فقدان تشکیلات انقلابی یکی از علتهای شکست جنبشهای پیشین ایران از مشروطه و پسامشروطه بوده است. بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران در جمعبندی سرنوشتساز خود، آن را مورد توجه قرار دادهاند. آنها برای برطرف کردن این کمبود، تربیت کادرهای همهجانبه و حرفهیی و بهموازات آن شکلدهی به یک تشکیلات انقلابی را در دستور کار گذاشتند.
تشکیلات یکی از ضرورتهای پیروزی در مبارزه انقلابی است. بدون برخورداری از آن، جنبشهای مردمی در مواجهه با دیکتاتوری درهممیشکنند و راه به جایی نمیبرند.
خاستگاه تشکیلات انقلابی و رمز استمرار آن
تشکیلات انقلابی یک تشکل آوانتاریستی یا جمعی از روشنفکران نیست که جدا از جنبش انقلابی وجود خارجی داشته باشد.
لنین معتقد بود «فقط بهخاطر وجود یک طبقه بهطور عینی انقلابی، طبقهای که میتواند و هر از چندگاهی ناگزیر است دست به مبارزه طبقاتی بزند، فقط و فقط در رابطه با چنین مبارزه طبقاتی واقعی است که مقولهٔ حزب پیشگام انقلابی (از جمله انقلابیون حرفهیی) معنای علمی پیدا میکند.
یک مبارزهٔ انقلابی اگر به این مبارزه طبقاتی پیوند نخورد به هیچوجه به ایجاد یک حزب نخواهد انجامید و در بهترین حالت در حد یک هستهٔ اولیهٔ حزبی باقی خواهد ماند.»
این نظرگاه مؤید آن است که اگر یک تشکیلات انقلابی میتواند تکوین یافته و در بستر انقلاب دوام و قوام یافته و به عضوگیری از میان نیروهای انقلابی بپردازد، بهدلیل پشتوانهٔ تودهیی است. بهخاطر پیوند عمیق با آرمانها و خواستههای جامعه و بهطور مشخص طبقات بالنده و تحت ستم آن است.
تشکیلات انقلابی زیرساخت ذهنی یک انقلاب
همانطور که بدون شرکت در عمل انقلابی و انطباق با شرایط عینی، حزب انقلابی متولد نخواهد شد، بههمان میزان یک جامعهٔ تحت ستم و مستعد انقلاب بدون یک تشکیلات انقلابی فراگیر امکان و ظرفیت پیروزی و غلبه بر طبقات حاکم و مستبد ندارد.
مؤلفهٔ دیگری که وجود یک تشکیلات انقلابی و فراگیر را ضروری میسازد، کانالیزه کردن فعالیتهای خودانگیخته و آگاهانه و طبق نقشهٔ انقلاب در یک راستا میباشد. اگر فعالیتها همسو نشود و در هیأت یک بردار قدرتمند، شاکلهٔ قدرت را نشانه نرود، نیروی حاکم با برخورداری از قدرت سیاسی، نظامی و بوروکراتیک میتواند جنبش تودهیی را به شکست بکشاند. حتی کسی مانند تروتسکی که با لنین در مورد حزب انقلابی همسو نبود با شروع انقلاب اکتبر در سال۱۹۱۷ در بارهٔ ضرورت حزب نوشت:
«لنین عامل بسیار مهمی در بلوغ فکری پرولتاریای روسیه در فاصلهٔ فوریه تا مارس سال ۱۹۱۷ بود. او از آسمان نازل نشده بود، بلکه تجلی سنت انقلابی طبقهٔ کارگر بود. برای آنکه شعارهای لنین به گوش تودهها میرسید لازم میبود کادرهایی وجود میداشت [هر چند در ابتدا اندک]؛ و این کادرهای حزبی باید به پشتوانهٔ تجربههای گذشته به رهبری اعتماد کامل میداشتند. فقدان هر یک از این عوامل نادیدن انقلاب در راه و چسبیدن به مقولهٔ «توازن قوا» به جای انقلاب میبود. چرا که پیشرفت انقلاب دقیقاً بهآن معناست که توازن قوا دائما و سریعاً تحت تأثیر تحول آگاهی پرولتاریا، رفتن اقشار عقبافتادهٴ طبقه به سوی اقشار پیشرو و اعتماد بهنفس روزافزون طبقه به قدرتش تغییر میکند. ستون فقرات این فرآشد، حزب است و ستون فقرات حزب هم رهبریاش میباشد» (۱).
