قهقهههای بیخریدار!
حسن روحانی با دست خالی به نیویورک رفت و دست ازپا درازتر برگشت. بهتر است بگوییم با کمر خمیده و گردن کج رفت و با قوزی بر بالا قوز برگشت.
رئیس جمهور ارتجاع که با برگ موشکهای شلیک کرده به آرامکو و طرح مضحک «صلح هرمز» به آن سوی آبها رفته بود در این توهم بود که میتواند از طرف مقابل امتیاز بگیرد. او و رژیمش به این امتیاز برای بیرون آمدن از محاصره و خفگی اقتصادی نیاز مبرم داشتند.
رئیس جمهور ارتجاع با برگ پهپادها و موشکهای شلیک کرده به آرامکو و با طرح مضحک و آخوند پرداختهٔ «صلح هرمز» به آن سوی آبها رفته بود و در این توهم بود که او را تحویل خواهند گرفت و خواهد توانست از طرف مقابل امتیاز بگیرد. او و رژیمش به این امتیاز برای بیرون آمدن از محاصره و خفگی اقتصادی نیاز مبرم داشتند.
روحانی با اینکه در دیدار با بوریس جانسون، بیمسما و بیمناسبت، کلی قهقهه تحویل داد و بهدنبال نرمش از حریف بود به چیزی نرسید. در حالی که هنوز در راهروهای سازمان ملل بهدنبال گدایی ملاقات بود، نق زدنها و دعواهای درون رژیم حول سفر او شروع شد. در مجلس ارتجاع تشنج بهوجود آمد و کشاکش و کشمکش بالا گرفت.
بازی تماماً باخت
پاسدار کیهاننویس، حسین شریعتمداری، با طعنه به روحانی نوشت: «کمترین انتظار از آقای روحانی این بود که برای حفظ حرمت و عزت ایران اسلامی از ملاقات با رئیسجمهور فرانسه خودداری کند. ممکن است گفته شود که این ملاقات قبل از صدور بیانیه مشترک سه کشور اروپایی برنامهریزی شده بود که این عذر بدتر از گناه است چرا که لغو این ملاقات بعد از صدور و انتشار بیانیه خصمانه تروئیکای اروپایی ضرورت پیدا کرده بود و ملاقات آقای روحانی با ماکرون غیر از نادیده گرفتن عزت جمهوری اسلامی ایران معنا و مفهوم دیگری نمیتواند داشته باشد».(کیهان، ۳مهر۹۸)
هنوز ملاقاتها به اتمام نرسیده، خبر شکست سفر او به گوش خامنهای رسید. خامنهای که برخلاف دود و دمهای «ضداستکباری» سخت منتظر نرمش و پشتیبانی اروپا بود، بلادرنگ ـ در دیدار با خبرنگانش گفت: «اروپاییها در ظاهر بهعنوان میانجی وارد میشوند و حرفهای طولانی هم میزنند اما همه آنها پوچ است... اروپاییها عملاً به تحریمهای آمریکا پایبند ماندند و هیچ اقدامی انجام ندادند و از این پس هم بعید است کاری برای جمهوری اسلامی انجام دهند».(خامنهای در دیدار با اعضای خبرگان آخوندی ـ ۴مهر ۹۸)
این شکست برای حاکمیت آخوندی یک شکست سنگین بود، زیرا از ماهها قبل روی آن سرمایهگذاری کرده بود و انتظار نتیجه داشت. طرفهای خارجی به او گفتند خبری از کاهش یا برداشتن تحریمها نیست، اگر به مذاکره با آمریکا تن ندهد، تحریمها بیشتر میشود... البته آنان نمیدانستند روحانی تا کجا گدای رابطه و مذاکره است اما آنقدر نظام ضعیف و شکننده است که توان بازی در این میدان را ندارند.
