روز چهارشنبه ۱۱اردیبهشت ۹۸ خامنهای و روحانی، سران رژیم آخوندی هر دو سخنرانی داشتند. خامنهای در دیدار با عدهیی از عوامل رژیم تحت عنوان معلم حرف زد و روحانی هم در سفری که به کرمانشاه داشت، سخنرانیهایی داشت.
حرف سران رژیم چه بود؟
آیا نکات مشترکی هم داشتند؟
در برابر مشکلات و بحرانهای نظام چه راهحلی ارائه دادند؟
نکات برجسته در سخنرانی خامنهای و روحانی؟
نکتهٔ برجستهٔ حرفهای خامنهای ابراز وحشت از شرایط موجود بود. و نکتهٔ برجسته در حرفهای روحانی دروغدرمانی برای وارونه جلوه دادن شرایط فوق بحرانی رژیم!
خامنهای با ابراز وحشت فراوان گفت: «امروز دشمن ما از همه اطراف مشغول تدارک تهاجم است یعنی در حال تهاجمه نه اینکه تدارک کنه در حال تهاجمه از لحاظ اقتصادی که میبینید، از لحاظ نفوذ اطلاعاتی مشغول برنامهریزی هستند که نفوذ اطلاعاتی کنند از لحاظ ضربه زدن از ناحیه فضای مجازی دارند برنامهریزی میکنند دارند برنامهریزی میکنند برای اینکه از فضای مجازی از طریق فضای مجازی به کشور ضربه بزنند».
وجه مشترک سخنان روحانی و خامنهای
هر دو همزمان صحبت کردند، البته درباره دو موضوع کاملا متفاوت. اما وجه مشترک سخنان هر دو نفر تلاش برای سرپوش گذاشتن بر بحرانهای رژیم بود.
خامنهای که با عدهای تحت عنوان معلم دیدار داشت، با اینکه مشکل معلمان و فرهنگیان حداقلهای زندگی است، در حالیکه بهگفته خود رسانههای رژیم حقوق معلم چندبار زیر خط فقر است، اما خامنهای بدون اشاره به این وضعیت، مشتی حرفهای کلی درباره جایگاه معلم زد.
روحانی هم که به کرمانشاه رفته بود، بار هم با دروغدرمانی از پروژههایی صحبت کرد که راه انداخته و اگر کسی وضعیت ایران و بهویژه استان کرمانشاه را نداند فکر میکند روحانی در حال صحبت درباره یک کشور پیشرفته است که رفاه و سطح زندگی در بالاترین وضعیت قرار دارد.
علت پرداختن خامنهای و روحانی به چنین سخنان بیمحتوایی این است که رژیم در همان روز سخنرانی با ۳وضعیت پیچیده روبهرو بود که در هر سه مورد احتمال داشت کار به قلیان اجتماعی بکشد:
- افزایش قیمت سوخت
- یک مسابقه فوتبال در تبریز
- تجمع بزرگ اعتراضی کارگران، معلمان، بازنشستگان جلوی مجلس ارتجاع و خانه کارگر.
- در رابطه با سوخت با تشکیل صفهای عجیب و طولانی و اعتراضهای مردمی اوضاع آنچنان خطرناک شد که رژیم اعلام کرد اصلاً قرار نیست سوخت کوپنی و گران شود. در حالیکه از قبل اعلام کرده بود از روز پنجشنبه ۱۲اردیبهشت سوخت گران خواهد شد.
- در رابطه با مسابقه فوتبال که تجربه هفته قبل و درگیری جوانان با مزدوران رژیم را داشت، رژیم اجازه نداد هیچکس از خارج تبریز وارد استادیوم بشود!
- در رابطه با اعتراض کارگران و بازنشستگان در مقابل مجلس و خانه کارگر هم برخلاف قبل که رژیم تلاش میکرد کار به زد و خورد نکشد و مهار از دستش در نرود، آخوندها آنچنان نگران بودند که همان ابتدای کار نیروهای سرکوبگر را وارد کردند و با ضرب و شتم مردم و دستگیری تلاش کردند با اعتراض کارگران مقابله کنند.
علت وحشت رژیم از این ۳واقعه نیز تهدیدی بود که از جانب مردم و احتمال تبدیل این وقایع به یک حرکت اعتراضی بزرگ احساس میکرد، امری که رژیم تاب تحمل آن و پیامدهای اجتماعیاش را ندارد.
یادآوری یک وضعیت مشابه
آنچه که در ابتدای همین سال ۹۸ واقع شد برای رژیم بهشدت درس آموز بود:
ابتدای امر یک فاجعه با ابعاد ملی به نام سیل بود که رژیم خود زمینهساز مهارناپذیریاش شده بود اما پیامدهای اجتماعی آن، آنچنان حاد شد که سررشته کارها پیاپی از دست رژیم خارج میشد و فضای اجتماعی بحرانی میگردید.
رحمانی فضلی گفت: مردم فرمانداران ما را کتک میزنند
یکی دیگر به مقامات رژیم هشدار میداد که به مناطق سیلزده نروید زیرا نمیتوانیم حفاظت شما را تأمین کنیم!
یک عضو مجلس ارتجاع میگفت: این سیل ما را هم با خودش میبرد!
بنابراین سیل و پیامدهای بسیار خطرناک اجتماعی آن، تهدید داشت که به یک حرکت اجتماعی بالغ گردد و انفجار اجتماعی در پی داشته باشد.
از طرف دیگر انزوا و فشارهای بینالمللی تقریباً هر چند روز یکبار جهش پیدا میکنند.
آمریکا در یک اقدام بیسابقه سپاه پاسداران را در خطرناکترین لیست سیاه میبرد..
