در همین روزهایی که رئیسی دژخیم از موشکهایپرسونیک «فتاح» رونمایی میکند و از دهان فقیرترین اقشار جامعه میزند تا قدرتنمایی کند، رشد قیمت مسکن به کلی زندگی مردم را نابود کرده است. با این اوضاع اقتصادی و بحران مسکن، آن عده از خانوادههای بدون مسکن که به نسبت بقیه وضع بهتری دارند، مجبورند بخش اعظم حقوق خود را خرج اجارهنشینی کنند.
بر طبق آمارهای رسمی رژیم «بیش از ۳۷درصد» جمعیت ایران اجارهنشین هستند. هزینه مسکن در سبد معیشت این خانوادهها از ۶۰درصد هم گذشته است بنابراین روزبهروز مستاجران به مناطق ارزانتر در حاشیه شهرها کوچ میکنند. «بهطوری که میزان تقاضا برای اجاره مسکن در سکونتگاههای اطراف تهران رشد چشمگیری داشته است. این افزایش تقاضا میتواند پدیده زاغهنشینی را بهشدت گسترش دهد» (اعتماد ۱۱اردیبهشت).
این تازه برای کسانی بود که منبع درآمدی دارند و میتوانند بخشی از آن را هزینه مسکن کنند، بدتر از آن سرنوشت خانوادههایی فقیرتر و رواج «پدیدههایی نظیر کپرنشینی، شبهکپرنشینی و زندگی در سکونتگاههای غیررسمی» مثل کانکس است. اما حتی قیمت کانکس سر به آسمان میزند و هر متر مربع آن تا ۸میلیون تومان رسیده است.
ولی ظاهراً در زیر حاکمیت آخوندی بدتر از سیاهی هم رنگی هست:
یک زن بیپناه «و دو دختر ۱۳ و ۱۸سالهاش، شبها روی صندلیهای سالن انتظار ترمینال آزادی تهران میخوابند، چون خانه ندارند.
سعید، مادر و سه خواهرش شبها در چادری اطراف یک پارک در تهران میخوابند، چون خانه ندارند.
آقای «م» و همسرش شبها در ماشین میخوابند، چون خانه ندارند.
آقای «ر» و خانوادهاش شبها در چادری در حیاط یکی از بیمارستانهای همدان زندگی میکنند، چون خانه ندارند...» (هممیهن، ۲۲اردیبهشت).
این موارد از فقر و زندگی در بلاتکلیفی، مشتی از خروار مشکلاتی است که رژیم آخوندی با حکمرانی امثال رئیسی بر مردم ایران تحمیل کرده است. با ورق زدن رسانههای خود رژیم انبوه نمونههای دیگری از زندگی در پشتبامها و کانکس و گورخوابی دیده میشود. گهگاه خانوادههایی مجبورند شب را در ماشین خود سر کنند و تمام دار و ندار خود را خرج بنزین کنند تا در سرمای شب بتوانند از بخاری ماشین استفاده کنند و یخ نزنند.
میلیونها واحد مسکونی خالی!
آنچه گفته شد یک روی سکه و وضعیت اسفناک بیش از یکسوم جمعیت کشور است. روی دیگر سکه، بیش از دو میلیون و ۵۰۰هزار واحد مسکونی خالی است که تماماً متعلق به مافیای مسکن است که زیر نظر نهادهای اقتصادی خامنهای است؛ شرکتهای عظیم ساختمانسازی وابسته به بنیاد ضدمستضعفان، آستان قدس، بنیاد بهاصطلاح شهید، کمیته امداد خمینی، بنیاد تعاون بسیج و سپاه و دهها نهاد ریز و درشت حکومتی در کار ساخت و ساز مسکن و مجتمع تجاری و... هستند. از آنجا که عمده ساختوسازهای ساختمان دست اینهاست، قیمتگذاری و گران کردن آن نیز در قبضه آنها و بهخصوص نهادهای اقتصادی بیت خامنهای است.
دولت رئیسی بلایی بر سر مردم ایران آورده است که سطح زندگی مردم ایران با داشتن بیشترین منابع نفت و گاز از نظر کیفیت زندگی «در میان ۸۴کشور مورد بررسی... رتبه ۸۰ را به خود اختصاص داده است» - (تجارت نیوز، ۷خرداد).
