انقلاب دمکراتیک ایران در تداوم نیرومند و بدون وقفهٔ خود، در حال فرود آوردن ضربههای مهلک بر بنیادهای پوسیدهٔ نظام ولایت فقیه است. این ضربهها اکنون جرثومهٔ فساد و جنایت یعنی خامنهای و فراتر از آن اصل و کل نظام را نشانه رفته است. هیچ عقبنشینی و مسامحهیی در مواضع قاطع قیامآفرینان بهچشم نمیخورد. آنها خواهان حرکت به جلو و ترسیم آینده با شاخصهای گذار به یک جامعهٔ دمکراتیک با مناسباتی برآمده از یک انقلاب هستند. برخلاف القائات مرموز برخی رسانههای فارسی زبان، کششی در نسل جدیدی برای بازگشت به گذشته و احیای سلطنت مدفون وجود ندارد. معنای این انقلاب را بیش و پیش از همه سران متوحش رژیم و بهخصوص خامنهای میفهمند و به خود میلرزند.
اگر چه پروپاگاندای برنامهریزی شده و تبلیغات رسمی آنها میخواهد تحول جدید جامعهٔ ایران را گذرا، مقطعی، برآمده از احساسات و هیجان و ناشی از عصبانیت جلوه دهد اما اتاق فکر خامنهای و همریشان او خوب میداند که این تحول نشانههای بارز یک انقلاب را در خود دارد و هرگز شرایط به قبل از شهریور ۱۴۰۱ برنخواهد گشت.
پتکهای مهیب و خردکنندهٔ این انقلاب بر ساختار استبداد دینی ترکهایی ایجاد کرده است که با گذر زمان به شقهها و ریزشهای مرگبار تبدیل خواهد شد.
خامنهای در سخنرانی ۱۱مهر ۱۴۰۱ خود از این شقهها و ریزشها پرده برداشت.
«در اول کار برخی خواص بدون تحقیق و احتمالاً ناشی از دلسوزی، اطلاعیه و بیانیه دادند و اظهارنظر کردند. برخی از آنها اتهام را به سمت سازمان انتظامی بردند و برخی هم مجموعه نظام را متهم کردند. اکنون که دیدند قضیه چیست و نتیجه حرفهای آنان با برنامهریزی دشمن چه اتفاقاتی را در خیابانها رقم زده است، باید کار خود را جبران و صریحاً اعلام کنند با آنچه اتفاق افتاده و با برنامه دشمن خارجی، مخالفند».
اکنون شاهد مواضع چپاندرقیچی و متناقضی از سوی حاکمیت هستیم. این مواضع طیفی از شدت عمل در مقابل قیامآفرینان تا دعوت به «گفتوگو» و «اصلاح حکمرانی» را دربر میگیرند.
در حالی که گماشتهٔ بدنام خامنهای در کیهان همنعره با ۲۲۷تن از وحوش افسارگسیختهٔ اصطبل ارتجاع بهشدت عمل و اعدام کور قیامآفرینان فرامیخواند (۱) و از «مدارا!» ی نظام شکوه میکند در جایی دیگر از حاکمیت با سخنان اینچنینی مواجه هستیم:
«نباید گشت ارشاد را ناموس و خط قرمز تلقی کنیم / دزدانی که ۹۲هزار میلیارد ثروت این کشور را به یغما برده بودند از فرصتی که گشت ارشاد بهوجود آورد استفاده کردند؛ انگار نه انگار که دزدی اتفاق افتاده / چرا در خصوص جدا بودن سلف غذاخوری دانشجویان آنقدر اصرار میکنیم؛ دانشجویان که سر کلاس درس و سلفی که خودشان غذا میخرند در کنار هم هستند» (احمد علیرضا بیگی. عضو مجلس ارتجاع. انتخاب. ۱۹آبان ۱۴۰۱).
این تناقض در مواضع و بازخوردها نسبت به انقلاب دمکراتیک ایران از سوی حاکمیت از علائم و آثار شقه و ریزش در حاکمیت و تنزل جایگاه خامنهای در کل نظام است؛ جایگاهی که روزانه بهگونهیی تصاعدی با شعارهای آتشین «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر خامنهای» قیامآفرینان و آتش زدن عکسهای طاغوت عمامهدار و نیز مجسمههای قاسم سلیمانی فرو میریزد.
بدیهی است که مردم هوشیار و شاه و شیخ آزمودهٔ ایران با این مانورهای سخیف و نمایش نرمش فریفته نخواهند شد بلکه آن را ناشی از شقهها، وارفتگیها و ریزشهایی میدانند که ضربههای هولناک قیام در ساختار استبداد دینی ایجاد کرده است. آنها بهچیزی کمتر از سرنگونی تمامیت این نظام راضی نیستند. خامنهای و همریشان او تنها زبانی که میفهمند آتش و قاطعیت هر چه بیشتر است. فقط با وارد آوردن ضربههای کاریتر بر رأس این هیولا میتوان آن را از پا درآورد. جنبش سرانگشتان و دم آن نباید ما را بفریبد.
پانوشت:
(۱) حسین شریعتمداری در یادداشتی با عنوان از «این همه خشونت قرونوسطایی در اغتشاشات کشور»، با زبانی معکوس آمال خود و عمود خیمهٔ نظام در مورد شکنجه و اعدام کتمان نمیکند. او فریبکارانه در پوش نسبت دادن چنین اعمالی به گذشتههای دور تاریخ ذهن خواننده را به این سمت میبرد که این شیوههای منسوخشده کارآمدتر بوده است. خامنهای نیز کتمان نکرده است که پیوسته بهدنبال حکمرانی خدای دههٔ ۶۰ است.
«در تاریخ اروپا میخوانیم در قدیم الأیام- مثلا ۲۰۰۰سال پیش- وقتی یک جریان قدرتمند و حاکم میخواست، مردم ده یا منطقهیی را با خود همراه کند، دست به «خشونت» میزد. خشونت از جنس شکنجههای وحشیانه و قطع عضو و حتی قتل. این شکنجه و جنایت هم به عمد، در میادین اصلی شهر یا روستا و جلوی چشم مردم انجام میشد تا «موثر» واقع شود. یعنی همراه کردن مردم با یک جریان، با زور و خشونتی عیان و عریان صورت میگرفت. در مباحث «جامعهشناسی علم» هم میخوانیم، این طیف علم را هم به خدمت میگرفت و مثلا با مطالعه و شناخت بدن انسان، طوری عضو بدن را انتخاب و آن را از تن قربانی جدا میکرد که، بیشتر زجر بکشد، بلندتر فریاد بزند و دیرتر بمیرد تا همه ببینند و بشنوند و به سمتی بروند که، آن جریان قدرتمند میخواهد» (کیهان. ۱۶آبان ۱۴۰۱).