با حکم دادگاه فرانسوی میتینگ مجاهدین مجوز برگزاری گرفت و بر همهٔ توطئهها و چرندیاتی که چند روز علیه این تجمع سالانه در جریان بود خط بطلان کشیده شد.
به قول مسعود رجوی معلم بزرگ فداکاران معاصر ایران "هر کجا قطرهای قانون و ذرهیی عدالت و انصاف وجود داشته باشد، و در هر دادگاهی که بهطور نسبی هم که شده، دادگری و قانون حکومت کند، بدون تردید، مجاهدین و مقاومت ایران برندهاند."
نکتهای که در خلال این چند روز به چشم میخورد سرخوشی کاذب عدهیی معلومالحال بود که به دو طیف وزارتی و سفاهتی تقسیم میشدند.
از طرفی عوامل رژیم چه در داخل و چه در خارج به فتوحات فانتزی خود غره شده بودند و برای ان-امین بار در توهمات آنها مجاهدین تمام شده بودند و از طرف دیگر سفلگان سفیه سلطنت ـ ساواک آب به آسیاب خامنهای خائن میریختند.
گروه دوم کینهورزی کهنهٔ خود را در پس توجیهی احمقانه که از اربابان وزارتی خود آموختهاند پنهان میکردند. این گروه که آلت دست اطلاعات آخوندی بوده و هستند بوی داغ بردگی آخوندها بر پشتشان را با بوی کباب سلطنتی اشتباه گرفته بودند. آنها سرمست از توهم تضعیف مجاهدین به قبضه کردن سرنوشت اپوزیسیون و ایران چشم طمع دوخته بودند و دستپخت اطلاعات رژیم را بلغور میکردند. توجیه مسخره آنان در رسانههای مختلف این بود که به خیال خامشان با محدود شدن و زیر ضرب رفتن مجاهدین، راه برای سورچرانی و موجسواری جریان ساواکی باز میشود.
به اندازهای که بوی مشمئزکننده وزارت بدنام از این طرز توجیه این خامخیالان خرفت برمیآمد، بوی ذرهای خردورزی از آن به مشام نمیرسید.
این حرکات شرمآور، درست هنگامی که در میانه راه انقلاب مردمی ایران علیه رژیم آخوندی هستیم و خامنهای از تودهنیهایی که از جوانان شورشگر دریافت کرده هنوز گیج و منگ است، غیر از دادن فرصت تجدید قوا به او و رژیم در حال فروپاشی او چه معنی دیگری میتواند داشته باشد؟ مسلماً چنین افراد و گروههایی در ادعای آزادیخواهی و مبارزه با رژیم دروغ میگویند، که اگر ذرهای صداقت در کارشان بود به تضعیف و ضربه زدن به نیروی اصلی مخالف رژیم آخوندی فکر نمیکردند. جالب اینکه به سودای قبضه کردن انحصاری قدرتی که در توهمات آنان است هلهله شادمانی سر دادند که مجاهدین از میدان خارج شدند و راه مبارزه با رژیم هموارتر شد، چرا؟! به این خاطر که مجاهدین لولوخورخوره هستند و طرفداری ندارند و تا دیروز چون مجاهدین طرفداری ندارند و منفور هم هستند رژیم دوگانه یا من یا اونا ایجاد میکرد و زین پس نمیتواند!
آنها با مغالطه کاری و تعویض جای مدعی و متهم (یعنی همان راهکار خمینی و پسماندههای او) که دقیقاً از اتاق فکرهای اطلاعات خامنهای به آنها رسیده بهدنبال ضربه زدن به جنبش و دادن تنفس مصنوعی به خامنهای هستتند. انگار که با آن سابقه سیاه ساواک خود رب النوع دموکراسیخواهی و مردم دوستی بودهاند و مجاهدین که دهههاست برای احقاق حقوق حقه این مردم از هست و نیست خود گذشتهاند مستبد و ستمکار!
بهترین کار در مواجهه با سمپاشیها و لجنپراکنی این راه گم کردگان حسود سادهلوح دعوت آنها به تعقل و اندیشه است.
خطاب به این بیخردان باید گفت چه مرگتان شده است که به این سادگی آلت دست وزارت اطلاعات رژیم شدهاید؟ به خردورزی برگردید و اندکی واقعیت خود را ببینید.
راه براندازی رژیم آخوندی از کوبیدن مجاهدین میگذرد؟
اصلاً مگر نمیگویید اینها طرفدار ندارند پس دیگر نگران چه هستید؟ بگذارید این جماعت بیطرفدار کارشان را بکنند.
روش شاه خائن در پاس گل دادن به خمینی و دار و دسته را دارید دنبال میکنید.
