بعد ظهر سهشنبه ۳۱تیر کاظمی، نخستوزیر عراق، در رأس هیأتی شامل: وزیران امور خارجه، نفت، برق، دارایی، دفاع، بهداشت و مشاور امنیتی ملی عراق وارد تهران شد. وی با خامنهای، روحانی، شمخانی و قالیباف و جهانگیری ملاقات کرد و روز بعد(چهارشنبه اول مرداد) به بغداد بازگشت.
روزنهٔ نجات یا امید واهی؟
ملاقات خامنهای با کاظمی اولین ملاقات حضوری او پس از ۵ماه قرنطینه بود که این معنای خود را دارد. روحانی هم در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با کاظمی، سفر او را سرفصلی خواند و گفت: «اراده دو دولت بر آن است که روابط تجاری دو کشور را به ۲۰میلیارد دلار ارتقا ببخشند».
کاظمی هم در این کنفرانس مطبوعاتی گفت: «عراق اجازه نمیدهد تهدیدی از خاک عراق متوجه ایران شود. ایران و عراق هر دو از چالشها و مشکلات اقتصادی رنج میبرند».
اما آیا واقعاً سفر یکروزهٔ نخستوزیر عراق به تهران سرفصلی بود؟ و هر یک از دوطرف از این سفر چه انتظاراتی داشتند و چه بهدست آوردند؟
محور مشترک اظهارات سردمداران رژیم از خامنهای تا شمخانی و قالیباف، ۳چیز بود: خروج آمریکا از عراق، پیگیری هلاکت قاسم سلیمانی و همکاریهای اقتصادی. ۲موضوع اول مابهازای مادی ندارد و باید آن را بهحساب شعارهای رژیم برای حفظ ظاهر و خالی نبودن عریضه گذاشت. تنها عنصر مادی در این میان، همان مسألهٔ اقتصادی است که در حال حاضر، حتی بیش از کرونا، معضل یک رژیم است و رژیم در وانفسای خفگی اقتصادی بهعراق بهعنوان یک روزنهٔ نجات چشم امید دوخته است؛ البته اینکه این امید چه اندازه واقعی است و امکان تحقق دارد، جای تأمل دارد.
تغییر لحن نشانهٔ تغییر چشمگیر تعادلقوا
در ملاقاتهای سیاسی کاظمی در تهران، آنچه بهخوبی بارز بود، تغییر لحن مقامات رژیم و موضع پایین آنها بود. این امر بهخصوص در دیدار با خامنهای چشمگیر بود. ولیفقیه ارتجاع با لحنی کاملاً متفاوت با لحن تحکمآمیز سالهای پیش که مثلاً در ملاقات با طالبانی داشت، خطاب به کاظمی گفت: «انتظار دارد تصمیمِ دولت، ملت و مجلس عراق برای اخراج آمریکاییها پیگیری شود». خامنهای همچنین گفته است ما میخواهیم عراق موقعیت خود را در منطقه بهدست بیاورد و با همه رابطه داشته باشد. افزون بر آن وقتی ربیعی در نشست خبری (۳۱تیر) خود در مورد احتمال میانجیگری کاظمی در سفرهای پیش رو به عربستان و آمریکا مورد سؤال قرار گرفت، گفت ما از هر گونه میانجیگری استقبال میکنیم.
همهٔ اینها موضع نیازمندانه و کاملاً متفاوت رژیم در رابطه با عراق نسبت به گذشته را نشان میدهد؛ پیش از این رژیم با عراق همچون قلمرو و تیول خود برخورد میکرد و حاکم واقعی عراق، پاسدار دژخیم قاسم سلیمانی بود که اجازه نمیداد عراق روابط سیاسی معمول خود را با سایر کشورهای عرب داشته باشد؛ از جمله وقتی در سال ۲۰۱۴ عربستان سعودی سفارت خود در بغداد را باز کرد، رژیم از طریق شبهنظامیان خود و با تهدیدات تروریستی، دولت سعودی را ناچار کرد برای حفظ جان سفیرش، او را از بغداد فرا بخواند و سفارتش را نیز تعطیل کند. اما چندی پیش عربستان سفارتش در بغداد را بازگشایی کرد.
