هر سرزمینی تاریخ و افتخارات خود را دارد، تاریخی که گاه در گذر زمان به جا میماند و گاه از دیدرس مردم محو میگردد؛ تاریخی که هویت هر سرزمین و هر ملتی است. تاریخی که این روزها و در جریان قیام بزرگ مردم ایران گاهبهگاه و در پرتو درخشش آذرخش قیام، دوباره چهره کرده، خود را به ما مینمایاند. این روزها زیر خورشید تابان قیام میتوان دید که مردم ایران و شهرهایش چه سابقه پرشکوهی از مبارزات ضداستعماری، ضدارتجاعی و ضددیکتاتوری داشتهاند.
یکی از این نمونهها شهر قهرمان برازجان است. شهری که کم و کیف مبارزات آزادیخواهانه و میهنیاش با استعمار و عوامل داخلی آن بهویژه شیخ و شاه، بسا فراتر از محدوده جغرافیایی این شهر و این منطقه، در قلب تاریخ ایران به جا مانده است.
این نوشته نگاهی به دیروز و امروز برازجان است، فردای برازجان را بیشک همین جوانانی رقم خواهند زد که وقایع و مبارزات پیشین شهرشان را نوشتهاند.
بحران آب برازجان از سالها قبل تا امروز
روز شنبه ۱۶تیر ۹۷مردم برازجان در اعتراض به قطع ۴روزه آب آشامیدنی شهرشان به خیابانهای آمدند و به بیعرضگی مقامات محلی و سران و رهبر نظام اعتراض کردند. مردم برازجان حرف آخرشان را با شعار مرگ بر دیکتاتور به گوش خامنهای رساندند. شعاری که خبرش را خبرگزاریهای بینالمللی به سراسر جهان مخابره کردند.
این تظاهرات روز یکشنبه ۱۷تیر نیز تکرار شد. در آخر وقت روز یکشنبه خامنهای جواب مردم تشنه برازجان را نه با حل مشکل آب یا ارسال کاروانی از تانکرهای آبرسان به شهر، بلکه با اعزام یک ستون از نیروهای ویژه سرکوب به برازجان داد. جوانان برازجان بلافاصله فیلمهایی که نشان میداد ستون پاسداران رژیم با خودروهایشان و اکیپ فیلمبرداری در حال ورود به یک مرکز حکومتی در برازجان هستند، به تمام جهان ارسال کردند.
مشکل آب برازجان نمادی از دیگر بحرانهای معیشتی در ایران تحت حاکمیت آخوندهاست. عکس زیر متعلق به روز ۲۳تیر سال ۱۳۹۴است که مردم برازجان را در جریان یک تجمع اعتراضی در مقابل اداره آب و فاضلاب شهر نشان میدهد.
از آن روز تا امروز تقریباً سه سال گذشته و باز هم مردم برازجان تشنهلب، دم به اعتراض گشودهاند اما این بار دیگر با جمعیتی انبوهتر و با خشمی گدازانتر به میدان بازگشتهاند تا فریاد «مرگ بر دیکتاتور» را در فضای ملتهب این شهر طنینانداز کنند.
تجمع جمعی از مردم شهر برازجان ۲۳تیر ۱۳۹۴در اعتراض به قطع مکرر آب آشامیدنی
برازجان تشنگی در میان سیل!
برازجان در حالی تشنگی میکشد که طغیان آب ناشی از سیل، سیستم آبرسانی این شهر را از دور خارج کرده است و این یعنی نهایت بیعرضگی مقامات مملکتی که از یک سو با سیلابی از آب باران روبهرو هستند و از سوی دیگر قادر به حل مشکل ساده تشنگی مردم نیستند!
به این خبر نگاه کنید که مربوط به آذر ماه سال ۱۳۹۱است:
«روز ۶آذر ۱۳۹۱بر اثر جاری شدن سیل در برازجان متأسفانه چهار تن از هموطنان جان خود را از دست دادند. جاری شدن سیل همچنین به شهرهای آب پخش، شبانکاره و سعد آباد نیز خسارات فراوانی بر جای گذاشته است». یادآوری میگردد که در آذر ماه سال ۱۳۸۳نیز سیل در بخش مرکزی برازجان، جان ۱۰نفر از جوانان روستایی را گرفته بود:
«به نوشتهٔ روزنامه حکومتی کیهان (۲۵آذر ۱۳۸۳)، ۳۵تن از جوانان روستایی در بخش مرکزی برازجان طعمه سیل شدند، اجساد ۶تن از قربانیان تا دیروز پیدا شده و به بیمارستان ۱۷شهریور برازجان انتقال یافت و از اجساد بقیه هنوز اثری در دست نیست».
