سؤال: روز جهانی کارگر، روز کارگران و زحمتکشان و روز همه اقشار بالنده جامعه است. آرمان رهایی کارگران و زحمتکشان از چنگال ستم و استثمار در صدر خواستههای همه نیروهای انقلابی و مبارز قرار دارد. در این گفتگو همراه هستیم با برادر مجاهد رضا مرادی که از ابتدای شکلگیری بخش کارگری سازمان مجاهدین خلق ایران پس از انقلاب حضور فعال در این بخش داشتند.
اولین سؤالم این هست نهاد کارگری سازمان مجاهدین در فاز سیاسی کی و چگونه شکل گرفت؟
رضا مرادی: ابتدا اجازه بدهید بگویم ایستادگیها و رزمندگی کارگران امروز میهن ما علیه حاکمیت غارتگر آخوندی ریشه در اعماق تاریخ مبارزات مردم ایران در یکصد سال گذشته و از زمان مشروطیت تا امروز داشته است. بالاترین فراز این مبارزه پس از روی کار آمدن حکومت آخوندی بود.
همانطور که میدانید بلافاصله بعد از سقوط رژیم شاه، جنبش ملی مجاهدین شکل گرفت و بخشهای مختلف مانند بخش دانشجویی، دانش آموزی، محلات و.... شکل گرفتند. همزمان نیز بخش کارگری سازمان شکل گرفت.
تقریبا چند روز از قیام نگذشته بود که بخش کارگری توسط سردار قهرمان ابراهیم ذاکری تشکیل شد. من و تعدادی از کادرهای سازمان که از زندان شاه آزاد شده بودیم کارمان را در این بخش شروع کردیم.
سؤال: در شروع، این بخش با چه کادرهایی کارش را شروع کرد؟
رضا مرادی: تا آنجا که یادم میآید کادرهای اولیه این بخش عبارت بودند از مجاهدین شهید مادر کبیری، مریم خدایی صفت، سوسن میرزایی و همچنین مجاهدین شهید عباس آگاه، عباس عطاپور، حسن رحیمی، احمد بوستانی، سیدعلی سید احمدی و تعدادی دیگر از خواهران و برادران که هماکنون هم در صفوف مجاهدین هستند و انجام مسئولیت میکنند.
در همینجا لازم است که یادآوری کنم که در همان شروع نیز مدتی خواهر اشرف رجوی نیز به بخش کارگری آمد و در آنجا کار میکرد.
سؤال: اگر امکان دارد مقداری از سازمان کار این بخش برایمان بگویید؟
رضا مرادی: این بخش قسمتهای مختلفی داشت. یک قسمت کار انتشار نشریه کارگری بازوی انقلاب را دنبال میکرد. مسئولیت این قسمت با مجاهد شهید حسن رحیمی بود. علاوه بر آن کارخانجات تهران و حومه و نیز کرج و قزوین نیز بین کادرها تقسیم شده بود.
ما بهدلیل موضوع کارمان سازمان کار تیمی داشتیم بهعنوان مثال من با مجاهدین شهید مادر کبیری و مریم خدایی صفت و نیز یک برادر دیگر یک تیم بودیم.
مرکز این بخش در تهران، ابتدا در ساختمان بازرسی و بعد به ساختمان انزلی و بعد هم به معلمین انتقال یافت و مقداری که کارمان گسترش پیدا کرد یک دفتر مرکزی در غرب تهران، یک دفتر در مولوی تهران، یک دفتر در خیابان جمهوری و یک دفتر هم در نارمک داشتیم که کل کارخانجات بین آنها تقسیم شده بود.
البته لازم به ذکر است که ما در همه شهرستانها نیز بخش کارگری راهاندازی کرده بودیم که بهلحاظ تخصصی و خط و خطوط به بخش کارگری تهران وصل بودند و تجارب خودمان را به آنها منتقل میکردیم.
سؤال: کار شما در این بخش چه بود و چه اهدافی را دنبال میکردید؟
رضا مرادی: باید مقداری از وضعیت کارخانجات آن زمان برایتان بگویم.
با سرنگوی شاه، عموم کارخانهداران فرار کردند و رژیم با گماردن مهرههای خودش این کارخانجات را تصاحب کرد. همچنین کارخانجات بزرگ دولتی مانند پالایشگاه نفت / ذوب آهن و راهآهن یا هواپیمایی ملی/ سیمان ری / کارخانه دارو سازی و... را به تیول خود در آورده بود..
جنگ بین کارگران و رژیم تقریباً از همان فردای سرنگونی شروع شد. من با توجه به اشرافم نسبت به سایر اقشار میتوانم بگویم که کارگران ایران اولین قشری از جامعه بودند که ماهیت ضد کارگری و جنایتکارانه این رژیم را لمس کردند و کارگران اولین قشر از اقشار این جامعه بودند که با رژیم چنگ در چنگ شدند.
سؤال: چرا و چگونه؟
رضا مرادی: در کانون این دعوا تعیینتکلیف هژمونی و مالکیت کارخانهجات بود.
رژیم آمده بود یک راست جای سرمایهداران قبلی نشسته بود و یک سری عناصر بیسواد و کم یا بیشعور را در مدیریت کارخانجات نشانده بود و تأکید میکنم که با تمام قوا از همان قوانین ضد کارگری شاه حفاظت میکردند. از طرف دیگر بهدلیل انقلاب و بعد هم سوء مدیریت عناصر رژیمی، چرخه تولید دچار نقض شده یا خوابیده بود و رژیم حاضر به پرداخت حقوق ماهانه کارگران هم نبود.
