در وضعیت پسا جنگ، حکومت بحرانزده آخوندها، بار دیگر و با شدت بیشتر، بر سر دوراهی «خودکشی یا مرگ»، دچار کشاکشی نفس گیر است. زبان خودیهای نظام به روی خلیفه درمانده باز شده و به اشکال مختلف شکستهای رژیم را بر سر او چماق میکنند.
روز چهارشنبه ۲۲مرداد سلحشوری عضو سابق مجلس ارتجاع با لگدی به خامنهای که گفته بود جنگ نمیشود و مذاکره هم نمیکنیم، نوشت: «جمهوری اسلامی با دکترین“ امت اسلامی“، نه امتی ساخت، نه ملت ایران را نگه داشت. از ایران ویرانه ماند، از امت اسلامی نفرین و تنفر برایش ماند. “ عزت و حکمت“ را با “نه جنگ، نه مذاکره“ به باد داد، و هم جنگ شد، هم مذاکره، و حالا در حفظ ایران هم درمانده...».
در همین روز، شیخ حسن روحانی رئیسجمهور پیشین ولایت سربرداشت و گفت: «باید استراتژی نوینی را طراحی کنیم... آنچه در این دو سال اخیر در این منطقه واقع شده و در ماههای اخیر در جمهوری اسلامی شاهد آن بودیم اشکالاتی بوده که باید مسئولان و شوراهایی که وظیفهشان این کار است رفع کنند».
محسن هاشمی پسر رفسنجانی هم (۲۰مرداد) در تلویزیون حکومتی گفت: «یک ضربهیی، یک تحمیلی بر کشورمان شد و آن چیزی که فکر نمیکردیم -و حتی مقام معظم رهبری هم فکر نمیکردند که جنگ اتفاق بیافتد و میگفتند که مذاکره نمیکنیم جنگ هم اتفاق نمیافتد- اتفاق افتاد... شرایط کشور شرایطی نیست که ما تصمیمهای سخت را نگیریم. باید تصمیمهای سخت را هر چه زودتر بگیریم اگر نگیریم میتواند برایمان خسرانهای انکارناپذیر داشته باشد...».
پسر رفسنجانی در پاسخ به باند مقابل که میخواهد مکانیسم ماشه را از نظر تحریمها بیاثر جلوه دهد، افزود: «فصل هفتم منشور سازمان ملل هم وضع خطرناکی است چون اجازه میدهد به کشورها بر اساس آن حمله نظامی به ایران بکنند. یعنی دیگر لازم نیست بروند از شورای امنیت اجازه بگیرند. اگر بگویند ایران قطعنامهها را اجرا نکرده است میتوانند اتحادی برقرار کنند و بر اساس آن اتحاد حمله کنند».
از سوی دیگر شریعتمداری نیابتی خامنهای (۲۰مرداد) در کیهان با اشاره به حرفهای پزشکیان و کسانی که متقاضی «مذاکره» هستند و نسبت به عواقب «جنگ» هشدار میدهند، گفت: «آقای رئیسجمهور این دوقطبی واقعی نیست. برخی از دولتمردان به گونهیی پاسخ میدهند که انگار بین مذاکره و جنگ باید یکی را انتخاب کنیم! مفهوم دیگر این دیدگاه آن است که یا بایستی از طریق مذاکره در مقابل خواستههای آمریکا سر تسلیم فرود آوریم و یا در جریان جنگ به خواستههای آمریکا تن بدهیم!».
وی افزود: «پزشکیان توضیح نداد که وقتی آمریکا سقف مذاکره یعنی نتیجه مذاکره را از قبل مشخص کرده، آیا مذاکره غیر از تسلیم میتواند مفهوم و معنای دیگری داشته باشد؟!».
به نظر میرسد دوراهی مرگ یا خودکشی- که در تعادلقوای سالهای گذشته نیز سرکردگان نظام از آن سخن به میان میآوردند- اکنون بر اثر تضعیف بسیار شدید رژیم در تعادل قوا، به بنبست مرگباری تبدیل شده که در آن حاکمان ورشکسته به تقصیر راه پس و پیش ندارند.
خبرگزاری رویترز (۲۳مرداد) در مطلبی با عنوان «دیپلماسی یا انکار و مقابله جویی»، صورت مسأله را برای رژیم یک مسأله «وجودی» یا «بود و نبود» ارزیابی کرده و مینویسد: حاکمان ایران پس از حملات آمریکا و اسراییل با انتخاب وجودی روبهرو هستند. نخبگان روحانی ایران که در اثر جنگ و بنبست دیپلماتیک تضعیف شدهاند، بر سر یک دوراهی قرار گرفتهاند: از فشار برای توقف فعالیت هستهیی خود سرپیچی کنند و خطر حمله بیشتر اسراییل و آمریکا را بپذیرند، یا تسلیم شوند و خطر شکاف در رهبری را بپذیرند».