ضدتظاهرات در برابر قیام آبان
پس از آغاز قیام آبان که با کلان ضربهیی که بهرژیم وارد آورد لرزهٔ سرنگونی بر سراپای وجود رژیم افکند، آخوندها بیش از هر زمان دیگر نیازمند برپایی ضدتظاهرات بودند تا با الگوی ضدتظاهرات ۹دی ۸۸پایان قیام را اعلام کنند و بهخیال خود آب رفته را بهجوی باز آرند و نیروهای هراسان خود را سرپا کنند.
ابتدا کوشیدند این خواسته را با راهاندازی ضدتظاهراتهای بهقول خودشان «خودجوش» در شهرهای مختلف کشور، جامة عمل بپوشانند. اما این تلاشها افلاس و درهمشکستگی رژیم را بیش از پیش نمایان ساخت که نمونهٴ آن ضدتظاهرات ورشکستهٔ رژیم در روز ۴آذر۹۸در میدان انقلاب تهران بود که در آن گزارشگر تلویزیون رژیم نیز در گزارش پرآب و تاب تبلیغاتی که از صحنه میداد، با مخاطب قرار دادن وزارتخارجهٔ آمریکا از آنها میخواست که بیایند و این «تجمع دههاهزار نفری مردم تهران» را ببینند. کسانی که با تبلیغات رژیم و بزرگنماییهای معمول رژیم آشنا هستند، میدانند که معنی بیان «دههاهزار نفر» از زبان تبلیغاتچی رژیم، که تا قبل از این از بکار بردن کلمه میلیونها نفر برای نمایشهای رژیم کوتاه نمیآمدند آن هم در تهران ۱۲میلیونی چیست؟.
بههر حال رژیم برای جبران آن شکست مفتضحانه از همان موقع وعدهٔ تظاهراتی بزرگ در ۹دی را میداد که بهزعم خودش میبایست جواب قیام سراسری و آتشین آبان باشد و آثار آن را خنثی کند. تبلیغات دامنهدار رژیم که لابد متناسب با آن بهبسیج نیرو و امکانات هم رو آورده بود چنان بود که بهطور طبیعی این انتظار را ایجاد میکرد که لابد رژیم قصد دارد تجمع و تظاهرات خود را در میدان آزادی برگزار کند، اما آنچه بهوقوع پیوست بهمصداق «کوه موش زایید» یک فضیحت تمامعیار بود؛ چرا که ضدتظاهرات ۹دی ۹۸، حتی بهپای ضدتظاهرات ۴آذر هم نمیرسید و بیانگر آن بود که رژیم نسبت بهدو ماه پیش خودش هم افت کرده و ضعیفتر شده است.
نیروهای هراسان و زمینگیر رژیم
اما سؤال این است که چرا رژیم در تهران ۱۲میلیون نفری نتوانست پاسدارها و بسیجیهای خود را که با خانوادهها و نانخورهایش میتوانست جمعیتی برای رژیم فراهم آورد، سرجمع کند؟
پاسخ را باید در قیام بزرگ و آتشین آبان ببینیم. قیامی که در آن برخی شهرها و مناطق بهدست مردم آزاد شدند و نیروهای رژیم که بهرویارویی با مردم آمده بودند، حتی با شلیک گلوله ورگبار هم نتوانستند جلو خشم انفجاری مردم را بگیرند و خود از صحنه گریختند.
اکنون هم ترس و هراس اصلی رژیم از اوجگیری قیام است، نهایت کارآیی این نیروهای ترسان و لرزان این است که بتوانند پایگاهها و مراکز استقرار خود را که از جانب کانونهای شورشی و جوانان شورشگر و مهاجم تهدید میشوند، حفظ و مراقبت کنند. رژیم آخوندی از آن بیم دارد که اگر حتی نصف روز نیروهایش را از از مقرها و مراکز خودشان دور و جدا کند، ممکن است آتشفشان قیام از همان نقطهٔ ضعیف فوران کرده و بهناگزیر خطر جدی شعله کشیدن باز هم بیشتر قیام مردم را بهجان بخرد.
