728 x 90

حماسه ۱۹ بهمن ۶۰ از منظری دیگر

حماسه ۱۹بهمن ۶۰
حماسه ۱۹بهمن ۶۰

 

چهل و یک سال از خلق یک حماسهٔ ملی و عقیدتی می‌گذرد: ۱۹بهمن ۶۰؛ روزی که در میتولوژی سازمان مجاهدین خلق ایران به «عاشورای ۱۹بهمن» معروف است. راستی چه دلیل داشت که مجاهدین این روز را «عاشورا» بنامند؟

 

انتخاب بین ذلت و شرافت

برای پاسخ به این سؤال و آشنایی نسل جوان با این حماسه در تاریخ معاصر ایران لازم است یک فلاش بک به روزها و شب‌های توفانی اواخر سال۱۳۵۹ و به‌خصوص سال۱۳۶۰ داشته باشیم:

خمینی در آن روزها خیز برداشته بود تا مجاهدین را از سر راه بردارد. او دو راه بیشتر در پیش روی آنها باقی نگذاشته بود: یا تسلیم شوند و ندامت کنند یا آمادهٔ زندان، شکنجه، اعدام و قتل‌عام باشند. این دوراهی همان است که حسین‌بن‌علی در سلطنت یزید با آن مواجه شده بود. انتخاب بین ذلت یا شمشیر و او از با سر بلند و سینهٔ ستبر از تن‌دادن به این گزینهٔ خفت‌بار بیزاری جست و خود و آرمانش را به مشهد تاریخ تبدیل کرد.

مجاهدین با اقتدا به سرور شهیدان همین مسیر را برگزیدند. درنگ در سطوری از مسعود رجوی این معنا را برجسته‌تر می‌کند:

«تا آنجا که به‌ما مربوط بود بعد از انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران، هرگز خواهان قهر، درگیری و مقابله خونین و مسلحانه نبودیم و از آن استقبال نمی‌کردیم. اما وقتی که خمینی، روزنامه‌ها را بست، احزاب را تعطیل کرد و سرکوب را در گسترده‌ترین نوعش، تحت‌عنوان حزب‌اللهی یا نهادهای به‌اصطلاح انقلاب برقرار کرد، مدتی مستمراً اتمام‌حجت می‌کردیم. از مجلس ملی خبری نبود، احزاب سرکوب شده، روزنامه‌ها دهان‌دوخته، چماق تکفیر و انواع و اقسام چماقها نیز تحت نام مذهب، بر سر مردم‌مان می‌بارید. دو سال و چندماه بعد از حاکمیت ارتجاع، یعنی در ۳۰خرداد۱۳۶۰ در حالی‌که همه راههای مسالمت را درنوردیده بودیم، این خمینی بود که ما را در معرض یک انتخاب بزرگ و تاریخی قرار داد. این‌جا بود که ما باید انتخاب می‌کردیم. یا ننگ تسلیم را می‌پذیرفتیم و یا شرف مقاومت را. و خوشبختانه که شرفمان را حفظ کردیم».

این انتخاب بی‌چشمداشت و آرمانی، اگر چه بهای سنگینی متوجه سازمان مجاهدین و بدنهٔ اجتماعی آن کرد؛ اما از آنجا که پاسخ درست و دقیق به یک سرفصل تاریخی بود، سازمان مجاهدین را در سمت چپ تحولات قرار داد و ادامهٔ حیات شرافتمند و انقلابی‌اش را تضمین نمود. این منطق گزینش فدای حداکثر در بزنگاههای سیاسی ـ اجتماعی است.

 

راز اعتماد خلق به مجاهد خلق

پس از ۳۰خرداد ۶۰، هنوز یک آزمایش سنگین‌تر در پیشاروی مجاهدین قرار داشت: آزمایش فدا از نقطهٔ رهبری. تاریخ بسیار به‌خاطر دارد که رهبرانی بزرگ با آرمانهای زبان‌زد و درخشان، در سر بزنگاه از فداکاری لازم برخوردار نبوده و به «لحظهٔ تاریخی» پاسخ نداده‌اند.

سازمان مجاهدین در ۴خرداد ۱۳۵۱ با اعدام بنیانگذارانش به دست شاه، این آزمایش را از سر گذرانده و در این رابطه «سنگین‌ترین بها»ی ممکن را پرداخته بود (۱). با اتکا به همین منطق است که سعید محسن، شهادت محمد حنیف‌نژاد را «نقطهٔ کمال» نامید.

مسعود رجوی برای مقابله با رجس تاریخی خمینی، در تمامی سرفصل‌های سرنوشت‌ساز او نخستین کسی است که در ریسک‌پذیری و فدا پیشقدم می‌شود. با پرواز از پایگاه یکم شکاری برای معرفی آلترناتیو، راهی مخاطره‌آمیز را برگزید که در صورت رخداد یک خطای کوچک در محاسبات عملیاتی، می‌توانست به قیمت جانش تمام شود. در حماسهٔ عاشورای مجاهدین او نیز عزیزترین‌هایش را به پای خلق قهرمان نثار کرد.

مردم ایران در شامگاه ۱۹بهمن ۶۰ با دیدن پیکر خونفشان اشرف رجوی از تلویزیون حکومتی و مشاهدهٔ چهرهٔ پرصلابت و مشت گره کردهٔ سردار شهید خلق، موسی خیابانی در کنار او همراه با دیگر یاران شهید، معنی «عاشورای مجاهدین» را به‌گونه‌یی دیگر فهمیدند. این است راز اعتماد مردم ایران به مجاهدین و مسعود رجوی؛ رازی که بساز و بفروش‌های سیاسی، این روزها از درک آن عاجز هستند و برای بازارگرمی تجارت خود، خامدلانه شهرت و محبوبیت را از سنجش‌های آن‌چنانی گدایی می‌کنند.

