یک شهروند به کودک فال فروش:
دوست داری چی داشته باشی؟ هر چی تو دوست داری بگو من برات بگیرم. خب اسباب بازی وسیله مسیله یه ذره فکر کن بگو
کودک: برنج دوست دارم.
شهروند: چی؟ برنج؟ برنج بگیرم برات؟
این چهرهٔ کودکان امروز در نظام قتلعام است. نظامی که نه فقط جوانان را کشت، رویاهای کودکانه را هم قتلعام کرد.
یک شهروند به کودک: یه آرزوی بزرگ بکن
کودک: چی بکنم؟
شهروند: آرزو آرزو
کودک: آرزو چیه؟ آرزو چیه
در نظام ولایت فقیه بسیاری از کودکان حتی معنای آرزو را نمیدانند؟ کودکان معصومی که در جستجوی لقمهای نان اسیر ترکة پاسدار و شلاق شهرداری میشوند
شهروند: چیکار کردن مأموران شهرداری؟
کودک با بغض: اول وسایلرو گرفت بردش من پشت سرش رفتم با لگد زد زیر آدمسهام پرید اونور بعد بهم گفتم اگه دوباره بیای اینجا میدمت زندان.
شهروند به کودک:
شیشههارو پاک میکنی؟ بعد چرا بهت میگن پول بده؟ کی میگه بهت پول بده؟
کودک: شهرداری. میگن یا کار نکن یا باید با من کار کنی
شهروند: یعنی به اونها پول بدی؟
کودک: آره
در نظام غارت و قتلعام، کودکان، در میدان کار غارت میشوند و در قربانگاه کرونا قتلعام!
یک شهروند: اینجا چیکار میکنی تو بیمارستان؟
کودک: اومدم واکس بزنم.
شهروند: آخه مگه نمیدونی اینجا اورژانسه. اورژانس آلوده است
کودکان و گرسنگان دیروز، شورشگران امروز و آیندهسازان فردای ایرانند.