نگاهی به صفحه شطرنج ایران
هر چه شرایط عینی قیام و انقلاب در جامعه ایران بارزتر، مشهودتر و تأثیرگذارتر میشود، نقش عناصر تعیینکنندهٔ آن نیز عینیتر شده و در تعادلقوای سیاسی و اجتماعی بارز میگردند. این بروز تا آنجا بالا و بالا میگیرد که تبدیل به مسألهٔ روزمره بر صفحه شطرنج سرنوشت آینده ایران میشود.
وقتی از «شرایط عینی» قیام و انقلاب و نیز از «تعادلقوای سیاسی» میگوییم، یکطرف اصلی دخیل در این دو عامل، حاکمیت آخوندی با سلطهٔ مذهبی ـ سیاسی آن است و طرف یا طرفهای دیگر، عناصر تعیینکننده و اصلی در بیرون حاکمیت بهعنوان اپوزیسیون فعال، اثرگذار و سرنگونیطلب میباشد.
چنین وضعیتی با زمینهیی که اشاره شد، بعد از قیام دی ۹۶ و سپس با نقشی پررنگتر بعد از قیام آبان ۹۸ بین حاکمیت آخوندی و همسویان با آن از یکطرف و قیامآفرینان، مقاومت اقشار مردم ایران و سازمان مجاهدین خلق از طرف دیگر ایجاد شده است.
یک چرخش تبلیغاتی؛ چرا؟
در چنین وضعیتی آنچه قابل توجه و تأکید است، چرخش دستگاه تبلیغاتی نظام آخوندی نسبت به سازمان مجاهدین خلق میباشد. این دستگاه تبلیغاتی از سالهای ۱۳۶۸ به بعد با فرمان رفسنجانی، خط بایکوت و سکوت نسبت به مجاهدین را پیشه کرد تا بهزعم خودشان هیچ اثر و نام و یادی از مجاهدین در جامعه ایران ـ بهطور خاص در نسلهای بعد از دههٔ ۶۰ ـ باقی نماند. یادآوری میشود که رفسنجانی در سالگرد عملیات فروغ جاویدان، در نماز جمعه تهران در مرداد ۱۳۶۸ بهصراحت گفت که «از مطبوعات و رادیو و تلویزیون میخواهم که دیگر حتی بد اینها را هم ننویسند و نگویند تا اینها فراموش شوند»!
حالا پس از نزدیک به سه دهه بایکوت و سکوت همراه با شیطانسازی، چندین سال است که دستگاه عریض و طویل تبلیغات آخوندی متمرکز مجاهدین خلق شده و دم به دم نسبت به آنها خط هشدار و هراس را در پوش تحریف و قلب واقعیت، جعل خبر و توئیت و فرافکنی دامن میزند.
با یادآوری مقدمه، این چرخش دستگاه تبلیغاتی آخوندها را که زیر نظر مستقیم خامنهای فعالیت میکند، باید در چهارچوب بارز شدن شرایط عینی قیام و انقلاب فهم نمود. اگر چنین نبود، برای دستگاه تبلیغاتی رژیم هرگز بهصرفه نبود که بایکوت و سکوت ۳۰ سالهاش را نسبت به مجاهدین خلق بشکند و هفتهیی دو سه بار در سایتها و رادیو و تلویزیونش هشدار دهد که: «هزاران نفر ارتش سایبری مجاهدین در آلبانی در فضای مجازی علیه نظام تبلیغات میکنند و یک عده هم در داخل کشور حرفهای آنها را تکرار میکنند» (تلویزیون رژیم، ۹ فروردین۱۴۰۰). و یا خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه تروریستی قدس در تاریخ ۱۱فروردین۱۴۰۰ از قول محمد مرندی کارشناس حکومتی نوشت: «لشگر سایبری (مجاهدین) در آلبانی و جاهای دیگر بهشدت علیه سند همکاری چین و ایران در این روزها فعال بودهاند».