همین امر راز برگزاری تظاهرات و مراسمهای حکومتی بهمناسبت ۹دی در هزار شهر را آن چنان که رژیم ادعا میکند، برملا مینماید. طبعاً صرفة تبلیغاتی در آن بود که طبق معمول خود، نیروهای اتوبوسیاش را از شهرستانهای کوچک به شهرهای بزرگ و بهمراکز استان منتقل میکرد تا در آنجاها نمایشهای چشمپرکنی راه بیندازد، اما باز هم بهدلیل همان ترس از قیام و اینکه بسیاری از شهرهای کوچک هم در واقع از شهرهای شاخص شورشی بودند، رژیم توان و جرأت جا بهجا کردن نیروهایش ولو بهطور موقت و یک روزه را هم ندارد. در واقع نیروهای رژیم، اعم از پاسدارها و بسیجیها و غیره در هر جا که هستند، قفل شده و بهزمین میخ شده، محسوب میشوند.
به این ترتیب وحشت از شعله کشیدن آتش قیام در تمام حرکات و وجنات رژیم نمایان است و در سخنرانیهای سلسله تظاهرات نیز بهوفور دو کلمه و دو مضمون هراسآور و دهشتآفرین بهوفور تکرار میشد، یکی کلمهٔ «مجاهدین» البته با همان لفظ و فرهنگ دجالگرانهٔ خمینی و آخوندهای خمینیصفت و دیگری کلمهٔ فتنه، یعنی قیام! و اینکه فتنهٔ بزرگ و بنیانکن در راه است که اشاره بهبرخی از آنها خالی از فایده نیست.
ترس، جبهه عوض کرده
- آخوند ثاتیاننژاد: «مجاهدین بودند... واقعاً آمده بودند برای تخریب، آتش زدن... بعد از آن هم برسند بهساختار شکنی و سپس براندازی»؛
- مدیرکل اطلاعات رژیم در خراسان رضوی نالید: «ترویج خشونت... در اعتراضات بهعنوان راهبرد اصلی دشمن مطرح است و این مسأله در رویکرد مجاهدین و آموزشهای آنان بهصراحت دیده میشود».
- آخوند مهدوی، مدیرکل تبلیغات آخوندی در گیلان: «یقیناً...فتنههایی بزرگتر از فتنه ۸۸در پیش است»؛
- پاسدار غیبپرور، از سرکردگان سپاه پاسداران: «قصه، قصه فتنه است. قصه قصه براندازی است. دشمن معتقد بهبراندازی است، دشمن از هر فرصتی که بتواند استفاده میکند»
- آخوند اسماعیل حسنی رئیس دایرهٔ عقیدتی سیاسی نیروی سرکوبگر انتظامی نظام در مازندران: «سوءاستفاده از اعتراضات صنفی و معیشتی مردم از سوی مجاهدین و هدایت این اعتراضات بهسمت آشوبهای داخلی...موضوعی نیست که قابل مخفی کردن باشد».
بهاین ترتیب نمایش حکومتی ۹دی تماماً معکوس آنچه را که مورد نظر رژیم بود، بهبار آورد. رژیم میخواست این نمایشی از استحکام و برخورداری از پایگاه اجتماعی باشد، نمایش کذایی بهنمایشی از تزلزل و افلاس نیرویی و ورشکستگی سیاسی و اجتماعی آن تبدیل شد. رژیم میخواست با این نمایش مردم و قیامآفرینان را مرعوب کند، اما نشان داد که خود تا سر حد مرگ مرعوب قیام و قیامکنندگان است و بهگفتهٔ تحلیلگر روزنامهٔ لوموند، بهراستی «ترس» جبهه عوض کرده و از جبهه مردم بهجبهه حاکمان منتقل شده است.