سردمداران، مهرهها و قلم به دستان رژیم از بحرانهای اجتماعی در ایران از قبیل بیکاری، حاشیه نشینی، بیکاری،کودکان کار، کارتنخوابی و...که رژیم آخوندی آنها را گریبانگیر جامعه کرده است، بهعنوان چالشها و ابرچالشها نام میبرند. این وضعیت که باعث شرایط انفجاری جامعه شده و نفرت مردم را نیز نسبت به حاکمیت آخوندی برانگیخته، باعث وحشت سردمداران و مهرهای آن هم شده است.
«نظام» آنچنان در بنبست است که این جماعت جز ذکر مصیبت کاری از دستشان ساخته نیست و حرف خود آنها هم این است که راهی برای برونرفت از این مخمصه وجود ندارد.
رابطه بحرانهای اجتماعی با براندازی از از زبان مهرهها و رسانههای حکومتی
علی اسماعیلی عضو مجلس ارتجاع در جلسه ۹خراد ضمن اشاره به شرایط حساس و خطرناکی که نظام آخوندی را در بر گرفته و فشارهای مختلف سیاسی، اقتصادی که بر آن وارد میآید، به بحرانهای اجتماعی در ایران چنین اذعان میکند: «چالشهای زیست محیطی، بیکاری و عدم اشتغال مناسب جوانان و دانش آموختگان، فقر و نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی و همچنین فسادهای گسترده اداری سیاسی بر شانههای مردم عزیز ما بسی سنگینی میکند...بر همگان واضح هست که در حوزه اقتصاد مردم اکنون با چالشهای بزرگ و موج های پر تلاطمی مواجه هستیم».
روزنامه ابتکار وابسته باند روحانی نیز به چالشهایی اشاره میکند که «شرایط را بحرانی ترمیسازد» و به مسئولان هشدارمیدهد« اگر چارهاندیشی نکنند فشارها بر مردم شدت میگیرد و مردم هم این فشارها را با نارضایتیشان از مسئولان ابراز خواهند کرد».(ابتکار ۱۰خرداد۹۷)
نگرانی اصلی این است که بحرانهای اجتماعی در ایران باعث خشم مردم نسبت به حاکمیت پلید آخوندی شده است و این وضعیت به نوبه خود به خواست سرنگونی توسط مردم و اپوزیسیون برانداز راه برده است.
صادق زیبا کلام از حامیان روحانی و نزدیک به باند اصلاحطلبان قلابی معتقد است که تفکر سرنگونی طلب و برانداز« در سالهای اخیر تفکر گستردهیی شده» و جریانی قوی در داخل و خارج است.
درتعریف جریان برانداز و سرنگونی طلب زیبا کلام میگوید: « اپوزیسیون برانداز در یک عبارت قابل تعریف هستند. کسانی که چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور معتقد هستند که نظام جمهوری اسلامی اصلاحناپذیر است و هیچ امید و شانسی نیست برای اینکه بتوان این نظام را از درون تغییر داد و تحولی در آن بهوجود آورد. از دید آنها روزبهروز شرایط بدتر میشود و آنها معتقد هستند که به جز براندازی آن نظام و جایگزین کردن با یک نظام دموکراتیک و نظامی ملی و مردمی چارهای دیگری نداریم».(روزنامه اعتماد ۱۰خرداد۹۷)
در این میان در حالی که انبوه جماعت هر دو باند خامنهای و روحانی معتقدند که فاتحه بازی اصلاحطلب اصولاًًگرا خوانده شده، تقلا و دست و پا زدن عناصری که از فرط استیصال هنوز بهدنبال ادامه این بازی شکست خورده هستند تماشایی است.
یکی از این عناصری که برای جلوگیری از سرنگونی حکومت آخوندی دل در گرو بازی اصلاح طلبی دارد عباس عبدی از مهرههای باند موسوم به اصلاحطلب است که میگوید: «جریان اصلاحات نباید خیلی کاری به کار این اپوزیسیون برانداز داشته باشد. آنها در شرایط کنونی خیلی اهمیتی ندارند اپوزیسیون برانداز به این دلیل حمله به اصلاحطلبان بهویژه در توییتر را در دستور کار خود قرار دادهاند که تصور میکنند، اصلاحطلبان میتوانند در مردم امید به اصلاحات و بهبود را زنده نگه دارند»!.(سایت نامه نیوز۱۰خرداد۹۷)
درورای این اظهارات باید دید که که نظرگاه مردم در قیام دیماه ۹۶در رابطه با رژیم و باندهای درونی آن چه بود و در حال حاضر هم این مردم چه میخواهند؟
صادق زیبا کلام در مورد قیام دیماه و عبور مردم از هر دو باند اعتراف میکند: «در مشهد و در ابتدای تظاهرات شعار «مرگ بر روحانی» داده شد،تندروها هیجانزده تصور میکردند آن حرکت علیه روحانی ادامه خواهد یافت.
اما هنوز یکی، دو ساعتی از شروع تظاهرات نگذشته بود که با ورود صدها نفر از جوانان و مردم معمولی شعار «مرگ بر روحانی» به حاشیه رانده شد و شعارهای ساختارشکنانه (بخوانید سرنگونی طلبانه)جای خود را به شعارهای اقتصادی علیه روحانی دادند.
شاید شعارهای ساختارشکنانه یا رفتار معترضان که بهمراتب تندتر و رادیکالتر از معترضان سال ۸۸بود، اصلاحطلبان را از نزدیکشدن به آنان برحذر داشت.
بهنحوی که آنقدرها طول نکشید که شعارهای علیه اصلاحطلبان هم سکه رایج ناآرامیها شدند».(سایت بهار۲فروردین ۹۷)
واقعیت هم این است که مردم در قیام دیماه ۹۶با شعارهایی نظیر«مرگ برخامنهای و مرگ بر روحانی»، « اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» و«آخوندها حیا کنید مملکت رو رها کیند» و....مهرباطل بر تمامیت حکومت و باندهای درونی آن زده و خواهان سرنگونی آن شدند.