حالا چرا مجاهدین؟
واقعیت این است که در این سالها سه قیام رخ داده است، اقشار مختلف مردم و نیز انجمنهای مختلف سیاسی و اجتماعی و صنفی علیه حاکمیت آخوندی فعالیت داشتهاند و دارند. همهٔ این موارد هم از علائم روشن آمادگی از شرایط عینی قیام و انقلاب در ایران هستند. اما پرسش این است که چرا دستگاه تبلیغات رژیم آخوندی و شخص خامنهای همواره روی مجاهدین خلق متمرکز هستند و دمبهدم آدرس خطر آنها را میدهند؟ این پرسش را باید در سه مؤلفهٔ «ویژگی مبارزاتی و تاریخی مجاهدین»، «دیپلماسی مجاهدین» و «پیوند اجتماعی مجاهدین» پاسخ داد.
۱ ـ ویژگی مبارزاتی و تاریخی مجاهدین
مجاهدین خلق یک تشکیلات با عناصری هماهنگساز در عرصههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، داخلی و بینالمللی هستند. کادرهای این تشکیلات همگی مبارزین حرفهیی و تماموقت هستند که حول تحقق آرزوی بزرگ آزادی و دموکراسی و برابری در ایران، سالیان سال همراه، همسفر، همپیمان، همبسته و پرتکاپو بودهاند. آنان برای رسیدن به این آرزوی ملی و انسانی، از همهٔ تعلقات وابستهگرا و بازدارندهٔ مبارزهشان دست شستهاند. آنان در هر کجای دنیا که بودهاند، تمام فعالیتشان را رو به ایران و برای خلاصی مردم و میهنشان از استبداد مذهبی آخوندی سامان داده و پیش برده و میبرند. در حدود ۳۰ سالی که در بایکوت تبلیغاتی رژیم آخوندی و همسویانش و نیز سوژهٔ انواع شیطانسازیها از طرف وزارت اطلاعات آخوندها بودند، از چندین ابتلا یا آزمایش سخت و سنگین سیاسی و نظامی عبور کردند تا در یک هجرت بزرگ همراه با انواع تهدیدات امنیتی و اطلاعاتی، به اشرف۳ در آلبانی رسیدهاند.
تصور اینکه یک تشکیلات:
پس از زندانی شدن هزار هزارشان،
پس از قتلعامهای بیوقفه توسط خمینی و لاجوردی و هیأت مرگ در دههٔ ۶۰،
پس از انواع بمباران شدنها،
پس از ۵۶سال مبارزه حرفهیی و تماموقت،
پس از دلکندنهای مداوم از تعلقات وابستهگرا آن هم در خارج از میهن خودش،
پس از سریالی از شیطانسازی شدن و بهتانهای محیرالعقول،
پس از فداهای مستمر،
پس از پاسخ مثبت دادن به تغییر شرایط مداوم و انطباق فعال تکاملی با این تغییرات
و پس از هجرتهای مداوم در داخل و خارج ایران
باز هم در هیأت سازمانی و تشکیلاتی بهطور فعال و اثرگذار در تعادلقوای سیاسی مقابل ارتجاع قرونوسطایی آخوندی ایستاده است، برای خامنهای و دستگاه تبلیغاتیاش و همسویان با نظام آخوندی بسا خطرناک است؛ چرا که بیتعارف، نمونهاش در نیم قرن گذشته در تاریخ ایران یافت نمیشود.
هراس از شرط شرایط ذهنی
همین یک عامل را اگر در ظرف تحولات یک دههٔ اخیر ایران که سه قیام بزرگ در آن رخ داده، بررسی کنیم، متوجه میشویم که وقتی شرایط عینی قیام و انقلاب در ایران ـ حتی در منظر خامنهای هم ـ به یقین تبدیل شده است، بهراستی چه عاملی خطرناکتر از نقش سازمانیافتگی برای تحقق شرایط ذهنی است؟
بنابراین دستگاه تبلیغاتی آخوندها همراه با نقش خاص وزارت اطلاعات و همسویان داخلی و بینالمللیاش، تمام تلاششان را میکنند که اثرگذاری مجاهدین خلق را بر تعادلقوای سیاسی بین رژیم و جامعه ایران خنثی کنند. از این رو دستگاه تبلیغاتی حاکمیت ولایت فقیه در هفتههای اخیر تمام توش و توانش را بهکار گرفته است که شرایط ذهنی قیام و انقلاب که همانا عنصر پیشتاز و سازمانیافته و رهبری آن است، مخدوش و مغشوش و ناشناخته باشد و هدف زهرپاشی بیقفه قرار گیرد.