رزا لوکزامبورگ نیز در مقالهٔ خود پیرامون تأسیس حزب کمونیست آلمان مینویسد:
«امروزه مسأله بر سر این است که باید همه جا اعتقاد تزلزلناپذیر انقلابی را جایگزین تمایلات انقلابی کنیم. کار نظامدار را جایگزین حرکت خودانگیخته کنیم.» (۲)
فرجام انفجارهای خودانگیختهٔ تودهای
اگر تا قبل از انفجار اجتماعی و شورش خودانگیختهٔ تودهیی یک تشکیلات انقلابی شکل نگرفته باشد، این امکان وجود دارد که اهداف جنبش به انحراف کشیده شود. شاهد چنین مدعایی سرقت انقلاب ضدسلطنتی از سوی خمینی و خمینیسم است. اگر هوشیاری انقلابی مجاهدین و نیروهای سرنگونیخواه نبود، شاهد تکرار تراژیک تاریخ در جریان قیام ۱۴۰۱ با تحمیل یک آلترناتیو وابسته و بورژوایی به مردم ایران بودیم. [احیای بقایای سلطنت مدفون از سوی محافل استعماری است که به شکست انجامید].
اگر پیشآهنگ انقلابی از تشکیلاتی تراز انقلاب برخوردار باشد میتواند جنبشهای تودهیی را در راستای اهداف دموکراتیک انقلاب رهبری نموده و از به محاق رفتن و انحراف آن جلوگیری کند.
تشکیلات انقلابی و شوراهای مردمی
برجستهکردن نقش تشکیلات انقلابی بهمثابهٔ عامل ذهنی در پیروزی یک انقلاب هرگز بهمعنای کمبها دادن به شوراها مردمی و قیامآفرینان متشکل در یک انقلاب نیست. لنین نیز معتقد بود که نقش رهبری حزب در نظام شورایی یک نقش سیاسی است و نه نقش جایگزینی؛ یعنی حزب نباید جای شوراها را بگیرد. هدف این نباید باشد که در شوراها حزب خود را جایگزین اکثریت کند. مجاهدین از جمله نیروهای بودند که در فاز سیاسی [سالهای پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی از ۲۲بهمن ۱۳۵۷ تا ۳۰ خرداد۱۳۶۰] بر ضرورت شوراها پا میفشردند و بهخاطر این ابرام، بارها مورد غضب خمینی و انحصارطلبان قرار گرفتند.
پایههای شکلگیری یک تشکیلات انقلابی
یک تشکیلات انقلابی قبل از هر چیز بر اساس یک ایدئولوژی و استراتژی انقلابی شکل میگیرد. برای دستیافتن به آن باید از کادرهایی برخوردار بود که بین منافع شخصی و منافع مردم و مبارزه، بدون اندکی تردید و شائبه دومی را برگزیده باشند. این گزینش، وفاداری روزمره و پرداخت بها میطلبد. پیوسته باید از منفعتهای زودگذر و فردی کند و به مبارزه افزود. هر روز میدان جدیدی از مایهگذاری را در خود کشف کرد و آن را به مبارزه و خلق خویش با طیب خاطر هدیه کرد.
تشکیلات مجاهدین از دیرباز طبق ۷اصل عضویت: «سانترالیسم دموکراتیک، انتقاد و انتقاد از خود، وحدت فرد و مسئولیت، انضباط آهنین، رهبری جمعی، حرفهیی بودن و اعتماد» شکل گرفته است.
تشکیلات انقلابی، گنجینهٔ داراییهای مردم ایران در یک مبارزه صدواندی ساله از جنبش مشروطیت تا امروز است.
