مسمومیت زنجیرهیی و فزایندهٔ دختران دانشآموز اکنون پس از ۳ماه، تبدیل بهیک بحران اجتماعی شده و رژیم جنایتکاران زنستیز را که قبلاً این جریان را بارها تکذیب کرده و شایعه و توهم نامیده، زیر فشار قرار داده است.
این ماجرا ابتدا روز ۹آذرماه گذشته از هنرستان دخترانه نور در قم شروع شد و چند روز بعد در همان مدرسه و سپس در دبیرستان دخترانه فاطمیه قم و سایر مدارس این شهر ۷بار دیگر تکرار شد و دهها دختر دانشآموز را روانهٔ بیمارستان کرد (سایت حکومتی انتخاب ـ ۱۸بهمن).
امیرآبادی فراهانی عضو مجلس ارتجاع از قم، «مسمومیت سریالی دانشآموزان قم» را مشکوک خواند و گفت: «همه دستگاههای امنیتی و انتظامی و بهداشت و درمان و مجموعهٔ کلانتری و آتشنشانی پیگیر هستند که مبدأ این مسأله را پیدا کنند». وی اما در عینحال گفت: «فوبیا» (ترس موهوم) دلیل احساس خفگی در دانشآموزان است... اگر در جمعی ۸ تا ۱۰نفر بگویند در حال خفه شدن هستیم، افراد دیگر که بیماری زمینهای داشته باشند نیز احساس خفگی میکنند» (همان منبع)
وزیر آموزش و پرورش دولت رئیسی جلاد هم علت مسمومیت را «استنشاق گاز آمونیاک... یا دی اکسید کربن که از سیستمهای گرمایشی مدارس» نشت کرده توصیف نمود. وی همچنین داشتن «بیماریهای زمینهای» را عامل بیمارستانی شدن دانشآموزان ذکر کرد (خبرگزاری حکومتی ایسنا ـ ۱۸بهمن).
عیناللهی، وزیر بهداشت دولت رئیسی، نیز مسمومیت را «بسیار خفیف» توصیف نمود و گفت عامل آن «میکروبی نیست». پیش از آن نیز، شماری از مقامات آموزش و پرورش، «استرس و اضطراب» را بهعنوان عامل مراجعه دانشآموزان بهبیمارستان مطرح کرده بودند (همان منبع).
سریال زنجیرهیی دختران دانشآموز روز ۲۵بهمن به تهران رسید و در یک مدرسهٔ دخترانه ۳۰دانشآموز مسموم و روانهٔ بیماستان شدند. در همان زمان روابط عمومی آموزش و پرورش شهر تهران اعلام کرد که این اتفاق ناشی از «کنجکاوی کودکانه» دو دانشآموز بوده که «اسپری حشرهکش در فضای کلاس منتشر» کردند.
بهرغم توجیهات مسخرهٔ اعضای دولت رئیسی جلاد که هیچ توجیهی جز دست داشتن آنها در این جنایت ندارد، سریال زنجیرهیی دختران دانشآموز در شهرهای مختلف کشور از قم تا تهران و بروجرد در حال گسترش بود؛ بنا به آمار رسانههای حکومتی در قم تعداد دانشآموزان مسموم و بستری شده به۴۳۰تن و در بروجرد به۱۰۷تن رسید و در تهران شمار نامشخصی از دختران دانشآموز در مدارس مختلف مسموم و روانهٔ بیمارستان شدند. خبرها همچنین حاکی از فوت یک دختر دانشآموز ۱۱ساله در قم است.
هنگامی که انبوه این خبرها، راه هر گونه توجیه و تکذیب را بست، آخوند محمدجعفر منتظری دادستان کل رژیم ناگزیر اعتراف کرد: «مسمومیت دانشآموزان در برخی مدارس قم نشان از احتمال اقدامات مجرمانه عمدی دارد» (سایت حکومتی انتخاب ـ اول اسفند). وی بهدادستان قم دستور داد: «با سرعت و دقت موضوع را تحت پیگرد قانونی قرار داده و چنانچه کسانی در این امر قصور و یا تقصیر داشته و یا توطئهیی در کار بوده برخورد قاطع و قانونی انجام دهید».
