ایرانی کالاهای غیرنفتی با حجم بیش از ۴۰میلیارد دلار در سال صادر کردهاند، ولی تنها ۵۰درصد آن به ایران بازگشته است». عجیب این است که بانک مرکزی هیچ آدرسی نمیدهد که ۵۰درصد باقیماندهٔ ارز به کجا رفته است؟
وقتی در شاهراههای اینترنت دنبال این واقعه میگردید، به یک مورد تکراری و آشنا برای همه میرسید و آن، کلانصدور سرمایه و دارایی ایران به «جبهه مقاومت اسلامی» آخوندی در منطقه است. سردمدار صدور و هزینه کردن کلانسرمایهٔ ایران به سوگلیهای تروریستی نظام، نیروی قدس است. نیرویی که سالانه میلیاردها دلار را صرف نگهداری و تشویق و گرداندن زندگی شبهنظامیان وابسته به رژیم در عراق، لبنان، یمن، افغانستان و فلسطین میکند.
در این تابلو آنچه مهم است، تأثیرپذیری محورهای دوم تا هفتم از محور اول است. یعنی علت و اساس رو به نابودی رفتن کف زندگی تا بروز اختلالات روانی در ۲۳درصد افراد بالای ۱۵سال، ناشی از سیاست حاکمیتی است که ۵۰درصد ارز برنگشته به کشور را هزینهٔ تحتامرهای نیروی تروریستی قدس میکند.
نیمی از کشور در فقر مطلق
در محور دوم این تابلو، خبر این است که حمیدرضا امامقلیتبار بازرس مجمع عالی نمایندگان کارگران در ۴آذر ۹۹ میگوید: «با توجه به برآورد حدود ۱۰میلیون تومانی خط فقر برای یک خانواده ۴نفره و دریافت خوشبینانهٔ حقوق ماهیانهٔ ۳میلیون تومان، بهراحتی میتوان اثبات نمود که کارگران (نیمی از جمعیت کشور) در فقر مطلق بهسر میبرند».
ایران قربانی الیگارشی سیاسی و اقتصادی
در محور سوم این تابلو، موضوع این است که مردم ایران قربانی یک الیگارشی چپاولگر در نظام آخوندی شدهاند. خبر این است که خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه قدس از چندین قیمت مرغ در بازار گزارش میدهد. در این گزارش میخوانیم: «شرکت پشتیبانی دام، مرغ را در فروشگاههای خود به قیمت ۱۵هزار تومان و در میادین میوه و ترهبار به قیمت ۱۸۵۰۰تومان میفروشد. دولت قیمت مصوب مرغ در مرغ فروشیها را ۲۰۴۰۰تومان تعیین کرده است، اما قاسم فراهانی رئیس اتاق اصناف، قیمت مرغ را ۲۳۵۰۰ تا ۲۴هزار تومان تعیین کرده است».
مشاهده میشود که هر کارگزار نظام آخوندی در الیگارشی مالی تحتامر نظام، با بازیِ با قیمتها، دستی در جیب مردم ایران دارد.
مبانی زندگی، قربانی سیاست موازی سرکوب و چپاول
در محور چهارم خبر این است که بر اساس «نتایج نظرسنجی مؤسسه عالی پژوهش تأمین اجتماعی در حوزه بیمه بیکاری»، «۷۶ درصد خانوادههای ایرانی دچار کاهش محسوس در مصرف مرغ، ۷۱درصد خانوادهها کاهش در مصرف برنج، ۶۱درصد خانوادهها کاهش مصرف در لبنیات، ۴۲درصد خانوادههای بیکار شدگان، کاهش در مصرف تخممرغ و ۷۰درصد از خانوادهها کاهش در مصرف ماهانه میوه دارند».
نکتهٔ مهم و قابل توجه در این آمار حیرتانگیز، کوتاه شدن دست مردم از تأمین مواد ضروری در دوران کرونا است. تمامی مواد نامبرده شده در این نظرسنجی از مبانی تقویت سیستم دفاع بدن در مقابله با ویروس و توان پیشگیری از ابتلا هستند.
سیاست موازی سرکوب و چپاول نظام آخوندی، با مبانی زندگی مردم ایران چنین کرده و میکند.
کیسه دوختن از قبل کرونا با کارخانه و دانشگاه
در محور پنجم شاهد غارتگری نجومی حاکمیت و دولت آخوندی از قبل کرونا هستیم. با شیوع کرونا، بسیار قابل پیشبینی بود که تولید و کسب و کار در ایران مثل قبل نخواهد بود. پرسش این است که کدام اقشار بازندهٔ اقتصادی چنین وضعیتی میشوند؟ آیا جز کارگران و مزدبگیران و معلمان و اساتید دانشگاهها؟ اما نظام آخوندی برای این وضعیت، کیسه گشاد برای چپاول دوخت.
