سیل یک پدیده طبیعی است اما آنچه که از ابتدای سال ۹۸ در ایران بهوقوع پیوسته است، فراتر از یک حادثه یا بلای طبیعی، یک فاجعه ملی است که تنها بر اثر خیانت و سهلانگاری آخوندهای حاکم چنین ابعاد ویرانگری پیدا کرده است.
دستکاری محیط زیست و غارت منابع طبیعی توسط پاسداران و آخوندهای حکومتی، مهمترین علل تبدیل سیل به فاجعه نوروز ۹۸ است.
از آخرین روزها و ساعتهای سال ۹۷ سیلی ویرانگر بخشهای بسیار وسیعی از ایران را فراگرفت. وقوع این سیل را سازمان هواشناسی کشور پیشبینی کرده و هشدارهای لازم را داده بود گرچه که انعکاس چندانی در رسانهها نیافت. سیل آمد و شمار نامعلومی از هموطنانمان را با خود برد و خسارتهای مالی هنگفتی بر جای نهاد که حاکمیت فاسد و سرکوبگر آخوندها از علنیشدن واقعیت آنها با تمام توانش جلوگیری میکند.
در این خصوص سپاه پاسداران استان فارس و سرکردهٔ سازمان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی آخوندها صریحاً و بهروشنی تهدید کردند که از انتشار هر مطلبی پیرامون سیل جلوگیری خواهند کرد و سپاه شیراز کمی تندتر رفت و از سازمانهای اطلاعاتی، امنیتی و دستگاه قضایی رژیم درخواست کرد با (مجاهدین) و هرکس دیگری که اخبار واقعی سیل را به اطلاع مردم میرساند شدیداً برخورد کنند!(خبرگزاری تروریستی تسنیم ۷فروردین ۹۷)
درباره گستره سیل، ضایعات و خسارتهای آن و دیگر اطلاعات مربوط به آن میتوان به مقالات متعدد سایت مجاهد مراجعه کرد و حقیقت ماجرا را دریافت. این نوشته تنها به علل وقوع چنین فاجعهای پرداخته و روی نقش این حکومت فاسد و ضدمردمی بهویژه سپاه فاشیستی پاسداران در تشدید خسارتهای این فاجعه ملی تمرکز میکند. حقیقتی که مردم بهخوبی به آن واقفاند.
عوامل حکومتی تشدیدکننده ضایعات سیل
هر سیلی به هرحال ضایعات و خسارتهایی دربردارد اما آنچه که در سیل اخیر ایران بهوقوع پیوست، فاجعهای بود که مقدمات آن به مرور و در سالهای پیشین توسط حکومت ایجاد شده است.
نکته اصلی در درک عوامل تشدیدکننده سیل ۹۸ ایران، همین نکته یعنی «آمادهسازی ایجاد فاجعه توسط حکومت» است. اینجا تلاش میشود همین عوامل حکومتی تشدید کننده سیل توضیح داده شوند. برای سهولت درک مطلب، عوامل تشدیدکننده سیل ۹۸ در چند محور دستهبندی شدهاند:
الف- تخریب محیطزیست و زیرساختهای آن
۱. رها کردن ساختارهای قبلی و عدم رسیدگی به آنها:
یکم - منحل کردن مدیریت سنتی توزیع آب (قناتها، زهکشیهای سنتی، زهکشیهای طبیعی و زهکشیهای مصنوعی قدیمی)
دوم ـ رها کردن پروژه مقابله با بیابانزایی، رها کردن پروژه کاشت گیاهان کویری در حاشیه شهرها و توقف طرح تثبیت شنهایروان و ایمنسازی شهرها در مقابل ریزگردها و سیلابها
۲. نابود کردن اکو سیستمهای طبیعی موجود با انگیزههای غارتگری (جنگلتراشی، کوهخواری، مسیلخواری، سدسازی غیرکارشناسی برای آبفروشی، فروش غیرکارشناسی مجوز حفر چاه عمیق فراتر از ظرفیت منابع آبی موجود، تغییر دادن کاربری مسیلهای خشک و فصلی به زمینهای تجاری مسکونی، ایجاد تغییرات غلط در حوزههای آبریز طبیعی مانند ریلگذاری بدون آبراه به طول ۸۲کیلومتر در گلستان که زهکشی طبیعی منطقه را مختل کرد و باعث سیل شد و...)
ب - عدم تخصیص بودجه عمرانی مناسب برای بازسازی محیطزیست و مدیریت بحران
***
الف- تخریب محیطزیست و زیرساختهای آن
ایران از قدیمالایام کشور کمآبی بوده و مشکل تأمین آب آشامیدنی و زراعی آن مهمترین دلمشغولی ساکنان این سرزمین بوده است.
