پس از پخش سخنرانی رئیسجمهور برگزیده مقاومت، خانم مریم رجوی توسط برخی از کانالهای تلویزیونی پاسداران و شکنجهگران کراواتی و خارجهنشین و همسویان شیخ و شاه با رکیکترین الفاظ مجاهدین و مقاومت ایران را هدف قرار داده و بار دیگر درون مایهٔ واقعی خود را بیرون ریخته و در معرض دید مردم ایران قرار دادند.
کسانی که پیش از این تحت نام محقق، خبرنگار، تحلیلگر، بازیگر، هنرمند و... ژست اپوزیسیون میگرفتند، وقتی با سخنرانی مریم رجوی افق پیروزی مردم و مجاهدین بر رژیم آخوندی پدیدار شد، خطر را جدی دیده و نقاب «حقوقبشری» از چهرهٔ خود بر گرفته و با کینهای از جنس پاسداران خمینی و مأموران ساواک شاه تا توانستند بر مجاهدین تاختند.
در طول تاریخ کم نبودند مبارزان و آزادیخواهانی که بهدلیل تسلیم ناپذیری و تن ندادن به ذلت مارکها خورده و تهمتها شنیدند. دکتر محمد مصدق از جملهٔ آنها بود که هم دستان شیخ و شاه روزگار وی را دیوانه خطاب کرده و از در دشمنی با او در آمدند. کسانی که رهبر نهضت ملی ایران را ـکه صنعت نفت را از تسلط استعمار انگلیس بیرون کشید و به مردم ایران باز گرداندـ به باد دشنام گرفته و هزار تهمت و افترا نثارش کردند، همانانی هستند که امروز نیز از تسلیمناپذیری مجاهدین در برابر رژیم گزیده شده و به خود میپیچند و از فرط حقد و کین یاوه سرایی میکنند.
آنچه از نظر این خائنان گناه نابخشودنی است، مبارزه و ایستادگی بر سر آرمان آزادی است که مجاهدین ۴۱سال متمادی با بذل جان و خان و مان خود دست از آن بر نداشتهاند. قهرمانانی که وقتی زمین و زمان میگفت نمیشود و نمیباید و نمیتوان، با تأسی به رهبران فداکار و هوشیار خود فریاد زدند که میشود و میتوان و باید که این رژیم را سرنگون کرد و مردم را از زیر یوغ آن بیرون کشید.
مگر چه شده و چه فاجعهای رخ داده است که خائنان و مزدوران و مواجببگیران و پاسداران خارج کشوری نظام اینچنین به وحشت افتادهاند؟ به چه علت مار و مور از لانههای خود بیرون خزیده و از شنیده شدن صدایی که ۴۰سال است رژیم آخوندها تلاش کرده آنرا خاموشش کند، به خود میپیچند و زمین را گاز میگیرند؟
۴دهه است که رژیم به ضرب اعدام و قتلعام و با تمام قوا تلاش کرده تا نام مجاهد را به کلمهای ممنوعه تبدیل کند و صدایش را خاموش کند؛ و با شیطانسازی، برچسب، لجنپراکنی و انواع فشارهای روانی مجاهدین را از دور خارج سازد. علاوه بر این سالیان متمادی با حملات نظامی و موشکی در اشرف و لیبرتی سعی کرد آنها را بهزانو در بیاورد؛ اما از هیچیک از اقدامات خود طرفی نبست و جز شکست مفتضحانه نصیبی نبرد؛ و همانطور که آقای منتظری در اعتراض خود نسبت بهقتلعام مجاهدین خطاب به خمینی نوشته بود، مجاهدین یک سنخ عقیده و فکر هستند و با کشتن از بین نرفتند و در عوض ترویج شدند و اکنون به گواه برگزاری پیروزمند کهکشان ۲۰۲۰به نقطهای رسیدهاند که هزار شخصیت برجسته سیاسی و رهبران مختلف جهان مفتخرند که به حمایت از آرمان آزادیخواهی آنها برخاستهاند و با بیان قاطع و فریاد حاضر حاضر اعلام میکنند که برای سرنگونی رژیم آخوندی در کنار مجاهدین ایستادهاند. از این رو حال و روز عبرتآموز ورشکستگان سیاسی و مزدوران رنگارنگ «بی یا با جیره و مواجب» رژیم بسیار قابل فهم است!
فحاشی و لجنٰپراکنیهای سخیف مزدوران و حامیان رژیم ـکه با فرمول معروف ۲۰ـ۸۰ مذبوحانه تلاش میکردند مجاهدین را نیرویی بیتاثیر و حتی بدتر از «جمهوری اسلامی» جلوه دهند، البته نیازی بهپاسخ دادن ندارد. اما جا دارد چند نکته محتوایی را بهویژه خطاب به کسانی که میگفتند «چرا مجاهدین هر که بر علیه آنها حرف میزند را اطلاعاتی و رژیمی خطاب میکنند؟» یادآوری کرد:
هر فرد یا جریانی که واقعاً خواهان استقرار آزادی و دموکراسی و جدایی دین از دولت در ایران باشد، بهدنبال تضعیف اصلیترین و سازمانیافتهترین نیروی جنگنده ضد رژیم نیست و خود را با تکرار دروغهای وزارت اطلاعات آلوده نمیکند و در معرض اتهام «رژیمی بودن» قرار نمیدهد.
