روزنامهٔ حکومتیِ فرهیختگان در شمارهٔ ۲۶ خرداد ۱۴۰۴، در ضمن تفسیر جنگ اسراییل و ایران، از قول دبیر جنبش عدالتخواه دانشجویی مینویسد: «جنگ امروز ما با رژیم صهیونیستی یک جنگ ایدئولوژیک و تمامعیار است و تمام مردم مسلمان تمام عالم باید این مسأله را درک کنند».
این تفسیر و معنا از جنگ که تماماً علیه مردم ایران است، آشکارا نشان میدهد که برای کارگزاران این حکومت، نه جان مردم و نه آیندهٔ کشور، اهمیتی ندارد؛ بلکه مهم، استمرار «جنگ مقدس» و تحمیل قرائتی خاص از دین و عقیده بر دیگران برای تدام سلطه است. این یعنی حاکمیت آخوندی همچنان بر طبل سیاست جنگافروزی ایدئولوژیک میکوبد.
یادآوری میشود که ریشهٔ اصلی مشکلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران را نمیتوان جدا از ساختار عقیدتی ــ حوزویِ حاکمیت آخوندی دانست. از همان آغاز، این حکومت نه بر اساس خواست عمومی و منافع ملی، بلکه بر پایهٔ قرائتی حوزوی و بنیادگرایانه از دین بنا شد. حاکمیتی که از نخستین روزها کوشید تا هر ساحت زندگی فردی و جمعی مردم را با تفسیر مختص خود از دین تطبیق دهد و ۴۶سال است که هر گونه تفاوت، نقد یا دگراندیشی را با برچسب «دشمنی با دین و خدا» سرکوب کرده است.
خمینی، نمونهٔ بارز چنین نگاه مسلطی بود؛ نگاهی که در همان دوران تبعید در عراق، دین را ابزاری برای برپایی حکومتی تمامیتخواه تفسیر و معنا کرد و اصل ولایت فقیه را هم بر همین اساس در قانون اساسی تحمیل کرد. این نگاه، پس از پیروزی انقلاب ۵۷، به فاجعهیی همچون جنگ ضدمیهنیِ هشت ساله منجر شد؛ جنگی که کاملاً اجتنابپذیر بود و خمینی عمداً با اسلام و کفر جلوه دادن آن، به درازا کشاند و منافع ملی ایران را در پای اهداف حوزوی ــ آخوندی ــ دینی قربانی کرد.
نمونههای این رویکرد در این ۴۶سال بسیارند؛ سیاستگذاریهای فرهنگی مبتنی بر تحقیر و حذف تنوع اندیشه و باور و تبدیل آموزش و پرورش به ابزاری برای تربیت سربازان وفادار به ولایت فقیه، همه از نتایج قرائت عقیدتی از همهچیز ــ حتی جنگ ــ توسط این حاکمیت است. این وضعیت، در طول چهار دهه، تخریبی عمیق بر روح و روان، زندگی، امید و آیندهٔ مردم ایران وارد کرده است. بنیان جنگافروزیها در این ۴۶سال نیز همین آبشخور را داشته است.
سیاست خارجیِ همواره در بحران با جهان، سیاست داخلیِ همواره متکی بر سرکوب و زندان، فرار مغزها، مهاجرت گستردهٔ نخبگان، زنستیزی و حجاب اجباری، گسترش فقر و فاصلهٔ طبقاتی و بیاعتباری نهادهای فرهنگی، از پیامدهای همین نظام فکری است. قرائت دینی و رسمیِ حکومتی، همهچیز را از منظر اطاعت از دین و عقیدهٔ حکومتی مینگرد؛ از لباس گرفته تا هنر، از رسانه تا دانشگاه و از آموزش ابتدایی تا روابط خانوادگی و تا جنگ و جنایات حاصل از آن.
حکومتی که دین را به ابزار جنگافروزی، سرکوب و قدرت مطلقهٔ فقیه بدل کرده، استعداد ملی و آیندهٔ کشوری با این همه پیشینه و ظرفیت را به گروگان گرفته است. اینروزها هم که نتایج جنگافروزیهای عقیدتی و مذهبیِ حکومت آخوندها، به کشاندن جنگی پرفاجعه به ایران منجر شده است، باز هم کارگزاران نظام، آن را «ایدئولوژیک تمامعیار» توصیف مینمایند و مردم ایران را هم سپر آن میکنند.