کارمندان و کارگران میگفتند آن کس که حق دارد که مالکیت و مدیریت این کارخانهها را دست بگیرد خود آنها هستند. به آنها میگفتند شما بکشید کنار تا ما در بالاترین حد ممکن کارخانهها را به چرخش در بیاوریم.
خلاصه کنم که در آن روزگار جنگی بین کارکنان و رژیم در عرصه کارخانجات به راه بود.
سؤال: نقش مجاهدین در این میان چه بود؟
رضا مرادی: از آنجایی که کارگران به تنهایی قادر به در افتادن با این رژیم نبودند به دفاتر سازمان و بخش کارگری مراجعه میکردند و از ما درخواست کمک میکردند. ما نیز بهدلیل تعهداتی که در قبال احقاق حقوق مردم داشتم طبعاً وارد این کارزار می شدیم و هم جبهه با کارگران با کارفرمایان فرمایشی رژیم میجنگیدییم تا حقوق کارگران را بگیریم.
سؤال: حرف شما در آن زمان چه بود؟
رضا مرادی: ما میگفتیم کارخانجات ثمره استثمار میلیونها کارگر و زحمتکش است و باید به مالکیت عمومی مردم در آمده و اداره آنها به شورای کارکنان متشکل از نمایندگان کارگران و کارمندان سپرده شود.
همچنین میگفتیم تمامی مقررات ضد کارگری زمان شاه باید ملغی شود و قوانین جدید توسط خود کارگران تنظیم شود. البته ما در این زمان یک پشتوانه دیگر هم داشتیم آن هم بحث شورا بود که پدر طالقانی گفته بود.
بعد هم میگفتیم که با فروش تولیدات انبار شده حقوق عقبافتاده کارگران را بدهید.
البته اینها لایه اول درگیریهای ما با رژیم در عرصه کارخانجات بود. ما خواستههای بیشتری هم داشتم که مواضع خود را رسماًً گفته بودیم
مثلاًً در زمان برگزاری اولین روز جهانی کارگر بعد انقلاب، در اول ماه می سال ۱۳۵۸بیانیهیی در همین رابطه صادر کردیم و خواستههای کارگران را مطرح کردیم. در بخشی از آن با اشاره به کارخانههایی که صاحبان آن بعد از انقلاب فرار کرده بودند و رژیم به آنها چنگ انداخته بود آمده است: «دولت این مؤسسات و کارخانجات را که ثمره استثمار میلیونها کارگر و زحمتکش است باید به مالکیت عمومی مردم دربیاورد» و «اداره این کارخانهها باید به شورای کارکنان متشکل از نمایندگان کارگران و کارمندان واگذار شود». در این بیانیه همچنین آمده بود: «ما خواستار لغو کلیه مقرارت ضدکارگری و تدوین قانون جدید کار با نظر کارگران هستیم».
سؤال: شما چطور این اهداف را دنبال میکردید؟ مگر عناصر رژیم به شما اجازه دخالت میدادند؟
رضا مرادی: اولاً ما بهدرخواست کارگران وارد صحنه این جنگ میشدیم و به نوعی کارگران ما را بهعنوان وکیل خود در برابر کارفرمایان منصوب شده از طرف رژیم معرف میکردند. از این رو هر روز که میآمدیم نمایندگان کارگران ما را تحویل می گرفتند و به داخل می بردند.
تقریبا ما همپای کارگران در کارخانه بودیم و بخشی از انرژی ما صرف جنگ با کارفرمایان میشد. بخشی دیگر صرف تشکیل شورای کارگری و راهاندازی انتخابات آنها میشد و بخشی دیگر نیز اختصاص به آموزشهای سیاسی و تشکیلاتی.... کارگران هوادار داشت.
سؤال: میزان موفقیت شما چقدر بود؟
رضا مرادی: اولاً همهاش جنگ بود. ثانیا در تعدادی از کارخانجات و ادارات دولتی موفقیتهایی بهدست آوردیم، بهعنوان مثال در راهآهن تهران به کمک مجاهد شهید مهندس عباسیان تقریباً پیروزیهای زیادی به دست آوردیم. در تعدادی هم شکست خوردیم درب کارخانجات به رویمان بسته شد.
سؤال: وقتی درب بسته شد آیا شما متوقف شدید؟
رضا مرادی: هرگز! نشستهایمان را در خانه کارگران و کارمندان میگذاشتیم، آنها را به ستادهایمان میآوردیم و بهصورت مخفی کارمان را دنبال میکردیم که البته دیگر خیلی سخت شده بود و رژیم نیز تسلط کاملی پیدا کرده بود و توانسته بود به زور کمیتهچیهایش را که در هر کارخانه مستقر کرده بود و دستگیری و اخراج کارگران هوادار و انقلابی تقریباً ندای کارگران را خاموش کند.
بعدها بسیاری از کارگران همین کارخانجات میلیشیا و کادرهای ارزنده مجاهدین شدند. تا آنجا که یاد دارم میلیشیای کارگری نقش عمدهای در موتور کوچک سی خرداد داشتند. در ۵مهر نیز قهرمانانه در صحنه درخشیدند. در سال ۶۰و در قتلعامها نیز شهدای بسیاری را تقدیم خلق قهرمان کردند.
سؤال: و از این یادآوریها چه نتیجهیی برای امروز میگیرید؟
رضا مرادی: رزمی که از همان روز اول، مجاهدین در کنار کارگران با این رژیم آغاز کردند، خون بسیاری از کارگران هوادار مجاهد تقدیمش شده است و اکنون ما در هزاران فریاد حقطلبانه کارگران آنها را میشنویم. هیچ ذره تلاشی و هیچ قطره خونی هدر نرفته است. این نبرد که از فردای انقلاب ۵۷شروع شد تا پیروزی ادامه دارد.