هیبتی مضحک در معبر سرنگونیخواهان
یکی از ویژگیهای بارز دیکتاتورها و عوامل و کارگزاران دست اولشان هنگام پیشرف قیام و انقلاب به مرحله نفی حاکمیت، گاوگیجی با شاخص از تعادل خارج شدن مشاعرشان است. هر مرحله پیشرفت قیام و انقلاب، شوکی بر هیبت کاغذین این خوشنشینان در دایرهٔ قدرت است. از این رو با دریافت هر شوکی از جانب جنبش سرنگونیخواه، تهدیدهای مطنطن را خرناسه و نعره میکشند؛ هیبتی مسخره و مضحک که جز خندهٔ حضار کف خیابانهای معبر سرنگونیخواهان را برنمیانگیزد.
تیغهای دو لبه علیه دیکتاتورها
همهٔ اینها نشانهٔ کشاندن دیکتاتور و ملازمانش به سراشیب دادخواهی و تعیینتکلیف هستند. همین وضعیت، نشانهٔ دچار شدن دیکتاتور به گاوگیجی لاعلاج با شاخص از تعادل خارج شدن مشاعرش است. نشانهٔ رسیدن ضربه کاریِ پایداری و انقلاب بر ستون خیمهٔ ساختار و شاکلهٔ نظام است. نشانهٔ شکست قاطع تمامی تاکتیکهای سیاسی و تنها تکیه داشتن بر زرادخانهٔ نظامی است. نشانهٔ رسیدن جنبش فراگیر مردمی به مرحلهیی است که دیکتاتور احساس میکند جز تیغ دو لبهٔ سرکوب، هیچ سرمایه و اندوختهیی را ذخیره نکرده است. در اینطور مراحل، تیغ دو لبهٔ سرکوب، هم متوجه جنبش کف خیابان است و هم متوجه بازگشت تیغ به خود دیکتاتور. گاوگیجی و لاطلائلاتبافیِ ناشی از بینظمیِ مشاعرِ دیکتاتور و ملازمانش از همین سبب است که با گستردگی اجتماعیِ جنبش، تیغ سرکوب هم دو لبه شده است!
مشکل ادبیات دیکتاتوری ولایی با تکثیر اتم براندازان
قیامهای مهر و آبان ۱۴۰۱ مردم ایران، حاکمیت آخوندی را به چنین مرحلهیی کشاندهاند که رسانهها و کارگزاران حکومتی در روز ۷آبان تلاش کردند تهدید و دود و دم و ارعاب را سوختبار شلیک خرناسهها و نعرههایشان علیه ارادههای متحد سرنگونیخواه کنند. ضمیمهٔ این خرناسه و نعره، سیرکباز نظام موسوم به پاسدار سلامی است که مثل همیشه با جیغ و دادهای از ته چاه، دقیقاً آدرس بیسرمایه و اندوخته بودن انبار ذخیرهٔ نظام را داد و حکم صادر نمود که: «اغتشاش تمام شد»! و نیز معاون پارلمانی رئیسی از «موفقیت پاسداران در مهار اوضاع» خبر داد!
اگر حجم فعل «تمام شد» را ــ که منظور مخالفان و سرنگونیخواهان جمهوری اسلامی است ــ از خمینی تا خامنهای و ۴۳سال دستگاه تبلیغاتی این رژیم دنبال کنید، قاعدتاً هیچ اتمی از مولکول این براندازان نباید روی زمین باقی مانده باشد! اما همین الآن که از این محاسبه، سر بلند میکنید، میبینید یک قلم، کف شهرهای خیابانهای ایران در همین ۷آبان، زلزله بر ارکان جمهوری اسلامی انداخته است. تازه این منهای زندانهای لبالب از دنبالهٔ کف خیابانها و میلیونها ایرانیِ سرنگونیخواه در خارج از ایران است. واقعیت «اغتشاش» و «محاربه» در سراسر ایران آنقدر بزرگ و بلندتر از دیوار نظام شده است که علی ربیعی در روز ۷آبان مجبور شد گوشهیی از پردهٔ اتاق فکر مستأصل و بنبست تیغ دو لبهٔ سرکوب را اعتراف کند و مضمونی چنین را بگوید: «ما از خیابان نمیترسیم، از آتش میترسیم»!
رستاخیز آزادی؛ مکافات ناگزیر انکار واقعیت
انکار واقعیت و پشت کردن به آن، اولین انتخاب و اولین تلاش و اولین قدم همهٔ دیکتاتورها هنگام پا گذاشتن در دایرهٔ قدرت و اتاق تاریک آن است. در دایرهٔ اتاقی که پنجرههای آن، هیچ منفذی برای نفوذ واقعیت بیرون به درون ندارند و فقط هیبت سکرآور و خودشیفتهٔ دیکتاتور و ملازمانش را به خودشان بازتاب میدهند. سرنوشت همهشان در نخ تسبیح تاریخ، همین بوده است و هست. اکنون در رستاخیز آزادی، کف خیابانهای سراسر شهرهای میهن، چنین کردهاند سررسید مکافات بیبازگشت تمامیت حاکمیت ولایت فقیه را.