چشم دوختن به قیامهای خودانگیخته بدون پرداخت بها و ایجاد تشکل انقلابی، مانند انتظار داشتن سرنگونی نظام ولایت فقیه از طریق تحقق یک معجزه یا دخالت خارجی است.
تجربهٔ شصت سال مبارزه انقلابی مجاهدین با دو استبداد غدار اثبات کرده است که پیدایش و پیروزی هر انقلاب اجتماعی فقط محصول وقوع انفجارهای تودهیی یا تجمعات خودانگیخته نیست؛ بلکه نتیجهٔ همزمانی دو مؤلفهٔ بنیادین است: «شرایط عینی» یا آمادگی اجتماعی برای قیام و «شرط ذهنی» که عبارت است از بلوغ، سازماندهی و ظرفیت تشکیلات انقلابی.
تشکیلات، فراتر از یک هستهٔ ایدئولوژیک یا جمعی از روشنفکران پیشگام، سازوکاری است که انرژی پراکندهٔ تودهها را کانالیزه کرده، آن را در راستای اهداف استراتژیک انقلاب متمرکز میسازد و امکان تبدیل آنرا به نیروی مؤثر سیاسی-میدانی فراهم میآورد. بدون این بستر ذهنی و سازمانی، جنبشهای مردمی در برابر دستگاههای سیاسیِ برخوردار از قدرت نظامی و بوروکراتیک شکننده خواهند بود؛ چرا که در فقدان انسجام، برانگیختگیهای اجتماعی نمیتواند به قدرت سیاسی تبدیل شود.
تشکیلات انقلابی در نظریههای کلاسیک
ولادیمیر لنین در مقالهٔ «چه باید کرد؟» تأکید میکند که طبقهٔ کارگر بهتنهایی و در شرایط طبیعی «آگاهی انقلابی» نمییابد و تشکیلات حرفهیی انقلابی باید این آگاهی را به طبقه انتقال دهد.
به تعبیر وی: «حزب، بخش پیشرو آگاه طبقه است... قدرت این بخش پیشرو بسیار بیشتر از تعداد اعضای آن است» (Lenin، V. I. ، ۱۹۰۲).
رزا لوکزامبورک نیز اگر چه کمتر بهطور مستقیم «حزب انقلابی» را مانند لنین مطرح کرده است، به ضرورت «کار سازمانیِ نظامدار» اشاره میکند. او در مقالهٔ «تأسیس حزب کمونیست آلمان مینویسد:
«... باید همهجا اعتقاد تزلزلناپذیر انقلابی را جایگزین تمایلات انقلابی کنیم. کار نظامدار را جایگزین حرکت خودانگیخته کنیم» (Luxemburg، R. ، ۱۹۱۸).
بنابراین لوکزامبورگ هم به ضرورت «کار سازمانیِ نظامدار» (که یکی از کارکردهای تشکیلات انقلابی است) تأکید دارد.
بدیهی است که حزب یا تشکیلات انقلابی زمانی معنا و کارآیی مییابد که پیوندی زنده با قشرها و طبقات «انقلابی» جامعه برقرار کند. اگر تشکیلات از پشتوانهٔ تودهیی محروم باشد، در بهترین حالت به یک هستهٔ اولیهٔ حزبی تبدیل میشود که توان پیشرو بودن در لحظات بحرانی را ندارد. بنابراین تشکیلات باید همزمان محصول و نمایندهٔ حرکتهای تودهیی باشد؛ یعنی از یکسو در دل جنبش ساخته شود و از سوی دیگر ظرفیت سازماندهیِ آن را بیافریند تا انقلاب بتواند توازن قوا را بهنفع خود تغییر دهد.
کادرهای انقلابی و اصول تشکیلاتی
تشکیلات انقلابی برای ماندگاری و پیشرفت به مجموعهیی از ضوابط، اصول، ارزشها و عناصر درونی نیاز دارد: ایدئولوژی و استراتژی روشن، کادرهای آموزشدیده و حرفهیی، انضباط سازمانی و نیز ابزارهایی برای باز بینیِ عملکرد و اصلاح خطا (مانند مکانیزم «انتقاد و انتقاد از خود») از آن جملهاند. این عناصر برای کاهش مخاطرات استراتژیک و افزایش تابآوری سازمان در مواجهه با سرکوب و پیچیدگیهای سیاسی ضروریاند.
نظامهای فاشیستی در عین برخورداری از حداکثر تشکل و نیروی سرکوب، دست به شیطانسازی از تشکیلات انقلابی میزنند تا امکان شکلگیری هر حرکت انقلابی سازمانیافته را از بین ببرند. در حالی که عمل انقلابی در شرایط اختناق، نیاز به سازماندهی، آموزش، تقسیم کار، تدارکاترسانی، ارتباطات و عمل جمعی هماهنگ دارد که هیچکدام اینها بدون وجود تشکیلات منسجم و کادرهای آموزشدیده قابل تحقق نیستند.
تجربهٔ جنبشهای معاصر
تجربهٔ جنبشهای انقلابی در تاریخ معاصر ایران حاکی از آن است که فقدان تشکیلات منسجم چه سهمی در ناکامی این جنبشها داشته است. بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران، با درس گرفتن از این تجربهها، تأکید ویژهیی بر تربیت کادر و شکلدهی به تشکیلات انقلابی داشتهاند؛ امری که رمز پایداری و استمرار سازمان بنیانگذاری شده از جانب آنان بوده است.
سازمان مجاهدین در مسیر طولانی مبارزه با دیکتاتوریهای سلطنتی و دینی، فراتر از رشد و ارتقای ایدئولوژیک، رهبری جمعی، سانترالیسم دموکراتیک، انضباط و آموزش حرفهیی را بهعنوان ستونهای ساختاری خود برجسته کرده است. این انضباط و اصول تشکیلاتی امتحانپسداده، نمونهیی از تلاش برای تبدیل تجربههای شکستخورده به سرمایهٔ جمعی برای مبارزهٔ طولانیمدت است.
تشکیلات انقلابی، بانک سرمایهٔ مبارزاتی
تشکیلات انقلابی بانکی است که سرمایههای مادی، معنوی و تجربی خلق را جمع میسازد و در لحظات تاریخی آنها را به کیفیتی خیرهکننده تبدیل میکند. پیروزی یک انقلاب دموکراتیک متکی است بر پیوند شرایط عینی شورش و بلوغ ذهنی تشکیلات.
تجربهٔ تشکیلات مجاهدین- با تاریخچهای پیچیده و پرمخاطره، همراه با تحولات داخلی و خارجی- نمونهیی درخشان از نقش تشکیلات در پایداری یک جریان انقلابی است.
این تجربه اکنون در کانونهای شورشی و با کانونهای شورشی به جوانان قیامآفرین ایران منتقل میشود. بیگمان این یگانه مسیر سرنگونی فاشیسم دینی و برقراری یک جمهوری آزاد و دموکراتیک است.
ارجاعات: ــــــــــــــــــ
[1] Lenin، V. I (190 2)... What Is to Be Done? Burning Questions of Our Movement
[2] Luxemburg، R (191 8)... The Establishment of the Communist Party of Germany