دانشجویان مجاهد برازجان
در چنین زمینهای از نابسامانیهای ناشی از یک دیکتاتوری فاشیستی ـ مذهبی است که اساساً فضای این شهر در حال جوشش و طغیان بوده است اما رژیم تلاش میکند با سرپوش گذاشتن بر خبرهای آن، فضا را کنترل کند. بهعنوان نمونه میتوان به تعطیل کردن دانشگاه آزاد دشتستان در سال ۱۳۸۹اشاره کرد که بهعلت شعارنویسی به نفع مجاهدین خلق، موقتاًً تعطیل شد در حالی که علت تعطیلی دانشگاه را «چیز» دیگری اعلام کردند. متن خبر آن روز را میتوانید در زیر ببینید:
مزدوران خامنهای دانشگاه برازجان را به آتش کشیدند. این عنوان گزارشی است که یکی از دانشجویان دانشگاه آزاد برازجان فرستاده. این دانشجو مینویسد:
«صبح روز پنجشنبه ۶آبان در حالیکه دانشجویان دانشگاه آزاد دشتستان واحد برازجان برای شرکت در کلاسها به دانشگاه مراجعه کردند با اعلامیهای مواجه شدند که نوشته بود: ”بعلت اتصالی برق دانشگاه فعلاً تعطیل است”. اما پس از گذشت چند روز و با درز کردن اخبار و عکسها از دانشگاه به بیرون مشخص شد که سحرگاه پنجشنبه ۶آبان دانشجویان انقلابی و آزادیخواه اقدام به شعارنویسی گسترده در سطح دانشگاه و کریدورها کردهاند. کارگزاران رژیم همان روز اعلام کردند در طبقه سوم انفجاری قوی بهعلت اتصالی برق به وجود آمده که معلوم شد کار خودشان بوده و واکنش در برابر اقدام دانشجویان بوده. دانشجویان روی دیوارها نوشته بودند: مرگ بر دیکتاتور، زنده باد وطنم، دانشگاه شده اوین، زنده باد مجاهد و روی چهره خامنهای جنایتکار رنگ سیاه زده بودند.»
شعار زنده باد مجاهد روی دیوار دانشگاه آزاد دشتستان که توسط حراست دانشگاه مخدوش شده
برازجان ۱۳۸۹- دانشجویان در مواجهه با تعطیلی دانشگاه دست به تظاهرات اعتراضی زدند
برازجان ضداستعمار، ضد رضاشاه
تظاهرات اخیر مردم برازجان با چنین پیشینهای و در بستر مبارزات ضددیکتاتوری آنان، اینک به این نقطه رسیده است. مبارزاتی که در دوران دیکتاتوری سلطنتی نیز به شکلی دیگر جریان داشت و سابقه آن به ضدیت مردم و چهرههای ملی و مردمی کازرون مانند میرزا محمدخان برازجانی با دیکتاتوری رضاشاه میرسد.
مبارز میهنپرست و ادیب توانایی که تمامی تلاش خود را مصروف نوسازی شهر و آموزش جدید و بهداشت عمومی برازجان کرد، از یکسو با نیروهای استعمار گر انگلیس در جنوب جنگید، از سوی دیگر در برابر دیکتاتوری نوخاسته رضاخانی ایستاد و سرانجام نیز به دست عوامل رضاشاه خائن در اسفند سال ۱۳۰۸بهشهادت رسید.
زنان برازجان، پیشتازان آزادی
یکی دیگر از برگهای افتخار مردم برازجان که در ضمن نشاندهنده پیشتازی آن در مبارزه برای آزادی است شرکت فعال و رزمنده زنان در صف اول مبارزه است، امری که در همین تظاهرات روزهای ۱۶و ۱۷تیر ۱۳۹۷برازجان بهروشنی دیده میشد، تصویری که مایه مباهات ایران و ایرانی است.
