در تازهترین نمایش از این دست، بهزاد نبوی از مهرههای قدیمی فاشیستیترین باندهای درونی نظام ولایت فقیه(که خودش سابقه خیانت در به باد دادن سرمایههای مردم ایران در جریان قرارداد الجزایر را دارد) در گفتگویی با سایت حکومتی انتخاب به تاریخ ۳۰شهریور ۹۸ گفت: «۴نهاد ستاد اجرایی فرمان امام، قرارگاه خاتم، آستان قدس و بنیاد مستضعفان، ثروت ملی را در اختیار دارند».
بهزاد نبوی گفت: «در کشور ما ۴نهاد هست که ۶۰درصد ثروت ملی را در اختیار دارند؛
ستاد اجرایی فرمان امام،
قرارگاه خاتم،
آستان قدس
بنیاد مستضعفان،
هیچیک از اینها ارتباطی با دولت و مجلس ندارند».
بحرانی که گریبان خامنهای را گرفته تنها منحصر به تحریمهای خارجی نیست، حتی محدود به قیام مردم ایران و مطالبات کارگران و دیگر اقشار بپاخاسته هم نیست، خامنهای اکنون در دهلیزهای نمور بیت متعفن خود نیز درگیر زیرپا خالیکردنهای نفرات نظام خودش است!
ظاهراً درهمشکستگی ولیفقیه پوشالی در حدی است که اکنون کارگزاران خودش هم جرأت پیدا کرده و آشکارا و با تهدید از او سهمخواهی میکنند!
قرارگاه خاتم پاسداران از کجا آورده است؟
بهزاد نبوی در ادامه درباره ثروتهای انباشته شده در دست قرارگاه خاتم پاسداران میگوید: «گرچه قرارگاه خاتم که در کارهای سازندگی فعالیت میکند ولی آیا سود و مالیات عملکرد قرارگاه خاتم در ردیفهای بودجه دیده میشود»؟
او در مورد شکلیگیری این نهاد ضدخلقی هم که یکی از مهمترین اهرمهای سرکوب مردم و غارت اقتصادی مملکت است، میگوید: «داستان شکلگیری قرارگاه خاتم اینگونه بود که در طول جنگ و خصوصاً پس از عملیات رمضان، بهطور معمول هر سال یک حمله بزرگ از سوی رزمندگان ما برنامهریزی میشد. برای اجرای آن عملیات نیاز به بسیج همه امکانات کشور، خصوصاً وسایل نقلیه سنگین و انواع ماشینهای راهسازی بود که معمولاً در اختیار سپاه گذاشته میشد و بسیاری از آنها به دستگاههای اجرایی و صاحب آن عودت داده نمیشد. به این ترتیب پس از پایان جنگ، سپاه پاسداران انقلاب به بزرگترین دارنده ماشینآلات سنگین کشور تبدیل شد و رئیسجمهور وقت مرحوم آقای هاشمی که بهدلیل فرماندهی جنگ از این امکانات مطلع بود دستور داد که آنها برای سازندگی کشور استفاده شود و به این ترتیب قرارگاه سازندگی خاتمالآنبیا شکل گرفت».
البته اگر بهزاد نبوی هم نمیگفت، ماجرای قرارگاه ضدمردمی خاتم پاسداران از پیش روشن بود و همگان میدانستند که این قرارگاه فاسد با سرقت و مصادره اموال عمومی، داراییهایش را بهدست آورده است. اما اکنون بهزاد نبوی که در دعوای ناشی از تقسیم قدرت و ثروت، سهمش ادا نشده یا کمتر از حد انتظارش به او پرداخت شده، به روکردن دست خامنهای و نهادهای زیر نظارتش اقدام کرده است!
نبوی در سخنانش بهروشنی دعوای تقسیم اموال غارتشده مردم ایران را تا جدیترین غنایم خامنهای و پاسداران و عواملش یعنی بنگاههای سکهزنی موسوم به قرارگاه سازندگی خاتم و آستان قدس ادامه میدهد در حالیکه مهمترین داراییهای خامنهای یعنی ستاد اجرایی فرمان امام و بنیاد مستضعفان که متعلق به شخص خامنهای هستند را هم در صدر فهرستی میگذارد که اکنون مدتهاست آماج افشاگری رسانههای مقاومت و شبکههای اجتماعی قرار دارند.
او با دست گذاشتن بر روی این ۴«غارتسرای» ولایی در واقع به خامنهای چنگ و دندان نشان میدهد تا شاید در نهایت سالمندی هم که شده آخر عمری سهم مطلوبش از اموال به غارت رفته خلق را دریافت کند!
اما آنچه که در گام اول حاصل میشود تأیید صحت گزارشهای مردم و مقاومت درباره حجم اموال مسروقه مردم به دست خامنهای است.
از بهزاد نبوی گذشته مشابه همین افشاگریهای داخلی را میتوان از دیگر رسانههای حکومتی و دیگر مهرههای نظام هم دید، در یک پست تلگرامی که در روزنامه حکومتی همدلی مورخ شنبه ۳۰فروردین منتشر شد، یک کارشناس حکومتی به اسم احسان سلطانی نوشته است: «سود حاصل از ۲۰بنگاه خصولتی ـ رانتی ۷۶هزار میلیارد تومان در سال ۱۳۹۷ بود که معادل پرداخت ماهانه ۸۰هزار تومان به هر ایرانی میباشد»!
وی اضافه میکند این میزان پول از دستمزد کارکنان دولت، یارانه نقدی و بودجه آموزش، دفاع و امنیت کل کشور هم بیشتر است!
همین کارشناس حکومتی در ادامه همین پست تلگرامیاش نوشته است: «کانون اصلی نزاع در اقتصاد ایران چگونگی توزیع منابع بین «اکثریت عامه مردم» و «اقلیت ائتلاف غالب» است»، همان اقلیتی که خامنهای در صدر آنها قرار دارد.
آنچه که این کارشناس حکومتی میگوید، ترجمان همان داستان معروف «حاکمیت» یک اقلیت بهشدت ثروتمند و بهشدت مسلح و بهشدت قسیالقلب ۴ الی ۷درصدی بر یک ملت ۸۰میلیونی است!
حاکمیتی که تنها و تنها زبان «قهر» را میفهمد و بس!
به این ترتیب اکنون خامنهای باید به لیست بحرانهایی که گریبانگیر شخص خودش(بهعنوان ولیفقیه دیکتاتوریاش) شده از جمله یک محور جدید هم اضافه کند:
سهمخواهی اموات سیاسی نظام خامنهای از قبیل بهزاد نبوی و کارشناسهایی که تا مدتی پیش حتی جرأت اسم بردن از ولیفقیه بدون رعایت آداب مربوطه را هم نداشتهاند! خود یکی از نشانههای ورود بحران رژیم به مدار جدیدی است.
و اینهمه در حالی است که هیچ گشایشی در چشمانداز بحرانهای متعدد نظام به چشم نمیخورد.
بسیار پرمعنی است هنگامی که عناصر مفلوکی مانند بهزاد نبوی و کارشناسهای آسمانجل نظام بهروشنی به افشای کارکردهای بیت خامنهای و نهادهای مربوطهاش پرداخته و یا فلان کارشناس گمنام نظام به افشای کلانغارتهای نهادهای بالادستی آخوندها میپردازند.
اینجا همانجایی است که هر ناظری ناگزیر باید نتیجهگیری کند که:
دیگر هیچ پشمی به کلاه و عمامه خامنهای باقی نمانده است!
اکنون این خود خامنهای است که در معرض سؤالهای عواملش قرار گرفته است!