عکس عمل کردن ابزارهای فشار
پناهبردن خامنهای به «ابزارهای فشار!» برای امتیازگیری در مذاکره با شیطان بزرگ، کارنامهای سیاه از اعمال فرامرزی تروریستی روی دست او گذاشت. از ماجرای دستگیری اسدالله اسدی با بمبی که قرار بود در گردهمایی مجاهدین منفجر شود تا مینگذاری شبانه و مخفیانه در کشتیها، بهگروگان گرفتن نفتکش انگلیسی، ساقط کردن پهپاد آمریکایی و تا تنزل مرحله به مرحله از برجام و نیز شلیک موشک و فرستادن پهپاد انتحاری برای انهدام تأسیسات نفتی عربستان، همه و همه اقداماتی بودند که ولیفقیه با خاطرجمعی به آنها متوسل شد زیرا میدانست آمریکا دست به اقدام نظامی نخواهد زد. زیرساخت این اقدامات این حرف خامنهای بود که در ۸خرداد گفت: «اگر از اهرمها و ابزارهای فشار به درستی استفاده شود، فشار آمریکاییها یا کم و یا متوقف خواهد شد، اما اگر فریب دعوت به مذاکره با آمریکاییها خورده شود و از اهرمهای فشار استفاده نشود.. باخت [ما] قطعی است».
اما همهٔ اینها قطعاتی از یک پازل بودند که وقتی در کنار هم چیده شدند، یک شکست استراتژیک را برای بانکدار مرکزی تروریسم رقم زدند.
طرف آمریکایی به جای اینکه به اقدام نظامی دست بزند، تحریمها را شدت بخشید، زیرا میدانست تحریمها گلوی حاکمیت آخوندی را فشرده و جریان انتقال پول برای مزدوران برونمرزی او را ضعیف یا قطع کرده است.
در کنار تحریمها همچنین آمریکا توانست به یک اجماع با ۳کشور مهم اروپایی دست پیدا کند. بیانیهٔ ۳کشور و نیز موضعگیری بوریس جانسون و دعوت او به انعقاد یک توافق جدید به جای برجام، از نشانههای این شکست استراتژیک بود.
خامنهای پیشتر با لحنی توبیخآمیز و از موضع جنت مکان گفته بود: «اگر آمریکا حرف خودش را پس گرفت و به آن معاهده هستهای که نقض کرده بود برگشت و توبه کرد و شد عضو کشورهای معاهدهکننده، آن وقت در جمع کشورهای معاهدهکننده که شرکت میکنند و با ایران صحبت میکنند، او هم شرکت کند، بدون آن، هیچگونه مذاکرهای در هیچ سطحی بین مسئولان جمهوری اسلامی و آمریکاییها اتفاق نخواهد افتاد، نه در سفر نیویورک، نه در غیرسفر نیویورک».
چند روز از این اظهارات شداد و غلاظ نگذشته، در «سفر نیویورک» روحانی اعلام کرد اگر تحریمها برداشته شود، حاضر خواهد بود در مورد تغییراتی جزیی در برجام مذاکره کند. همه میدانند منظور از این تغییرات جزیی دست کشیدن از خیرهسریهای منطقهای و موشکسازی و مزدورپروری است. روحانی همچنین با صراحت گفت «اگر بیشتر میخواهید، باید بیشتر بدهید» ولی حرف طرف مقابل این بود که تحریمها برداشته نخواهد شد و در حالی که سفر روحانی پایان نگرفته بود، طناب تحریمها را بر گلوی رژیم سفتتر نمود و ۱۱شخصیت حقیقی و حقوقی چینی بهخاطر معامله با رژیم تحت تحریم قرار گرفتند.
علت شکست
رژیم میپنداشت که اگر دست به اعمال تروریستی بزند خواهد توانست باج سبیل بگیرد و دستبالا داشته باشد اما نمیدانست که دیگر آن سبو بشکسته و آن پیمانه ریخته است. اعمال تروریستی او مواضع اروپا را به آمریکا نزدیک کرد و جهان دید که برجام نیمبند قبلی نتوانسته است تروریسم موشکی و پهپادی رژیم را مهار کند و باید چارهای دیگر اندیشید.
بدیهی است که اگر وزن و حضور فعال مقاومت ایران و افشاگریها و اقدامات آن و نیز جوشش قیامها و اعتراضات در داخل همپا با فعالیت کانونهای شورشی در کار نبود، سیاست مماشات همچنان در خدمت دیکتاتوری تروریستی آخوندی، بر اقدامات خرابکارانهاش چشم میپوشید.
از آنچه گفته شد میتوان این نتیجه را گرفت که نظام آخوندی در بنبست کامل قرار دارد، از هر راه که برود با سرنگونی روبهرو خواهد شد، چه در شق افزودن به سرکوب و تشدید اقدامات تروریستی و چه در شق خزیدن با زانوان خونین به سوی میز مذاکره [تسلیم]، این فرجام یک استبداد فرتوت و از نفسافتاده در وانفسای سرنگونی است و چه بد فرجامی است!