با این حال، آنچه در واقعیت دارد رخ میدهد و جریان دارد، اثرگذاری مجاهدین خلق بهطور خاص در شبکههای اینترنتی بهمثابه اکسیژن سیاسی و اجتماعی جهت پیشبرد قیام و انقلاب برای سرنگونی مهیبترین نیروی ارتجاعی تاریخ ایران میباشد.
مجاهدین هدف اصلی تبلیغات رژیم
در چند سال گذشته شاهد بودهایم که خامنهای بارها و بارها وارد خطدهی به نیروهای رژیم شده است تا به آنها آدرس بدهد که مشکل اصلی رژیم و هدف اصلی تبلیغات نظام، مجاهدین خلق هستند. در بخش نخست این مقاله یادآور شدیم که هراس خامنهای و کارگزارانش از سازمانیافتگی مجاهدین و ویژگیهای مبارزاتیشان در طی ۵۰سال گذشته میباشد.
بخش دیگری از ویژگی مجاهدین خلق که نظام آخوندی از خمینی تا خامنهای از آن شکستهای پیاپی خورده است، دیپلماسی یا روابط بینالمللی مجاهدین است.
۲ ـ ویژگی دیپلماسی مجاهدین
مجاهدین بهدلیل ساختار و انسجام تشکیلاتی که آنها را همواره هدفمند و متمرکز بر مبارزهشان و نیز همپیمان با آرمان تاریخی مردمشان نگه داشته است، استقلال سیاسی و مقاومت و پایداری برای آزادی را مبنای مناسبات بینالمللیشان قرار دادهاند. از این رو طی سالیان با تکیه بر این اصول، وارد مناسبات و روابط پیچیدهٔ دیپلماتیک شدهاند و توانستهاند نفوذ گستردهیی در میان ارگانها و مراجع بینالمللیِ مستقل از دولتها کسب کنند. بخش عمدهٔ این فعالیتها و در کانونشان افشاگری و روشنگری دربارهٔ نقض حقوقبشر توسط جمهوری اسلامی آخوندی، اعدامها، قتلعامها، کشتار قیامکنندگان و نیز تروریسم بینالمللی رژیم آخوندی بوده است.
فعالیتهای مستمر و پیگیر، گستردگی اطلاعات و مستند بودن اسناد ارائه شده توسط نهاد سیاسی و بخش دیپلماسی مجاهدین به مراجع بینالمللی، اعتبار قابل توجهی را نصیب آنان نموده است. این اعتبار نزد مجامع رسمیِ جهانی تبدیل به یک صحنهٔ جنگ علیه نظام آخوندی شده است.
مجاهدین در دفاع از حق آزادی و دموکراسی برای مردم ایران و نیز افشای جنایات حاکمیت ولایت فقیه نزد جهانیان، از هیچ اقدامی کوتاه نیامدهاند. یک قلم افشای سیاست بمبسازی مخفی و فعالیت پنهانیِ هستهیی نظام آخوندی، بزرگترین ضربه را به حاکمیت ملایان زده است. از این رو شاهد هستیم که از خامنهای تا روحانی و تا دستگاه تبلیغاتی آخوندها همواره در سیاست خارجی، آدرس مجاهدین را بهعنوان مبنای محکومیتهای بینالمللیِ نظامشان معرفی میکنند.
چنگ در چنگ هیولای مماشات با ملایان
آنچه نباید از پرداختن به آن غافل بود، نقش دیپلماسی مجاهدین در کند کردن و به سایه بردن سیاست مماشات با آخوندها است. لازم به یادآوری است که پس از مرگ خمینی و سر کار آمدن رفسنجانی، اروپا و آمریکا یک سفرهٔ عریض و طویل مماشات و استمالت را برای آخوندها پهن کردند. مادهٔ مشخص این مماشات و استمالت، بستن چشم آمریکا و اروپا به نقض حقوقبشر در ایران آخوندزده، برخوردار شدن از امتیازات و حاتمبخشیِ اقتصادی و نفتی آخوندها، یاریرسانی اقتصادی و سیاسی به جمهوری اسلامی با شاخص بهرسمیت نشناختن قیامها و اعتراضات مردم و نیز تروریست نامیدن مجاهدین بهعنوان هدیهیی به جانشینان خمینی بوده است.