پیروزی انقلاب دموکراتیک مردم ایران در گرو آن است که «شرایط عینی» (آمادگی خلق برای قیام و انقلاب) با «شرط ذهنی» (آمادگی و بلوغ تشکیلات انقلابی) در هم تافته شود.
در شرایطی که برای انجام یک پراتیک ساده در جامعهٔ اختناقزده نیازمند سازماندهی، تقسیمکار، تدارکاترسانی هستیم سخن گفت از قیام و انقلاب بدون تشکیلات انقلابی یک شوخی بیمسما بیش نیست.
دشمن ما بهیمن چپاول سرمایههای ملی، روزبهروز به دوام و قوام بوروکراسی پیچیدهٔ خود برای سرکوب جنبشهای خودانگیخته افزوده است. کمتر روزی است که در آن خبر تشکیل یک نیروی سرکوبگر یا گشت جدید در رسانهها منعکس نشود. نیروی انقلابی برای مقابله با ماشین سرکوب، به نخستین کارافزاری که نیاز دارد بیتردید سازماندهی و تشکیلات است.
در چنین نگرشی، تشکیلات انقلابی، بانکی است که در آن سرمایههای رزم و رنج خلق بر روی هم انباشته میشود و به شکل یک کیفیت خیرهکننده در لحظهٔ ضروری ظهور میکند.
محصول یک قرن ناکامی و شکست
مجاهدین بهعنوان یک سازمان انقلابی با پیشینهٔ مبارزه با دیکتاتوریهای شاه و شیخ، دستآوردهای مبارزه انقلابی خود را در هیأت یک ارتش آزادیبخش به مردم ایران تقدیم کردهاند. آنها در ائتلاف با دیگر سازمانها و شخصیتهای انقلابی، آلترناتیو دموکراتیک «شورای ملی مقاومت» را بهوجود آوردهاند که از قدمتی ۴۰ساله برخوردار است. «برنامهٔ ۱۰مادهیی مریم رجوی» چکیده و عصارهٔ پلتفرم این آلترناتیو است.
این دو تشکیلات، از شکست و ناکامی جنبش مشروطه، خیزش تبریز، جنبش جنگل، نهضت ملی کردن نفت بهرهبری دکتر محمد مصدق، جنبش دانشجویی، مبارزه سازمانیافتهٔ مسلحانه در دوران شاه و نیز تراژدی سرقت انقلاب ضدسلطنتی، تجربهها اندوخته و آنها را چراغ راه خود کرده است.
تذکار یک نکتهٔ ضروری
آیا تأکید بر تشکیلات انقلابی بهمعنای آن است که مجاهدین یا اعضای این مقاومت از خطاهای تاکتیکی مصون هستند؟ هرگز! آنها چنین ادعایی نداشتهاند و نخواهند داشت. مبارزه جمعی آنها و مکانیزمهایی مانند «انتقاد و انتقاد از خود» برای برطرف کردن ریزبافتتر این خطاها و ارتقای توان جمعی است. بنابراین با سر بلند و سینهٔ فراخ از هر انتقادی استقبال میکنند.
میتوان با مجاهدین هر اختلافنظری داشت. ایدئولوژی انقلابی آنها را رد کرد. در برابر استراتژی اعلامشده از سوی آنان استراتژی دیگری برای براندازی نظام ولایت فقیه ارائه کرد. میتوان به تشکیلاتشان انتقاد داشت. این حق هر نیرویی است که قلبش برای آزادی میتپد.
مجاهدین همواره اعلام کردهاند که اگر تشکیلاتی انقلابیتر از خود در مسیر سرنگونی آخوندها وجود داشته باشد، بیهیچ گفتگو از آن تبعیت خواهند کرد زیرا دردشان درد مشترک مردم ایران است و در پی این هستند یک روز زودتر این حکومت سقوط کند و مردم ایران طعم آزادی و بهروزی را بچشند.
پانوشت:
(۱) مندل، ارنست، «نظریهٔ لنینیستی سازماندهی و ربط امروزی آن؛ بررسی انکشاف آگاهی طبقاتی نزد طبقهٔ کارگر»، هوشنگ سپهر، طلیعه، ۱۳۵۹، ص۲۷.
(۲) همان منبع