کارگران بسیاری بیکار و خانهنشین شدند؛ ولی کارفرمایان حکومتی برای کارگران، حقوق مرخصی یا حمایتی در نظر نگرفتند. این یکی از منابع درآمد نظام آخوندی از جیب و حقوق و سفرهٔ کارگران شد. در همین رابطه حسن حبیبی عضو هیأت مدیره کانون عالی شورای اسلامی کار رژیم میگوید: «امروز در کشور ما حدود ۶میلیون کارگر فاقد قرارداد، یعنی کارگر فاقد بیمه داریم که مسلماً در شرایط کُرونایی، آسیبپذیرتر هم شدهاند».
حسن روحانی تاکنون چندین بار صحبت از دادن وام به کارگران در شرایط کرونایی کرده است. اکنون از قول عضو هیأت مدیره کانون عالی شورای اسلامی کار رژیم بشنوید و بخوانید که معنای وام روباه حکومتی چیست و چه کیسهیی برای چاپیدن از حقوق کارگران محروم دوخته است: «در شرایط فعلی که مردم و کارگران نیاز اعطای حمایت همگانی و کمک بلاعوض دارند، شاهد هستیم که دولت بهدنبال دادن وام به مردم است؛ یعنی بدهکار کردن مردم و در واقع سود گرفتن از سوی دولت. این یک سیاست عوامفریبانه است».
در محور پنجم علاوه بر غارت کردن کارگران از قبل شرایط کرونایی، شاهد سیاست مشابه نسبت به استادان حقالتدریسی دانشگاهها از جانب دولت هستیم.
علی قزلسفلو نایبرئیس کانون سراسری انجمنهای صنفی اساتید حقالتدریس به خبرگزاری ایلنا میگوید: «دانشگاهها مانند سالهای پیش از شیوع کرونا، شهریههای آنچنانی دریافت میکنند؛ اما به اساتید حقالتدریس که محتاج نان شب شدهاند، کلاس نمیدهند در حالی که اساتید حقالتدریس بهدلیل شیوع کُرونا ۱۰ماه است بیکار شدهاند و درآمد بسیار ناچیزی از محلهای دیگر دارند».
نخبهکشی و فرار مغزها
محور ششم را باید در زمرهٔ نخبهکشی در نظام آخوندی و فرار مغزهای ایران دانست. در کشوری که نخبهگان و پیشگامان علمی و فرهنگیاش در زندانها و در فقر و فاقه و دربهدری و تبعید، روزگار میگذرانند، حاصل این میشود که احمدحسین فلاحی، سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس آخوندی روز سهشنبه ۴آذر به خبرگزاری ایرنا میگوید: «مدارس کشور با کمبود ۶۰هزار معلم مواجهاند»!
از سقف فلاکت در ایران تا سقوط امنیت روح و روان
در محور هفتم که حاصل محورهای پیشین است، باید سراغ بالاترین سقف فلاکت در ایران نسبت به کشورهای دیگر رفت. علت را جز در اثرپذیری مستقیم زندگی و روح و روان مردم ایران از تبهکیشان مسلط بر سیاست و حاکمیت نباید جست. وقتی حاکمیتی با نمونههایی که برشمردیم، فرش معیشت و احتیاجات اولیهٔ زندگی را از زیر پای مردم میکشد، دیگر چه انتظاری باید از سلامت روح و روان بخش آسیبپذیر یک جامعه داشت؟ حاصل محورهای این تابلو چنین میشود که حبیبالله مسعودیفرید، معاون امور اجتماعی بهزیستی روز سهشنبه ۴آذر در یک اجلاس مجازی میگوید: «شاهد افزایش اختلالات روانشناختی در ۲۳درصد از جمعیت ۱۵ساله به بالا هستیم».
این است تابلویی از رابطه متقابل سیاست و زندگی روزمره در ایران آخوندزده. تابلویی که هم فریاد از بیدادگری است و هم دادخواه ایران.
این تابلو چگونه پاک میشود؟
این تابلو اینفوگرافیک که چنین سیاست تبهکار و تبهکیشی را تصویر میکند، خود ناشی از چیست؟ وقتی جامعهیی تا فرق سر از سیاست حاکم آسیب دیده و همهچیزش سیاسی شده است، دیگر نمیتواند سرنوشت خود را در دوری جستن از سیاست بجوید. چرا که نخستین علت سیاسی شدن همهچیز یک جامعه در کشتن و قتلعام آزادی در آن کشور است. خمینی و خامنهای اول این مبنای زندگیِ انسانی ــ آزادی ــ را کشتهاند و سپس سراغ کشتن مبانی احتیاجات زیستن و زندگی کردن رفتهاند.
بنابراین عناصر و محورهای این تابلو را تنها با برانداختن بانیان و مسببان و گردانندگان آن میتوان پاک نمود.