گفت و شنود:
ـ تو نشنیدی که وقت طلاست؟
ـ چرا؛ شنیدم.
ـ پس چرا وقت ما رو با این حرفای نخ نمای کهنه میگیری؟ تشت رسوایی بیسوادی عمله و اکرهٔ این حکومت خیلی وقته که از بام افتاده. الآن نه تنها ملت ایران، بلکه حتی خواجه شیرازی هم تو جریانه. برو یه سرچ گوگل بزن «کردانیسم» (Kordanism) تا تو «ف» بگی، گوگل تا «فرحزاد» رفته و بهت «کردانایز» و حتی «کردانوفوبیا» هم تحویل میده!
ـ درسته؛ ولی این همهاش نیست...
ـ اونم میدونم... میخوای از رد شدن یکی از بهاصطلاح منتخبان مجلس نظام ولایت بگی؛ که باز نیازی نیست. الآن تمام روزنامههای حکومتی همین رو توی بوق و کرنا کردن و به اندازه کافی نوشتن...
-آره؛ ولی اینم همهاش نیست...
ـ ای بابا؛ سماجتی داری ها. میخوای بهنقل از همشهری آنلاین ۱۶اردیبهشت بگی که اسدالله عباسی، سخنگوی مجلس مرتجعان ولایی گفته که به جز نماینده تفرش، مدارک تعدادی از نمایندگان گیلان هم جعلیه؟
-نه فقط این...
ـ میخوای بگی همین یارو بعداً تو ۶خرداد به «برنا» گفته که «منتخبان استان اصفهان و استانهای جنوبی جزو نمایندگانی هستند که مدارکشان ایراد دارد» و بعدش هم نتیجه بگیری که پس کل این مجلس از یه مشت بسیجی عربدهکش تشکیل شده که ویترین ولایت باشن؟ خب اینا رو دیگه خودشون هم دارن میگن؛ این همه هم قضیه رو توی شونصدتا روزنومه و «روزینومه» نوشتن که دیگه تکرارش لطفی نداره.
اصلا بذار یه گام اونطرفتر رو هم بهت نشون بدم. روزنامهٔ اصفهان زیبا که از طرف همین حکومت اوکی شده هم هست دیگه خودش با اعتراف به «قانون شکنی قانونگذاران» داره ناله میکنه. حالا تو میخوای چیز بیشتر و بالاتری از اینها بگی؟ باشه قبوله بگو
- بله حال من میخونم و تو گوش کن
گر حکم شود که مست گیرند در شهر هر آن که هست گیرند
واقعیت این است که هر کجای این مملکت آفتزده دست بگذارید، چندین و چند دکتر و مهندس و پی. اچ.دی و انواع و اقسام مدارک تحصیلی جعلی یا فاقد اعتبار پیدا خواهید کرد. از دانشگاهها و آموزشگاههای ایرانی تا حتی دانشگاههای معتبر آمریکا و اروپا؛ اما داستان به دانشگاه هم ختم نمیشود و این داستان حتی مدارج و سطوح حوزوی را هم در برمیگیرد. این را هم پیش از هر کسی، مردم ایران میدانند.
همهٔ کسانی که با نمرات بسیار خوب، پشت کنکورهای فرمایشی مافیای آموزشی این حکومت، شاهد انواع و اقسام «سهمیه»های مزخرف و رنگارنگ بودند، از سطح علمی واقعی مزدوران حکومتی آگاهند. دانشگاهی که ابتدا دست هر کودن ابله بسیجی یا پاسدار را با سهمیههای بسیج و ایثار گرفت و بدون توجه به سطح نمرات، به آنها مدرک هم داد.
موضوع اصلی ولی هیچکدام از اینها نیست. چه؛ اگر بخواهیم بر این وزن غزل بسراییم، باید پیش از همه و بیش از همه به خود سید علی خامنهای، عمود خیمهٔ نظام بپردازیم که یکشبه از «حجت الاسلامی» آخوندی به «آیتاللهی» رسید و ناگهان «مرجع» هم شد.(اما برای ساکت کردن دایناسورهای بزرگتر از خامنهای در حوزه، مرجع تقلید شیعیان خارج از کشور نامیده شد!) یا شیخ بنفش، حسن روحانی، که دو دهه پیش از دریافت یک دکترای افتخاری آن هم با یک رسالهٔ کپیبرداری شده، خود را «دکتر» جا زده و اکنون هم بر صدر مصطبهٔ «جمهوری» نظام آخوندی نشسته و کسی هم مدعی وی نیست.
بله؛ غوغایی که امروز در رسانهها میبینید هم دو روز دیگر با سکوتی سهمگین و هماهنگ شده به فراموشی سپرده میشود تا هنگامهای دیگر و رسوایی دیگر. اما آنچه امروز در پس پردههای دود و دم پنهان میشود، بهدر بردن اصل نظام است.
خانه از پایبست ویران است خواجه در بند نقش ایوان است
«در جامعهیی که در بالاترین سطح دستگاه قضایی آن سالهای متمادی وضعیتی بوده که گوشهیی از آن را در دادگاه اکبر طبری دیدیم، پرداختن به اینکه فلان نماینده کسی را برای شغل معرفی کرده نوعی شوخی و اتلاف وقت است». این بخشی از سخنان گروگانگیر ریزشی نظام، عباس عبدی است که در دگردیسی زندگی دوزیستی وزغ گونهٔ خود اکنون مدتهاست بهرنگهای سبز لجنی و بنفش روحانی و ارغوانی جامزهری درآمده!
عباس عبدی اگر چه قصد داشت دربارهٔ موضوعات روز نظام و بحث مجلس ارتجاع سخن بگوید؛ یا بهتعبیر رسانههای نظام ولایی، به پاسدار محمدباقر قالیباف، گماشتهٔ جدید خامنهای بهعنوان رئیس مجلس ارتجاع، نیش و کنایهای بزند؛ اما ناخواسته «پایبست ویران» خیمه و خرگاه ولایت را برجستهتر کرد.
هر بحث و جدلی دربارهٔ مدرک این یا آن نماینده، یا تحصیلات حوزوی و دانشگاهی این یا آن مزدور تازه به اصطبل نشسته در مجلس ارتجاع، تنها دمیدن به آتش کورهٔ نظام ولایت است که نمایش مفتضح پارلمانتاریسم قلابی برپا کرده و ادای دمکراسی درمیآورد. خامنهای تظاهر میکند که با پیگیری «منصفانه» درصدد تصفیه و زدودن ناخالصیهای نظام است تا در کنار سیرک پوچ احضار و دادگاه و محاکمه مفتضح چند قربانی کوچک در سیستم تماماً فاسد نظام، چهرهای بزک کند و در میان دود و دم آن اصل نظام را درببرد!
تا سحر چه زاید که شب آبستن است