برحسب وضعیت جغرافیایی ایران و حوزههای آبریز طبیعی آن، حداقل ۳گونه اقلیم متفاوت در این سرزمین را میتوان شناسایی کرد:
- مناطقی که در کناره منابع آبی (دریا، دریاچه و رودخانههای دایمی) قرار داشته و مشکل جدی تأمین آب نداشتهاند.
- مناطق کوهستانی و دشتهای کوهپایهای که آبهای روان یا آبهای زیرزمینی(چشمهها و رودخانههای متعدد موسمی) داشته و با حفظ تعادل در میزان مصرف آب و مدیریت آن، با مشکل آب کنار آمدهاند.
- مناطق خشک و کویری که فاقد منابع آب مکفی و مستمر بوده و حتی فاقد پوشش گیاهی حداقلی برای حفظ حیات وحش در سراسر سال میباشند. مانند کویر لوت و دشت کویر و بخشهای وسیعی از استانهای همجوار کویرهای مرکزی. در این قبیل مناطق مردم با حفر قنات و ایجاد «آبانبار» و اعمال مدیریتی کارآمد بر آب و نحوه تقسیم آن، قرنها روزگار خویش را سپری کردهاند. قناتهایی به طول دهها کیلومتر در خراسان و مناطق حاشیه کویر شاهد این مدعاست.
سیل گلستان یکشبه بهوجود نیامد، آخوندها سالها برای آن زمینهسازی کردند!
میزان اهمیت مدیریت آب در حیات سیاسی اجتماعی ایرانیان
جوامع شرقی و از جمله ایران از قدیمالایام دارای یک سیستم سنتی مدیریت آب بودهاند که نقشی جدی در کنترل وضعیت اقلیمی و معاش ساکنان آن ایفا میکرده، نظام مدیریتی ویژهای که در ۲۰۰سال اخیر مورد توجه و مطالعه بسیاری شرقشناسان و پژوهشگران مسایل اجتماعی قرار گرفته است.
بهعنوان مثال میتوان یادآوری کرد، اقوام ایرانی برای تهیه آب در مناطق خشک کشور، بیش از ۳۱۰میلیون متر یعنی بیش از ۷ و نیم برابر طول خط استوا به حفر کانالهای زیرزمینی و چاه اقدام کرده بودند (کتاب نظامهای آبیاری سنتی در ایران نوشته صفینژاد از انتشارات دانشگاه تهران ۱۳۵۹ ص ۱۲)
همان کتاب ص ۱۰ توضیح داده است: طول عمر کاریز گناباد به هزارهها پیش از این بازمیگردد و قدمتش به قدمت آثاری همچون اهرام ثلاثه مصر و دیوار چین میرسد. روشن است ایجاد چنین سازههایی از دست افراد یک روستا یا یک فئودال بر نیامده و نیازمند یک کار عظیم اجتماعی و تاریخی بوده است.
به همین علت اهمیت روش مدیریت کردن منابع آب در جوامع شرقی و ایران آنچنان بالاست که مارکس و انگلس در پژوهشهای جامعهشناسی تاریخی خود ناگزیر شدند مبحث ویژهای برای مطالعه ساختار سیاسی اجتماعی ملل مشرقزمین تحت عنوان «راه رشد آسیایی» باز کنند. آن دو و بسیاری اندیشمندان دیگر بر این باور بودند که اهمیت مسأله آب و راهکارهای مقابله با کمآبی در مشرقزمین (و ایران) تا آنجاست که مطالعه علمی تاریخ تکامل این منطقه از جهان بدون توجه به اهمیت مبنایی مسأله آب و روش مدیریت آن، ممکن نیست. صرفاً برای درک اهمیت مسأله آب در مشرقزمین ضروری است یادآوری شود که بر اساس نظریات مارکس، در «غرب» ابتدا جامعه به «طبقات» تقسیم شد و سپس «دولت» بهوجود آمد در حالیکه در «شرق» بهعلت اهمیت حیاتی مسأله «آب» ابتدا چیزی بهعنوان «مدیریت منابع آبی و روش توزیع آن» بهوجود آمد که نقش حکومت و دولت را پیدا کرد و سپس یا توأم با تولد چنان نهاد اجتماعیای، تقسیم جامعه به طبقات انجام شد. یعنی بنا بر آن نظریه، پروسه تبدیل جامعه بیطبقه اولیه به جامعه طبقاتی در غرب و شرق کاملا متفاوت است.