ببینید که سودای قدرت شما را تا حدی کور و کر و خرفت کرده که تعقل را کنار گذاشتهاید و نشخوارکنندگان لجنهای وزارت بدنام شدهاید، عقل را دربست تعطیل کرده و چرندیات اتاقهای فکر اطلاعات آخوندها را بلغور میکنید. مطمئن باشید که تا زمانی که بازیچه دست خامنهای باشید و به جای مبارزه با رژیم به مسیر ترکستان مبارزه با آزادیخواهان بروید از گندم ری نخواهید خورد. اگر ذرهای تعقل داشتید باید میفهمیدید که اگر شما هم یک جو عرضهٔ مبارزهٔ جدی با رژیم خامنهای را داشتید و دشمن بیخاصیت محسوب نمیشدید، برای فشار و ارعاب به سراغ شما هم میآمدند. مگر سابقهٔ رژیم آخوندی در ترور دوستان و هم مسلکان خودتان را ندیدهاید؟
این رژیم ضدبشر اگر فرصت تجدید قوا پیدا کند به سراغ همهتان خواهد آمد، پس دست از حماقت بردارید.
برای آنانی که سودای کسب قدرت به هر قیمت کورشان کرده شایسته است که شعری معروف از مارتین نیمولر یادآوری شود
به قول مارتین نیمولر:
اول سراغ کمونیستها آمدند،
سکوت کردم چون کمونیست نبودم.
بعد سراغ سوسیالیستها آمدند،
سکوت کردم زیرا سوسیالیست نبودم.
بعد سراغ یهودیها آمدند،
سکوت کردم چون یهودی نبودم.
سراغ خودم که آمدند،
دیگر کسی نبود تا به اعتراض برآید.
پس احمقانه است که فرد یا افرادی این فریب دستگاههای اطلاعاتی رژیم را بخورند که دیگران زیر ضرب بروند شما قدرت میگیرید و سهم درشت تری از قدرت نصیبتان خواهد شد. آخر هنوز که تغاری نشکسته که بهخاطر این وعدههای دروغین اینگونه برای کاسه لیسی شکم صابون میزنید.
لا اقل بهقول خودتان پایبند باشید که "مردم تعیین خواهند کرد که چه گروهی قدرت داشته باشد". اگر ملاک مردم باشد و بهقول شما مجاهدین منفور و بیپایگاه مردمی هستند پس دیگر دردتان چیست که از یک گروه بیپایگاه و منفور این همه واهمه دارید؟؟؟
تکلیف رژیم و نیروهای آنکه مشخص است. اصلاً وظیفهٔ آنها نابودی ایران و ایرانی و ضدیت با منافع ملی است. اما آن دسته از افراد و گروههایی که ادعای مبارزه با رژیم آخوندی را دارند و مدعی ایران دوستی هستند ولی به دشمنی با مجاهدین پرداخته و با خامنهای خائن و دار و دسته جنایتکار وی همدست شدهاند باید بدانند که اگر این کار از سر رذالت نباشد قطعاً از سر حماقت هست. کسی که دغدغه مبارزه با رژیم آخوندی را دارد بر سر راه مبارزترین جریان ضد رژیم سنگاندازی نمیکند. مثل اینان به دانشآموزی میماند که بهدلیل بیعرضگی خودش نسبت به دانشآموزان ممتاز کلاس حسودی میورزد و آرزو میکند آنها نیز نمرات بدی کسب کنند.
معلوم است واقعیت چیز دیگری است. فعالان و آگاهان سیاسی بیطرف و حتی مخالف مجاهدین که اندکی واقعبینانه سخن گفتهاند به این نکته اذعان دارند که مجاهدین خلق ایران تنها گروه شدیداً سازمانیافته و دارای قابلیت سازماندهی نیرو در داخل و خارج کشور است. آنها به قدرت سیاسی و تأثیرگذاری مجاهدین بر شخصیتها و دولتها و پارلمانهای خارجی معترفند و اینکه قدرت سیاسی فعلی مجاهدین از نظر توانایی تأثیرگذاری بر شخصیتها و طرفهای خارجی، آن چیزی است که آخرین حد از آرزوی بسیاری از گروههای سیاسی مخالف رژیم است. راهبرد پیروزمند کانونهای شورشی انگیزه مبارزه آزادیبخش را در نسل جوان ایران تکثیر کرده است و نتیجه محتوم آن سرنگونی دیکتاتوری جهل و جنایت فرقه دجالیه خمینی خواهد بود.
بهقول مسعود: "انقلاب دموکراتیک ایران پیروز میشود."
م. تهران
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است