هنوز رژیم این کلان ضربه را از سر نگذرانده است که پایان معافیتهای تحریم نفتی از راه میرسد و فروش نفت رژیم به سمت صفر میل میکند.
با این وقایع روشن است که رژیم در محاصره بحرانها قرار دارد آنچنان که شخص خامنهای در سخنرانی چهارشنبهاش گفت: «امروز دشمن ما از همه اطراف مشغول تدارک تهاجم است»
فلسفه سفر ظریف به نیویورک
در چنین اوضاع و احوالی رژیم برای اینکه شاید راهحلی پیدا کند ظریف را روانه نیویورک کرد تا با رئیسجمهور آمریکا مستقیماً تماس حاصل کند. تکرار مستمر عبارت چاپلوسانه «پرزیدنت ترامپ پرزیدنت ترامپ» و مانور حول گروگانگیری، تماماً برای این بود تا شاید بتواند کمی زمان برای رژیم بخرد.
اما با چنان دیوار سختی روبهرو شد که وقتی ظریف دست از پا درازتر برگشت، قاسم سلیمانی و علی لاریجانی همزمان گفتند «اصلا نباید مذاکره کنیم!»
لاریجانی هم روی بنبست و همین بحران بیراهحلی انگشت گذاشت و با اشاره به اینکه دیگر دوران مماشات تمام شده است گفت: «با این موجود خطرناک اصلاً نمیشه مذاکره کرد»!
بعد هم علت این درماندگی رژیم را اینچنین توضیح داد که: «۱۲پیششرط برامون گذاشتن که پذیرش هر کدومش برامون «پیامدهای راهبردی» داره»!
آنها با این جملات بهروشنی رسید شکست سفر ظریف را دادند و تأکید کردند که هیچ کورسوی امیدی ندارند. و ظریف هم همانند طفل کتک خورده لج کرد و با دهن کجی به کره شمالی سفر کرد که در جهان دیپلماسی، بیش از این تعبیر، مفهوم دیگری القا نمیکند!
همان روز شکست مأموریت ظریف اسحاق جهانگیری ابتدا ادعا کرد که نفت رژیم به صفر نخواهد رسید. اما بلافاصله و چند جمله بعد از «مشکلات و تنگناها» و «بحران» و «در آمد محدود دولت» صحبت کرد که ناقض حرف اولش بود!
او سپس درباره خروجی این وضعیت که پیامدهای خلص اجتماعی خواهد بود گفت:
«به این امید هستند که تحریمها مردم ایران را ناراضی کند تا به اقداماتی در مقابل نظام دست بزنند!»
به همین علت است که گفته میشود:
- رژیم در وضعیت بحرانی و بحران بیراهحلی قرار دارد
- و این بحران تا آن حد عمق دارد که هر روز بهصورتی دیگر خود را نشان میدهد.
بحران بیراهحلی
بحران بیراهحلی یعنی اینکه خامنهای با معلمان صحبت میکند و دو روز پیش هم با کارگران اما نمیتواند به شرایط معیشتی غیرقابل تحمل آنان که در سراسر سال گذشته صدها اعتصاب و اعتراض داشتند، اشاره بکند و حتی مثل سابق وعده خشک و خالی بدهد!
او حتی جرأت وعده دادن و قول دادن ندارد. زیرا هیچ راهحلی برای حل و حتی تخفیف شرایط بحرانی زندگی کارگران و معلمان و سایر اقشار مردم در دست ندارد.
آنهم در شرایطی که در چندین استان کشور، زندگی میلیونها نفر هنوز روی آب و سیلاب است، اما رسانههای رژیم اخبار و گزارشهای سیل را سانسور میکنند و یا اساساً منعکس نمیکنند، چرا که رژیم هیچ راهحلی برای جبران خسارات سیل ندارد و اگر هم دارد نمیخواهد کاری بکند.
بیجهت نیست همان روز سخنرانیهای خامنهای و روحان سرکرده ارتش تحتامر رژیم با نگرانی و با اشاره به شرایط انفجاری موجود گفت: «تهدیدات دشمن بسیار جدی است». بعد هم تأکید کرد: «منظورم حمله زمینی نیست»!
البته منظورش همانی است که قبلاً با عنوان گسلهای اجتماعی از آنها اسم برده شده است.
گسلهایی که بهقول خامنهای نباید گذاشت به زلزله تبدیل شوند!
علت ریشهیی بحران بیراهحلی
این علت یک مبنا دارد و یک شرط.
- مبنای آن غارت، سرکوب و دیکتاتوری ۴۰ساله رژیم است که جامعه ایران را مدتهاست به آستانه انفجار رسانده است.
- شرط آن هم مقاومتی هست که تمامی بحرانها را سمت و سو داده و آنها را در جهت براندازی، کانالیزه میکنند.
و این، همان نکتهیی است که جهانگیری روز سهشنبه گفت: «تصمیمگیریهای نادرست کاخ سفید (علیه نظام) بر مبنای گزارشهای مغرضانه سازمان مجاهدین است!»
این وضعیت رژیم است:
گرفتار در محاصره بحرانهای خردکننده و دچار بحران بیراهحلی.
طبعا خامنهای و روحانی بیش از هر کس دیگری به این وضعیت اشراف دارند و میدانند که این وضعیت ایستا نیست و بهزودی به سمت یک تعیینتکلیف بزرگ و نهایی سمتگیری خواهد کرد.
برای همین خامنهای هشدار میداد: «از همه طرف دشمن وارد شده مسئولان کشور باید در مقابله با این دشمن هر کاری که میتوانند در هر بخشی در هر رشتهای که میتوانند بایستی خودشون رو آماده کنند/همه مراقب باشند...»