واقعیتهای مستند تاریخی نیز نشان میدهد یک ارگان قدرتمند اجتماعی تحت هژمونی رهبری سیاسی جامعه(حکومت) مستمراً در حال حفظ و نگهداری قناتها و زهکشیها طبیعی و مصنوعی منطقه خویش بوده است. این، واقعیتی مستند است که تا سالها پس از انقلاب مشروطه جریان داشته و تنها با رویکار آمدن دیکتاتوری پهلوی، و بهدنبال آن دیکتاتوری مذهبی، سیستم آبرسانی سنتی به آرامی شروع به محو شدن کرد تا جاییکه اساساً قناتها و زهکشیهای قدیمی فراموش و متروکه شدند و نظام قدیم آبخیزداری سنتی از بین رفت.
فاجعهای که دیکتاتوری آخوندها آفرید
انهدام روشهای سنتی آبخیزداری پس از سقوط دیکتاتوری سلطنتی و رویکار آمدن آخوندها تشدید شد، در حالیکه هنر آبخیزداری سنتی در کنار فناوریهای نوین میتوانست تضمینی قوی برای حفظ تعادل محیطزیست کشور و تأمین آب مورد نیاز گردد تا چه در «خشکسالی» و چه در «ترسالی» اتفاق غیرمترقبهای برای جامعه نیفتد و معضل بود و نبود آب و کم و زیادی آن در کنترل باشد.
لایروبی زهکشیهای طبیعی و مصنوعی که یکی از مهمترین راههای جمعآوری، انباشت و نگهداری آب بود در ادامه همان تحول اساساً منتفی شد.
در ادامه این وضعیت، نهرها، بسیاری رودخانهها، قناتها و آبانبارها متروکه و نابود شدند.
- حفر چاههای عمیق در شمارگان نامتعارف و غیرمجاز از یکسو و جمعآوری بسیاری آبهای سطحی در پشت سدهایی که مانند قارچ از زمین روئیدند، تعادل محیطزیست را اساساً بههم زد.
- فروش آب تحت عنوان «حقآبه» به کشاورزان، به منبع جدیدی برای درآمدهای پاسداران و دولت تبدیل شد.
- وزارت نیرو بهعنوان متولی آب کشور، با فروش مجوز حفر چاه عمیق به تعدادی که افزون بر «گنجایش جبرانپذیر» منابع آبی زیرزمینی بود، کمک کرد تا منابع آبی استراتژیک کشور خشک شوند.
این رویکردها باعث شد ضمن بههمخوردن تعادل طبیعی محیطزیست کشور، ضایعات جبرانناپذیری حادث شوند که به تشدید عوارض ناشی از خشکسالی و بروز بحران اجتماعی آب منتهی گردد.
- از سوی دیگر سیاست تولید «سربازان یکبارمصرف» که در جنگ ضدمیهنی توسط خمینی به کار گرفته شده بود، باعث ترویج و تشویق نظریه افزایش جمعیت از سوی فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران شد. سیاست نابخردانهای که بدون توجه به توان منابع آبی کشور و رعایت نسبت آن در مقایسه با جمعیت مکفی ایران، به افزایش محیرالعقول جمعیت کشور منجر شد.
- ایجاد صنایع متکی به آب در مناطق کمآب
- افزایش مصرف تجملی آب در استخرهای بیشمار اشراف تازه به دوران رسیده آخوندی
- رهاسازی طرح تثبیت شنهای روان از طریق کاشت گیاهان کویری در حاشیه شهرها
- نابودی جنگلها با قطع فلهای درختان و فروش چوب آنها با فتوای مراجع حکومتی و تصویب مجلس ارتجاع
- تغییر دادن کاربری زمینهای جنگلی و کشاورزی به مناطق مسکونی و صنعتی
جنگلخواری در انحصار نمایندگان علی خامنهای است
- (آخوندنورمفیدی: شخصا نزد امام راحل رفته و از ایشان اجازه گرفتیم مسئولیت این کار (قطع و فروش درختان) را در گلستان برعهده گرفته و علاوه بر انجام تعهدات نسبت به دولت عوائد آن را صرف ساخت حوزه علمیه کنیم و ایشان نیز با استقبال از این امر با آن موافقت کردند).
تنها یکی از نمایندگان خامنهای در شمال کافی است تا تمامی منابع جنگلی را ببلعد و یک استان را سیل ببرد!
- تغییر دادن کاربری مسیلها به معابر و پارکینگها و تفرجگاهها تحت مالکیت آقازادهها و پاسداران
- تغییر وضعیت زمین و برخی کوهها برای ساخت و سازهای اشرافی و نامتعارف
- و نهایتاً فرسایش غیرعادی و تصاعدی خاک از دیگر عوامل بههمخوردن تعادل محیطزیست کشور و خشک شدن منابع آبی آن شد.
نابودی جنگلها و فرسایش غیرعادی خاک کشور یکی از علل مهم تبدیل سیل به فاجعه ملی است