مردم برازجان هنوز خاطره دختران مجاهد خلق را به یاد دارند که در جریان مبارزات سیاسی خود با خودکامگیهای خمینی در سالهای آغازین انقلاب، چگونه بذر آگاهی و مقاومت در برازجان میکاشتند. مجاهد قهرمان زهرا علیپور یکی از همین اسطورههای برازجانی است که جان فدای آزادی مردم و آبادی میهنش در مبارزه با ارتجاع خمینی کرد.
دلاوریهای زهرای قهرمان امتداد مبارزات شجاعانه خواهرانش در دوران مبارزات ضداستعماری مردم برازجان و دشتستان در سالهای سیاهی است که ایران تحت قراردادهای خائنانه به یک مستعمره کامل تبدیل شده بود و منطقه جنوبی ایران تحت استعمار مستقیم انگلستان قرار گرفته بود. در همان سالها بود که رئیسعلی دلواری و یارانش از جمله ناصردیوان کازرونی و میرزا محمدخان برازجانی کمر به آزادی میهن بستند و راهی کوهستانهای فارس و بو شهر شدند، راه را بر نیروهای انگلیس بستند و حماسهها آفریدند. چند ماه پس از شهادت رئیسعلی دلواری، میرزا محمدخان برازجانی با همکاری دیگر میهنپرستان منطقه به جنگی بزرگ با قوای استعمار برخاست که در «لرده» اتفاق افتاد. در میان نیروهای میرزا محمد خان برازجانی یک نیروی رزمنده از زنان جنگجو وجود داشت که تعداد آنها را بین ۶تا ۹نفر گفتهاند و رشادتهای بسیاری از خود نشان دادند و شکستهای سنگینی به نیروهای انگلیسی وارد کردند. از آن شیرزنان دلاور اکنون تنها نام چند نفرشان به یادگار مانده است از جمله: سوگل، جانی، سلطان و گلعنبر. زنانی رزمآور که سنگر به سنگر با نیروهای استعمار جنگیدند و از میهن خود دفاع کردند.
رضاشاه قاتل آزادیخواهان ایرانزمین
نکته قابلتوجه آن که در جریان همان سلسله جنگها که حتی نیروی ژاندارم ایران نیز به یاری مردم و میهنپرستان آمده بود، رضاخان، در نیروهای مردمکش قزاق که یک نیروی ضد انقلابی روسی درون ایران بودند، سرگرم پیشبردن خطوط بیگانگان در کشور بود. رضاخان بعدها که مقام سلطنت را غصب کرد، بسیاری از مبارزان ضداستعماری آن روزها را کشت که میرزا محمدخان برازجانی نیز همانگونه که اشاره شد یکی از آن شهدای آزادی وطن بود.
مورخین تاریخ جنوب و دشتستان در این مورد نوشتهاند:
«روزی که رضاخان بهعنوان سردار سپه در معیت احمد شاه قاجار به برازجان آمد و در برابر صف مستقبلین، تفنگچیان برازجانی را با آن هیبت و صلابت مردانه دید که همه مسلح و سوار بر اسبها به استقبالش آمدهاند رو به احمد شاه میکند و میگوید: اگر غضنفرالسلطنه ثروت قوام الملک و ابوابجعمی صوت الدوله را داشت، مالکالرقاب فارس بود. لذا رضاخان بعد از به حکومت رسیدن چون دست آموز استعمار پیر بود دریافت که این یل آزاده زیربار خفت و به بیگانه سپردن ایران نمیرود... لذا دستور قتل آن یل آزاده را صادر کرد و (حتی) از حمل جنازهاش به برازجان ممانعت کرد»
به این ترتیب بار دیگر یکی از فرزندان پاکباز ایرانزمین به دست دژخیمان رضاشاه بهشهادت رسید و خون او و مبارزات مردان و بهویژه زنان برازجان، راه مردم به سوی آزادی را علامتگذاری کرد. راهی که نشان میدهد مردم ایران پیوسته در یکسو بودهاند و رضاشاه و ترکهاش در سویی دیگر، در جبهه استعمار!
تاریخ و تجربهای خونین و دردناک که در مسیر ساختن فردای ایران، توشه راه جوانان این میهن است.