اظهارات کاظمی، آب یخ روی سر نظام ولایت
دستگاه تبلیغاتی رژیم در گزارش سفر کاظمی، بیشتر حرفها و اظهارات سردمداران رژیم را مطرح نمودهاند و از حرفهای کاظمی صرفاً تعارفات معمول دیپلماتیک را منعکس کردهاند؛ لذا از آنها نمیتوان فهمید که کاظمی در برابر مثلاً درخواست اخراج آمریکا از عراق چه پاسخی داده و چه موضعی گرفته است؛ اما در این مورد آسوشیتدپرس گزارش داده است: «کاظمی در تهران گفت سیاست خارجی عراق مبتنی بر "توازن و اجتناب از هر گونه صفبندی" است. نخستوزیر عراق گفت که کشور وی بهدنبال بهبود روابط با ایران "بر اساس عدم مداخله در امور داخلی دو کشور" است...».
اظهارات کاظمی آن هم در تهران بهخوبی نشان میدهد که رژیم موقعیت پیشین خود را در عراق از دست داده است و پایههای سلطهاش در این کشور فروریخته که این ناشی از چند علت است:
- قیام مردم عراق و تداوم آن که اولین خواسته آن نفی سلطهٔ شوم رژیم آخوندی است
- تغییر سیاست آمریکا از موضع انفعالی و واگذار کردن عراق به رژیم، به یک رویکرد تهاجمی و محدود کردن نفوذ و حضور رژیم
- تضعیف کیفی حشدالشعبی و شبهنظامیان دستنشاندهٔ رژیم هم بهعلت کاهش پولی که از تهران بهدستشان میرسید و هم بهعلت هلاکت قاسم سلیمانی
- نیاز شدید عراق به پول برای حل مشکلات حاد اقتصادی گریبانگیرش که آن را به جانب عربستان و در نتیجه دور شدن از رژیم آخوندی سوق میدهد
به این ترتیب در عمل و بهرغم آنکه تلویزیون رژیم سفر کاظمی را «پربار» توصیف نمود، اما چیز دندانگیری عاید رژیم نشد. حتی تبلیغات رژیم نیز نمیتواند دستاورد مشخصی را جز امضای ۲-۳توافقنامه اقتصادی که فعلاً روی کاغذند، عرضه کند.
واقعیتهای صحنهٔ سیاسی عراق
ناظران و تحلیلگران بینالمللی نیز در رابطه با خواستههای سیاسی رژیم که خامنهای مطرح کرد، خاطرنشان میکنند که این توقعات هیچ مبنای واقعی ندارد، زیرا صرفنظر از تعادلقوای موجود، حضور آمریکا در عراق بهلحاظ رسمی و قانونی بر اساس قرارداد امنیتی است که در زمان مالکی که نوکر حلقه بهگوش رژیم بود با جرج بوش امضا شده است.
روزنامههای حکومتی(اول مرداد) نیز در تحلیلهای خود به برخی از همین واقعیتها که تعادلقوای موجود در صحنهٔ عراق را شکل میدهند، اذعان کردهاند. از جمله:
روزنامهٔ آرمان نوشت: «الکاظمی تصمیم دارد در درجه اول یک نوع تعادل بین ۳کشور ایران و عربستان و آمریکا بهوجود بیاورد که کار مشکلی است. نقطه اصلی استراتژی الکاظمی جلب و جذب سرمایه برای عراق است. اما بازسازی، نیازمند سرمایهگذاریهای سخاوتمندانه است که در ۳ضلع ایران و عربستان و آمریکا، ایران توانایی این بازسازی را ندارد». این روزنامه اشاره میکند که بهخاطر مشکلات ناشی از قوانین تحریم، رژیم حتی قادر نشده تاکنون مطالباتی را که از فروش گاز و برق به عراق دارد، وصول کند.
روزنامهٔ جهان صنعت نوشت: «از نفوذ تهران در بغداد آن هم بعد از ترور سلیمانی کاسته شده و حتی سفر علی شمخانی و سپس قاآنی، فرماندهٔ سپاه قدس، به بغداد نتوانست مناسبات با بغداد را به سیاق گذشته باقی نگهدارد. برخی از تحلیلها نیز تمایل ضمنی و حتی آشکار مصطفی الکاظمی به واشنگتن و ریاض را بهمعنای کاهش نفوذ نظام در مناسبات منطقه بهویژه در بغداد دانستهاند».
به این ترتیب وضعیت مشخصتر تعادلقوای موجود در عراق پس از سفر کاظمی به آمریکا روشنتر خواهد شد و در آن صورت هم محتمل نیست که سمت تحولات در جهت منافع و خواستههای رژیم باشد.