در واقع اکثریت مردم ایران زندگی نمیکنند بلکه روزمرگی میکنند. آنها شب را به روز و روز را به شب میرسانند تا فرجی حاصل شود و هیچ چشمانداز و افق روشنی برای بهبود اوضاع در این حاکمیت نمیبینند.
دروغ و وعده، پاسخ همیشگی رژیم
خمینی دجال در همان اوایل حاکمیتش در قم وعده داد که «دل خوش نباشید که مسکن فقط میسازیم، آب و برق را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند، اتوبوس را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید» (صحیفه خمینی ج ۶، ص ۲۷۳). او مجدداً روز بعد (جمعه ۱۱اسفند ۵۷) خطاب به خبرنگار روزنامه اطلاعات هارت و پورت کرد که: «هر چه زودتر باید مشکل مسکن برای بیخانمانها و فقرای ایران حل گردد و برای هر خانواده، مسکن مورد نیازشان تأمین شود، آب و برق برای فقرا و بیبضاعتها باید مجانی گردد» (همان، ج ۶، ص ۲۹۷).
بعدها همین شیوه در صدور فرمان و وعدهدرمانی، توسط عوامل او دنبال شد تا زمانی که رئیسی با شعار ساخت یک میلیون مسکن در هر سال به صحنه آمد. ولی مردم ایران شاهد بودند که این جلاد نیز، نهتنها به وعدهٔ مسکن خود در کنار سایر وعدههایش عمل نکرد و پوچ بودن همه آنها رو شد بلکه خراب کردن خانههای مردم به بهانه مالیات و عوارض شهرداری گسترش یافت. مسکن هم در کنار موضوعاتی مثل ارز و خودرو جزء بحرانهای اصلی کشور باقی ماند: «کافی است به وضعیت ارز، برنج، خودرو و مسکن نگاه کنیم. در واقع عینیت اجتماعی است که تعیینکننده رشد یا کاهش امید در جامعه است... با رسانه و تبلیغات نمیتوان کسی را امیدوار کرد. اگر میشد این ۹۹درصد رسانههای رسمی که در انحصار حکومت است، امید را خلق میکردند» (هممیهن، ۱۶خرداد)
وضعیت بهگونهیی هست که چشمانداز مثبت و افق روشن در حوزه مسکن سهل است، بهگفته کارشناسان حکومتی با برنامههای ضدمردمی دولت رئیسی و برنامه موسوم به توسعه هفتم - که خودیها اسمش را «برنامه شلخته هفتم» گذاشتهاند - وضعیت خرابتر خواهد شد و «این تعهداتی که دولت و حاکمیت در قانون اساسی برای ارائه خدمات رایگان در نظام آموزشی، سلامت، مسکن، اشتغال به عهده دارد ممکن است در آینده نه چندان دور با تغییرات قانون اساسی حذف شود» (ابتکار، ۱۶خرداد)
مثل بقیه جنایات رژیم، بحران مسکن هم مثل هر موضوع کوچک و بزرگ دیگر در نهایت به خود رژیم برمیگردد و یکی از عوامل تسریعکننده در سقوط بنای لرزان حاکمیت آخوندی خواهد بود. همه به یاد دارند اصلیترین نقاط کانونی قیام آبان ۹۸ حاشیه شهرها و مناطقی همچون شهریار، شهرقدس، ملارد کرج و... بود. الآن هم اگر «تهران سالانه حدود ۴ تا ۵درصد افزایش حاشیهنشینی دارد... این مسأله باعث میشود که مساحت حاشیهنشینها در تهران بعد از ۲۰سال برابر خود تهران شوند» (فرارو ۳۱فروردین) در یک موقعیت متناقض، خود رژیم با بیاعتنایی به بحران مسکن و مشکلات مردم، سوخترسان قیام شده است؛ قیامی که هم خامنهای، هم رئیسی و هم اژهای در صحبتهای همین روزهای اخیر در عین سرخ کردن صورت با قدرت نمائیهای آنچنانی، اما از ان واقعیت سرسخت جوشان در کف جامعه نگرانی خود را پنهان نکردند.
تو که باد کاشتهای بیتردید توفان درو خواهی کرد و در واقع باید گفت این توفان است که ریش و ریشهات را از بیخ و بن خواهد کند.