 

قهرمانان در حافظهٔ تاریخی

نام های قهرمانان هم‌سنگر با اشرف و موسی، یک به یک در حافظهٔ تاریخی مردم ما باقی مانده است:

«آذر رضایی با طفل بدنیا نیامده‌اش، محمد مقدم، مهشید فرزانه‌سا، تهمینه رحیمی‌نژاد، ثریا سنماری، مهناز کلانتری، فاطمه نجاریان و ناهید رأفتی، طه میرصادقی، عباس‌علی جابرزاده، شاهرخ شمیم، حسن مهدوی، محمد معینی، خسرو رحیمی، کاظم مرتضوی، حسن پورقاضی، سعید سعید‌پور و حسین بخشافر.

موسی خیابانی پیش‌تر گفته بود: «حرکتها و رسالتها و تولدهای بزرگ با دردها و رنج‌ها و مشقت‌های بزرگ همراه است و قاعدتاً ما هم به‌عنوان انقلابیون موحد به هر چه که در راه خلق و خدایمان به ما می‌رسد، خوشنودیم».

 

خونی جاری از پیکر مسعود

در نجوای عاشقانه و تکان‌دهندهٔ مریم رجوی با اشرف، به درک دیگری از ۱۹بهمن و کاریسمای زنی می‌رسیم که «الگوی زن انقلابی مجاهد خلق» نام گرفته است:

«اشرف قهرمان!

...

گواهی می‌دهم که تو با پیمانت، با مقاومتت و با شهادتت، بر اصالت و حقانیت مسعود رجوی، بر راه مسعود رجوی و بر آرمان مسعود گواهی دادی و درست در نقطه مقابل خمینی دجال، فدای بیکران مسعود را در صحنه داخلی و بین‌المللی به ثبت دادی. و این‌چنین پایداری این سالیان را تضمین کردی.

آری خون تو ناجوانمردانه و ظالمانه بر زمین ریخت، اما همه می‌دانند که با این فدا و با این خون، هزاران خون دیگر را برای این جنبش ذخیره کردی. زیرا این خونی بود که از رأس این جنبش، یعنی از پیکر مسعود جاری شد.

اشرف عزیزم!

هنوز چهره‌ات با همان قاطعیت، با همان صمیمیت و با همان عزم وصف ناشدنی پیش روی من است. چه بی‌نام و نشان، اما چه استوار و با صلابت، همواره و همیشه در همه جا حاضر بودی و به‌راستی الگو و سمبلی جاویدان برای زن انقلابی مجاهد خلق هستی و خواهی بود».

 

میوه‌های آن فدای عظیم

۱۹بهمن۶۰ تابلوی زرینی از وفا، صداقت، ایمان، عشق و فداکاری است که هر گاه آن را دوره می‌کنیم، بیشتر جلا و درخشش می‌یابد.

اگر شرفنامهٔ آرمانی و سازمانی مجاهدین، لیستی مطول از ۱۲۰۰۰۰ستارهٔ سرخ‌فام آزادی است. اگر ۳۰هزار زندانی سیاسی به تقاضای تسلیم جلادان در سال۶۷ پشت پا زده و مرگ سرخ را بر ننگ سیاه مرجح دانستند، اگر انقلاب بهمن ۵۷ در تکاپوی نسلهای خونین‌جامه به حیات خود ادامه داد و در چهرهٔ انقلاب دموکراتیک مردم ایران نمایان شد... اگر امروز جوانانی پای به میدان مبارزه می‌گذارند که از نزدیک نبرد مجاهدین با هیولای آدم‌خوار استبداد را ندیده‌اند، اگر... همه و همه مدیون آن فداکاری عظیم در نقطهٔ ۱۹بهمن ۶۰ بود.

***

در برابر پیکرهای هم‌چنان خون‌آلود آن قهرمانان خبردار می‌ایستیم و سرود‌خوانان بر ادامهٔ راه تا تحقق پیروزی هم‌سوگند می‌شویم.

 

پانوشت: 

(۱) مسعود رجوی، شهادت بنیانگذار سازمان مجاهدین، محمد حنیف‌نژاد را «سنگین‌ترین بها» یی می‌خواند که مجاهدین پرداخته‌اند:

«بعد از سه دهه آدم خوب می‌تواند ببیند که این بنیانگذاران سازمان، از لحاظ عنصر انقلابی و ضداستثماری خیلی مایه‌دار، خیلی جگردار بودند از قدم و نفسشان، ایمان می‌بارید. مخصوصاً محمد حنیف‌نژاد که در آن روزگار که کسی با این چیزها کاری نداشت، چنین توانمندی و ظرفیتی داشت... در حقیقت به‌خاطر همان خونها بود که از قضا مجاهدین آن روزگار مجاهدین شدند. در مثل ـ و نه در قیاس ـ اگر امام حسین و عاشورایی نبود، خیلی ارزشها مکتوم می‌ماند و کسی نمی‌فهمید که حسین کیست. چیزی نبود! حتی برای این‌که خودش فهم بشود، باید خودش نثار می‌شد. این خیلی سنگین است، ولی اصلاً امام حسین یعنی همین... و خون محمد حنیف‌نژاد سنگین‌ترین بهایی بود که مجاهدین پرداختند...»

 

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/2c6721c9-1cb1-401b-b4f7-4e96ce10950a"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات