«ما به شما نوید میدهیم، ما به شما طلوع فجر را در شب تاریک مژده میدهیم، ما دماغه کشتی پیروزی را در افق اقیانوس خلقها میبینیم، ما طلوع صبح را میبینیم، ما پیروزی توحید را میبینیم».
این مشعلی بود که شهید ناصر صادق ۵۳سال پیش در بیدادگاه شاه خائن روشن کرد. مشعلی فروزان از عشق و ایمان و ایقان به «طلوع فجر در شب تاریک».
او در شرایطی «دماغه کشتی پیروزی را در افق اقیانوس خلقها» میدید که شاه در اوج قدرت و سرمست از دستگیری بنیانگذاران و اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین روضهٔ پیروزی میخواند.
در آن روز (۲۷بهمن ۱۳۵۰) ۴تن از اعضاء مرکزیت سازمان مجاهدین بهنامهای مسعود رجوی، ناصر صادق، محمد بازرگانی و علی میهندوست صحنهٔ بیدادگاه را به محاکمهٔ شاه خائن تبدیل کرده و با دفاعیات پرشور و آتشین خود بذر امید و اعتماد را در دل جوانان، دانشجویان و مبارزان میهن کاشتند.
مجاهد شهید علی میهندوست در بیدادگاه شاه، با اشاره به نقش راهگشای فدا و پاکبازی در مسیر آزادی گفت: «سازمان مجاهدین خلق با پذیرش شهادت، وظیفهٔ خود میداند که در نوک پیکان مبارزه مسلحانهٔ راهگشای خلق به سمت جامعهیی توحیدی، بیطبقات و آزاد باشد، و بهخوبی میداند راه پرپیچ و خم و دشواری در پیش دارد. ما پذیرفتهایم که تنها با فدا کردن جان خود میتوانیم در این راه قدم برداریم».
در آن روزگار شاه مجاهدین را خرابکار و توطئهگر میخواند و تا میتوانست علیه آنان شیطانسازی میکرد. شهید محمد بازرگانی در بیدادگاه شاه در پاسخ به یاوههای دادستان خروشید و گفت: «میگویند شما که میتوانید صاحب مقام و منصب شوید و مرفه باشید چرا میخواهید تا آخر عمر در زندان بپوسید یا مقابل جوخه آتش قرار بگیرید؟ وقتی تاریخ ایران را ورق بزنیم هیچ دورهیی را نمیتوان یافت که خلق ما برای گرفتن حق خود ساکت نشسته باشد. هر ساله عده زیادی را به محاکمه میکشند و محکوم میکنند. امروز نوبت ماست که بهعنوان توطئهگر محاکمه شویم. توطئهگر واقعی ما هستیم یا اینهایی که ما را به محاکمه کشیدهاند؟… اما هیچ توطئهیی موفق به فرونشاندن کامل شعلههای آزادیخواهی نشده و نخواهد شد».
اگر چه شاه در آن روزگار، پس از ولخرجیهای نجومی در جشنهای ۲۵۰۰ساله، نعرهٔ پیروزی میکشید اما از آنجا که آوازهٔ ساواک جنایتکار و شکنجههایش در زندان برملا شده بود، میخواست با ترتیب دادن یک دادگاه علنی برای کسانی که خرابکار و «مارکسیست اسلامی» معرفی کرده بود آبروی رفتهاش را بازگرداند.
شاه خائن سحرگاه ۳۰فروردین ۱۳۵۱ قهرمانان مجاهد خلق علی باکری، ناصر صادق، علی میهندوست و محمد بازرگانی را پس از شکنجههای وحشیانه تیرباران کرد و ۳۵روز بعد بنیانگذاران سازمان را به جوخههای تیرباران سپرد اما بهقول پدر طالقانی از خون همان مجاهدان سیلابها برخاست و طولی نکشید که رئیس جنایتکار ساواک فرار کرد و «شاه» در شطرنج سیاسی ایران مات شد.
و اینک شیخ در تعادلی صدبار پایینتر از «شاه» قدرقدرت آن روزگار، دامنهٔ فریب و سرکوب و اعدام را گسترش میدهد تا سقوط و سرنگونیاش را چند روزی عقب اندازد اما نمیداند مجاهدان سرموضع «دماغهٔ کشتی پیروزی» را در اولین رگباری که به سینه میلیشیای قهرمان در ۳۰خرداد شلیک کردند، دیدند.