ستردن مروارید از دهان اژدها
این سیاست به قدمت دو دهه بیوقفه ادامه داشت است. مجاهدین در این دو دهه به دادگاههای مختلف در آمریکا و اروپا شکایت بردند، به صدها دیپلمات در سراسر اروپا و آمریکا رجوع کردند، دهها کنفرانس و سمینار افشاگرانه و روشنگرانه تشکیل دادند، انبوهی سند و مدرک، مقاله، مصاحبه و برنامههای تلویزیونی ارائه دادند تا سیاست مماشات با ملایان را خنثی کرده و صدای مردم ایران و حق پایداری و اصالت مقاومت برای آزادی را به ثبت برسانند. تمام این فعالیتها در سطح بینالمللی، جنگ و نبردی مستمر با سیاست آخوندها و لابیها و همسویانشان بوده است.
مجاهدین به یمن پایداری بر اصول دیپلماسیشان، بهدلیل کوشایی و خستگیناپذیری در فعالیت و نیز پرداختن بهای مستمر سیاسی و تشکیلاتی در این مسیر، توانستند در چند دادگاه در اروپا و آمریکا پیروز شوند. حاصل این پیروزیها این بود که حق مبارزه با آخوندها و مقاومت برای آزادی را به ثبت دادند و نام سازمان مجاهدین را از لیست تروریستی اروپا و آمریکا خارج کردند.
کلید گشایندهٔ رازها
این دو پیروزی سیاسی، دیپلماتیک و بینالمللی کافی است تا اهمیت و نقش خاص مجاهدین را در مبارزه با جمهوری اسلامی درک کنیم و علت غیظ و وحشت خامنهای و نظامش را از آنها بدانیم.
بنابراین این نکته قابل توجه است که دیپلماسی مجاهدین همواره پیوند مستقیم با مبارزه برای سرنگونی نظام آخوندها و بهرسمیت دادن حق مقاومت نزد جهانیان داشته است. بههمین دلیل آنها در خارج از میهن خودشان هرگز سراغ منافع شخصی و زندگی راحت و بهدور از رنج مردم سرکوب شدهٔ ایران، نرفتهاند؛ که بهعکس همواره در تلاش و تکاپو و فعالیت مستمر برای خلاصی مردم و میهنشان از دیکتاتوری قرون وسطاییِ ولایت فقیهی بودهاند.
این است یکی دیگر از دلایل عمدهٔ تمرکز خامنهای و دستگاه تبلیغاتیاش علیه مجاهدین در چند سال گذشته؛ چرا که آنها در سطح جهانی هم موفقیتشان را مدیون سازمانیافتگی، انقلاب درونی، همبستگی تشکیلاتی و آرمانی و نیز اتحادشان بر سر پیمان با مردم ایران برای تحقق آزادی و دموکراسی هستند.
۳ ـ پیوند اجتماعی مجاهدین
در چند سال گذشته که مجاهدین به آلبانی آمدهاند و فعالیتهای اینترنتیشان در حال گسترش است، خامنهای و دستگاه پروپاگاند عریض و طویل آخوندی با یاریرسانی همسویان سیاسیاش تلاش میکنند جا بیاندازند که مجاهدین خلق پایگاه اجتماعی ندارند. هدف در این نوشته این نیست که چنین ادعایی را کالبدشکافی و بررسی کنیم؛ اما به بحثی که داریم پیش میبریم، ربط دارد.
برای داشتن تصویری گویا، اشارهیی به پیشینهٔ قدرت نفوذ اجتماعی مجاهدین میکنیم؛ قدرتی که باز هم ناشی از سازمانیافتگی و هوشیاری سیاسی آنان بر تمرکز روی هدف اصلی با شناخت تضاد اصلی ایران است.
