با شنیدن کلمه حاشیهنشینی اولین تصویری که توی ذهن میآید، خانههای کوچک و بیدوام با خیابانهای فاقد درمانگاه و مدرسه و فروشگاه و بانک و ورزشگاه است، جایی که از خدمات شهری و اتوبوس و مترو و شبکه فاضلاب و فضای سبز خبری نیست.
راستی! زندگی تو حاشیه و بافتهای فرسوده از کی شروع شد؟
چرا آمار حاشیهنشینی روزبهروز بیشتر میشود؟
به این آمارها توجه کنید:
خرداد ۹۵ ـ رحمانی فضلی، وزیر کشور: «حاشیهنشینها در ایران ۱۱میلیون نفر را تشکیل میدهند».
دی ۹۵ ـ رئیس سازمان بهزیستی: «آمار حاشیهنشینان در کل کشور ۱۲ تا ۱۳میلیون نفر است».
شهریور ۹۶ ـ عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی: «تا ۱۵میلیون نفر در حاشیه شهرها زندگی میکنند».
دی ۹۶: «۱۹میلیون نفر تخمین زده میشود».
فروردین ۹۸ روزنامه حکومتی شرق: «جهش یک میلیون نفری در جمعیت حاشیهنشینی در سال۹۷».
۸خرداد ۹۹ روزنامه جهان صنعت: «میزان حاشیهنشینی در کشور نسبت به سالهای گذشته به ۴۵درصد رسیده است و با احتساب جمعیت ۸۵میلیون نفری ایران میتوان برآورد کرد که امروز حدود ۳۸میلیون نفر در کشور حاشیهنشین و بدمسکن هستند».
این همان ۳۸میلیون نفری است که کارد به استخوانشان رسیده و مشعل قیام را شعلهور نگهداشتند.
آخوند محسن رهامی ۹خرداد ۹۹: «قضایایی که در آبان۹۸ پیش آمد مال همین حاشیهها بود. این حاشیهها میتواند بحرانهای آینده جمهوری اسلامی باشد».
نتیجه:
۱-هر چه جلوتر میرویم حجم بیشتری از مردم به حاشیهها رانده میشوند.
۲-تا زمانی که اژدهای هفتسر فساد و غارت حاکم است، مشکل فقر و مسکن و حاشیهنشینی حل نمیشود.
۳-هر چه دزدی از سفرهای مردم بیشتر میشود «شعلههای قیام روشنتر و خشم و کینه انقلابی نسبت به غارتگران حاکم بیشتر میشود.
این است ارتش گرسنگان و قیام حاشیهنشینان علیه دزدان ولایت.