فاشیسم دینی در هراس از سرنگونی محتوم به دست ارادهٔ قهار و آتشین مردم و مقاومت ایران، بهصورت آشکار و پنهان به معامله و زدوبند با طرف حسابهای بینالمللی روی آورده است. نقطهعزیمت این دریوزگی ذلتبار همانطور که گفته شد، احساس خطر از سرنگونی است. پروپاگاندای حکومتی برای پوشاندن این هراس تلاش دارد، نام این تنازل از خط قرمزهای خود را «دیپلماسی اقتدار!» بگذارد اما بیش از دیگران خود میداند که در دنیای زدوبند و مماشات، باید چیزی بدهد تا بتواند چیزی بگیرد.
تا آنجا که به مصالح و اولویتهای قدرتهای جهانی برمیگردد آنها تا لحظهٔ آخر سقوط یک دیکتاتور ترجیح میدهند منافع خود را از طریق حفظ آخرین پلهای ارتباطی دنبال کنند؛ مگر اینکه ادامهٔ این سیاست برایشان هزینهآفرین باشد. بهعبارت دیگر آنها از نوعی پراگماتیسم در سیاست پیروی میکنند که مبتنی بر منافع اقتصادی است.
عنصر تعیینکننده در پسراندن این سیاست و ترغیب جامعهٔ جهانی به حمایت از انقلاب، همانا مقاومت و گسترش قیام از سوی نیروی انقلابی است.
بهمیزانی که کفهٴ مقاومت و قیام سنگینتر شود، کفهٴ استمالت و مماشات با فاشیسم و بنیادگرایی سبکتر میشود و برعکس.
یک عبرت تاریخی
از طرفههای روزگار ما این است که مقاومت ایران هنگامی که با فاشیسم دینی در داخل ایران چنگ در چنگ است، باید با سیاست اپیزمنت و مماشات با آخوندها از سوی دولتهای خارجی مقابله کند. این سیاست ننگین، افشا شده، اکنون بیش از هر زمان شایان به چالش کشیدن است.
مماشات تحت هر پوش و با هر توجیه و بهانه با فاشیسم دینی، قدم گذاشتن بر پل پوسیدهای است که پیشتر نویل چمبرلین، نخستوزیر بریتانیا (۱۹۴۰ ـ ۱۹۳۷) با گامهای مرتعش آن را آزموده و تا قعر قهقهرا سقوط کرده بود. او گمان میکرد میتواند با خوراک دادن به تمساح دهانگشودهٔ فاشیسم هیتلری مانع از زیادهخواهی بیشتر او شود. امروز وقتی دوباره به تاریخ اسفبار و عبرتانگیز جنگ جهانی دوم بازمیگردیم و آن را مرور میکنیم، آثار تکاندهندهٔ این سیاست کثیف را در مرگ تراژیک ۷۰ تا ۸۵میلیون انسان مشاهده میکنیم.
نوماکیاولیسم رسوا
خواستگاه این نوماکیاولیسم، زیرپا گذاشتن شرافت اخلاقی، پرنسیبهای انسانی، اصول حقوقبشر، ارزشهای جهانشمول و بسیاری دستآوردهاست که نسلهای پیشین آن را به قیمت خون و حرمان میلیونها انسان در کتیبهٔ تاریخ ثبت کردهاند. این دستآوردها متعلق به کل جامعهٔ بشری است و همهٔ جریانهای سیاسی، دولتها، سازمانهای حقوقبشری، روشنفکران، دانشمندان، هنرمندان و... با هر نحله و نظرگاه و نگرش فلسفی موظف به دفاع از آنها هستند؛ زیرا تمدن کنونی بر مبنای آنها شکل گرفته است. اگر مشعل این ارزشها را خاموش کنیم در حقیقت انسان و جامعهٔ انسانی را به عصر توحش واگشت دادهایم.
آزمودن دوبارهٔ سیاست کثیف مماشات با قاتلان مردم ایران، نوعی نوماکیاولیسم در عصر کبیر آگاهی است؛ عصری که در آن به یمن پیشرفت و گسترش ارتباطات، دیوار مرزها شکسته شده و جهان به آکواریومی بزرگ تبدیل گشته است. در این آکواریوم نمیتوان هیچ نهفتهیی را تا ابد در پشت درهای بسته و قفلهای ناگشوده مخفی نگهداشت. اگر کسی به این واقعیت متقن باور ندارد، هیچ چیز از سیاست و ارتباط آن با دنیای امروزین درنیافته است. بزرگترین رازها ممکن است فقط تا مدتی در پشت درهای بسته یا گاوصندوقهای قفلشده باقی بمانند، اما دیر یا زود در معرض مشاهده و قضاوت عموم قرار خواهند گرفت.
پیروزی محتوم مقاومت و شرافت
مقاومت ایران با برخورداری از تجارب گرانقیمت در طول دههها پیکار با فاشیسم دینی و سیاست کثیف مماشات بههیچوجه از ارزشها، اصول، خطوط قرمز و پرنسیبهای خود کوتاه نیامده است و نخواهد آمد. اگر فاشیسم و پراگماتیسم در همکاری نامیمون با هم در برابر ارادهٔ آزاد ملتها و نیز افکار عمومی صفآرایی کردهاند، اما قدرت آزادی و مقاومت بسا فراتر از همدستی و زدوبند آنان است.
نتیجهٔ نهایی این صفآرایی برای یاریرسانان فاشیسم و بنیادگرایی، شکست و سرافکندگی و برای مردم و مقاومت ایران و وجدانهای بیدار جهانی، سربلندی، کرامت و ایمان باز هم بیشتر به اصول و ارزشهای جهانشمول آزادی، شرافت و پیروزی محتوم است.
بانیان و ادامهدهندگان این سیاست کثیف روزی در پیشگاه مردم و مقاومت ایران به معذرتخواهی خواهند افتاد. هشدار که آن روز با شتاب تمام در راه است.