جنایات زنجیرهیی و سازمانیافته و چرخهای که هر کدام طی میکند، از انکار و تکذیب و شایعه خواندن تا توجیهات و علت تراشیهای مسخره تا نسبت دادن آن بهدشمنان یا دستجات خودسر و سرانجام قول انجام تحقیقات و پیگرد قانونی، سناریویی است که طی ۴دههٔ گذشته، بارها و بارها تکرار شده و بههیچ نتیجهیی نیز نینجامیده است. از چماقداریهای فاز سیاسی تا تحقیقات در مورد «شایعهٔ شکنجه» که خمینی دجال پس از افشای شکنجه در زندانهایش (قبل از ۳۰خرداد ۶۰) بهراه انداخت، تا قتلهای زنجیرهیی کشیشان آزادیخواه، تا قتلهای زنجیرهیی روشنفکران و نویسندگان، تا سریال ترور مخالفان حکومت در داخل و خارج کشور، تا سریال اسیدپاشی بهروی زنان در اصفهان و تهران و... تا سریال بهاصطلاح خودکشیها و مرگهای مشکوک زندانیان سیاسی و دستگیر شدگان قیام تنها چند روز پس از آزادی... همه و همه بیانگر جنایتهای عمدی حکومتی است.
در سریال مسمومیت دختران دانشآموز نیز دستهای رژیم زنستیز آخوندی چنان آشکار است که حتی روزنامههای حکومتی نیز ناگزیر اذعان میکنند: «استمرار و تعدد مسمومیتها در مدارس طی ۳ماه گذشته، مؤید آن است که این حوادث نمیتوانند اتفاقی باشند و بهاحتمال زیاد نتیجه اقدامات گروهی سازماندهیشده و با کارگردانی اتاق فکر و معطوف بهاهدافی مشخص است» (روزنامهٔ حکومتی اطلاعات ـ ۵اسفند).
خانم مریم رجوی روز اول اسفند اعلام کرد: «فاجعه مسمومیت دختران معصوم قم ادامه دارد بهنحوی که دادستان جنایتکار رژیم ناگزیر از «احتمال اقدامات مجرمانه عمدی» صحبت کرد. این یادآور اسیدپاشی بهصورت زنان در اصفهان است و بدون دخالت فعال سپاه یا اطلاعات و دیگر ارگانهای حکومتی ممکن نیست. بهتحقیق بینالمللی فرا میخوانم».
بنابراین رژیم نمیتواند با دجالبازی، انگشتهای اتهام را از خامنهای پلید که زنان آزاده و دختران دانشآموز، در جریان قیام، داغها بر دل سنگ و سیاهش گذاشتهاند، بهجانب دیگری منحرف کند. اما اگر خامنهای انکار میکند که او و باندهای جنایتکاری که مستقیماً از او دستور «آتش بهاختیار» را گرفتهاند در این جنایت دست دارند، بهسادگی میتواند یک هیأت تحقیق بینالمللی را برای بررسی این مسأله بپذیرد. البته روشن است که یک در هزار همچنین چیزی محتمل نیست.
در اینجا بایستی از ارباب قدرت و مماشات در جهان بند و بستهای ننگین و آلوده بهتجارت مرگ و خون که بر مراجع بینالمللی هم چنگ انداختهاند پرسید تا کی میخواهند نظارهگر جنایات آخوندهای جنایتکار در حق مردم و بهخصوص زنان و دختران ایران باشند؟ آیا هنگام تحمیل یک تحقیق بینالمللی بهآخوندها یا ارجاع پرونده جنایات رژیم بهشورای امنیت ملل متحد نرسیده است؟