مبنا و شرط سنجش اعتبار اجتماعی چیست؟
در فاصلهٔ بهمن سال۱۳۵۷ تا بهمن ۱۳۵۸ مجاهدین به تنها رقیب خمینی تبدیل شدند. چرا؟ آنها با تشخیص درست ماهیت ارتجاع حاکم، توانستند نیروهای جوان آزاد شده از قیام بهمن ۵۷ را حول تقدم آزادی، گرد آورند. و این خواسته اصلی انقلاب ضدسلطنتی را با تلاش بسیار و آگاهی بخشی از جمله با نشریه مجاهد تا دورترین نقاط ایران ببرند.
بهراستی علت چه بود؟ علت در فضای باز سیاسی و اجتماعی بود که هنوز خمینی نتوانسته بود همهجا و همهچیز را به انحصار «حزب فقط حزبالله» در بیاورد.
بنابراین شاخص و مبنای نفوذ و پایگاه اجتماعی، شرط فضای دموکراتیک یا حتی نیمه دموکراتیک است. تا وقتی چنین فضایی نیست و دیکتاتور هم بیشترین امکانات و تجهیزات، هزینه و دستگاه تبلیغاتیاش را علیه اصلیترین نیروی براندازش متمرکز کرده است، نظرسنجی و سنجش پایگاه اجتماعی هیچ اعتباری ندارد؛ چرا که در سلطهٔ اختناق و دستگیری و زندان و محرومیت، کسی حاضر به ابراز رأی و نظر واقعیاش نیست. با این حال خامنهای و وزارت اطلاعات آخوندی از پس هر قیامی در ایران، مستقیم آدرس مجاهدین خلق را میدهند.
انطباق سازمانیافتگی با بزرگترین آرزوی ایران
بنابراین همچون دو ویژگی قبلی که تشریح شد، قدرت نفوذ و پیوند اجتماعی مجاهدین را هم باید در پتانسیل سازمانیافتگی و هدف زندگی مبارزاتیشان در شرایط کنونی دید؛ یعنی سرنگونی جمهوری اسلامی آخوندی.
از آنجا که سرنگونی نظام ملایان از بزرگترین آرزوهای مردم ایران میباشد،
از آنجا که خامنهای و کارگزاران نظامش خوب خوب حالیشان شده است که بیش از ۹۰درصد مردم ایران رأی قاطع به سرنگونی رژیمشان دادهاند و همین امر آمادگی «شرایط عینی» برای قیام و انقلاب را، نشان میدهد.
لذا خامنهای و کارگزارانش متوجه هستند که تحقق این آرزو و رأی مردم ایران، با سازمانیافتگی و پیشتازی عناصر حرفهیی در یک رابطهٔ متقابل اجتماعی ممکن میشود.
بنابراین در اتاق فکر نظام آخوندی تمرکز بر این است که قدرت سازماندهی، اعتبار تاریخی و مبارزه حرفهیی مجاهدین با جامعه خودشان ـ بهطور خاص با نسلهای جوان دههٔ ۷۰ و ۸۰ ـ پیوند اجتماعی نیابد. این واقعیت را مختصات فعلی بین مردم و رژیم هم بهخوبی گواهی میدهد. جامعهای که از سه قیام مهم عبور کرده و اکنون به ضرورت سازماندهی رسیده است، در واقع جامعه ایران با این رژیم به یک ۳۰خرداد رسیده است.
سرنگونیخواهی بالفعل جامعه ایران و ضرورت سازمانیافتگی آن، خطری سهمگین در منظر خامنهای و حکومتیان است. این خطر را تشکیلات نقد مجاهدین با تجارب تاریخی و پتانسیل نفوذ اجتماعیشان برای نظام آخوندی هزار برابر بیشتر میکند.
درک موقعیت کنونی با پاسخ علمی و مستدل
اینهایند تمام پشت پردههای این ایام دستگاه پروپاگاند آخوندی و همسویانش علیه مجاهدین خلق که نه سریال زندانی کردنشان، نه سریال قتلعام، نه سریال بمبباران و... . از پس نابودیشان برنیامدند. بنابراین هر ایرانی که به این مراحل برشمرده شده اشراف داشته باشد و شرایط عینی انقلاب را در موقعیت کنونی دریابد، پرسش «حالا چرا مجاهدین خلق؟» را بهطور علمی و مستدل پاسخ خواهد داد.