شک نیست که مجاهدین مخالفت با نظرات و خط مشیء خود را از جانب هر فرد و نیروی سیاسی حقی طبیعی و مشروع و غیرقابل انکار بهحساب میآورند؛ ولی اظهارات افرادی که با نام محقق، کارشناس، خبرنگار، فعال حقوقبشر و امثال آن، درست مثل رسانههای وابسته به رژیم به لجنپراکنی علیه مجاهدین میپردازند و هم سو با آنها بر طبل سانسور آنهم از جانب یک رسانهٔ غیرایرانی میکوبند و به پخش سخنرانی مریم رجوی اعتراض میکنند، و معتقدند که مجاهدین بدتر از جمهوری اسلامیاند و باید آنها را کشت و خفه کرد، به راستی چه فرقی با یک مزدبگیر و مأمور وزارت اطلاعات دارند؟ هیچ فرقی بین اظهارات این افراد بهاصطلاح محقق، کارشناس و خبرنگار با اظهارات رسانههای رژیم نیست. هر دو معترضند که چرا سخنرانی مریم رجوی پخش شدهاست؟ و چرا سانسور نمیشوند؟
اگر بهحکم خمینی برای قتلعام ۳۰هزار تن از زندانیان مبارز و مجاهد در سال۶۷ نگاه کنیم، بهروشنی پیداست که دعوای او با مجاهدین و مبارزین هیچ چیز نبود جز «سر موضع بودن» نیست. در این حکم نوشته است:
«کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر «سر موضع» نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند»
یعنی هر آن کس که بهاعتقادات، آرمانها و مشیء مبارزاتی مجاهدین پشت نمیکند، آنرا نمایندگی کرده و بازگشتناپذیر و لذا حکمش اعدام است.
اینچنین بود که نام مجاهد، کلمهای ممنوعه شد و هزاران هزار نفر از آنها با عشق آزادی و با نام مسعود بر طناب دار بوسه زدند. آنان که «بهشوق زندگی آواز خواندند و تا پایان بهراه روشن خود با وفا ماندند»
اکنون اظهارات این جماعت بهاصطلاح خبرنگار و تحلیلگر و بازیگر را میتوان بهتر فهم کرد.
حرف امروز مشکل آنها با مجاهدین در اشرف۳ و با کانونهای شورشی در داخل ایران هیچ چیز نیست مگر همان که خمینی در حکم خود نوشت و هر آن کس را که بر سر موضع آزادی ایستاد و تسلیم نشد مستحق مرگ دانست. بله صورت مسألهٔ مزدوران و پاسداران رنگارنگ و لباس عوض کردهٔ آخوندها با مجاهدین نه بر سر شیوه مبارزه و کم گذاشتن در نبرد با آخوندهاست. نه! حرف اصلی آنها این است که چرا مبارزه میکنید؟ چرا کوتاه نمیآیید و چون بر آرمان آزادی مردم و سرنگونی رژیم ضدانسانی و ضدایرانی اصرار میکنید، پس منافقاید؛ شستشوی مغزی شدهاید؛ سکت هستید؛ گول خوردید؛ عاطفه ندارید؛ مسلمان خشک مغز هستید؛ تروریستید؛ و ...
حرف اصلی آنها با مجاهدین این است که چرا دست از ایدئولوژی رهاییبخش خود بر نمیدارید؟ چرا پس از عبور از مخاطرات گوناگون جانی در اشرف و لیبرتی، حالا که به اروپا آمده و در آلبانی مستقر شدید، دنبال زندگی و آسایش خود نمیروید؟ چرا هنوز روسری دارید؟ چرا و چرا و چرا... اما در عوض تشکیلات خود را حفظ کردهاید و همچنان بر سرنگونی رژیم پافشاری میکنید و با رژیم مرزبندی دارید؛
مسعود رجوی رهبر انقلاب نوین مردم ایران در پیام قدردانی از رزمندگان و زحمتکشان "کهکشان ۹۹" به تاریخ ۳۰تیر۹۹ حال روز پاسدران سیاسی رژیم آخوندی را بهروشنی تمام توصیف کرده است:
«در آغاز چهلمین سال جنگ آلترناتیو با چراغ راهنمای ”نه-شاه-نه-شیخ“ از روشن شدن و تعمیق مرزبندی بین آزادی و استبداد، بین مقاومت و تمامیت شیخ و شاه و فرهنگ و ایدئولوژی آنها، بهغایت استقبال میکنیم. این فرصتی مغتنم برای هر جنبش بهواقع دموکراتیک و انقلابی است تا بنای استبداد و دجالیت با هر رنگ و لعابی را از بن براندازد».
آری آنهایی که امروز شاه و شیخ را بر مجاهدین ترجیح میدهند، انتخاب کردند که در جهت خلاف تاریخ و در کنار قاتلان مردم ایران بایستند. در فاز پایانی رژیم بحرانزده آخوندی که هراسان روزهای پایانی خود را شماره میکند، اینگونه است که مرزبندیها تعمیق و سره از ناسره جدا متمایز میشود و ماهیت واقعی هر فرد و جریان و نیرویی آشکار میگردد. بدون تردید آیندگان در این باره بیشتر خواهند نوشت.
واقعیت سرسخت و محتومی که این مزدوران قصد انکارش را دارند و آنها را میآزارد، همان است که امروز با حضور توانمند مجاهدین و کانونهای شورشی در صحنه سیاسی ایران جاری است . آنها با رهبری قیام در خیابانهای تهران، بهبهان و سایر شهرهای ایران حرف آخر میزنند. کسی به اظهارات مزدوران اطلاعات آخوندی وقعی نمیگذارد. بیتردید بهزودی مردم ایران رژیم را سرنگون کرده و آنرا با همهٔ مزدورانش بهقاسم سلیمانی، صیاد شیرازی و لاجوردی ضمیمه خواهند کرد.