نقطه عزیمت خامنهای برای برکشیدن و روی کارآوردن ابراهیم رئیسی، برای یکدست کردن حاکمیت در مقابله با دو عنصر سرنگونساز و تعیینکننده بود:
۱ـ شرایط انفجاری جامعه و قیامهای در چشمانداز
۲ـ صفآرایی در برابر جایگزین دمکراتیک با نقش محوری سازمان مجاهدین خلق ایران
بدیهی است که عمود خمیه نظام در گزینش این «شش کلاسه بیسواد»! نه سرنوشت برجام را در نظر داشت، نه تورم کمرشکن و نه سفرههای هردم کوچکشوندهٔ مردم را، کارکرد رئیسی برای او افزودن به میزان اختناق در جامعه با ایجاد یکشبه حکومت نظامی بود. او میخواست از شهرت منفی رئیسی در قتلعام۶۷ استفاده کند و از این طریق جامعه را مرعوب نماید.
اکنون نزدیک به یک سال از روی کارآمدن دولت جوان حزباللهی گذشته است. در این مدت خامنهای نه تنها در یکدست کردن نظام توفیق نیافته بلکه در تحقق دو هدف بعدی نیز با شکست فاحش مواجه شده است.
شکست خامنهای در یکدست کردن حاکمیت
از آن هنگام مشخص بود که سیاست انقباض حاکمیت در مواجهه با شرایط جوشان اجتماعی با شکست مواجه خواهد شد و جنگ قدرت بین باندهای هار حاکمیت به شکلی دیگر سر باز خواهد کرد.
جنگ قدرت در بین باندهای مختلف مجلس و نیز جنگ قدرت بین مجلس سرسپرده و دولت دستنشانده و دیگر ارکان حاکمیت.
محمد مهاجری، در تاریخ ۱۲فروردین ۱۴۰۱، اعتراف کرده بود که اختلافات میان باند غالب حاکمیت بهصورت زیرپوستی وجود دارد و «بعد از مدتی این دعواها علنی خواهد شد. در انتخابات مجلس آینده، بیشتر نمایندگان کنونی برای آن که بتوانند دوباره از حوزههای انتخابیه خود رأی بیاورند، شروع به طرح انتقادات تند درباره دولت رئیسی میکنند» (انصاف نیوز ـ ۱۳فروردین ۱۴۰۱).
دو ماه پس از این پیشبینی، اکنون طرح استیضاح وزرای رئیسی در مجلس دستنشانده کلید خورده است. یکی از رسانههای حکومتی در این باره مینویسد:
«به نظر میرسد که فصل رویارویی نمایندگان و وزرا از راه رسیده و باید دید چگونه تعاملی میان پاستور و بهارستان شکل خواهد گرفت» (آرمان. ۸تیر ۱۴۰۱).
نامهٔ یک باند مغلوب قدرت به نام «جبهه اصلاحات» به آخوند رئیسی برای احیای برجام، نیز وجه دیگری از کشمکشهای درون حاکمیت را به نمایش میگذارد.
ضعیفترین دولت تاریخ ایران
دولت جوان حزباللهی، در حالی که هنوز به یکسالگی نرسیده «ضعیفترین دولت در تاریخ ایران از زمان هوخشتر تا به امروز» (دنیای اقتصاد. ۱۲فروردین ۱۴۰۱) نامیده شده است. اکنون رسانههای حکومتی در بیم از شورشهای مهارناپذیر اجتماعی پیاپی به نقد دولت سوگلی خامنهای میپردازند. در این نوشتار فقط برخی از بازخوردها طی یک روز در زمینههای تورم رصد شده است:
«دولت در ایام انتخابات شعارها و وعدههایی را مطرح کرده بود، اما امروز ۱۸۰ درجه مخالف آنها عمل کرده است. بهعنوان نمونه دولت هم در ایام انتخابات و هم پس از تشکیل کابینه، مقابله با تورم را مهمترین هدف و برنامه خود عنوان کرد، اما یکسال پس از تشکیل دولت، نرخ تورم تمام رکوردهای ۴۳سال اخیر را درنوردیده است» (اعتماد. ۸تیر ۱۴۰۱).
«تازهترین گزارش مرکز آمار ایران در رابطه با روند تغییر قیمت و افزایش هزینه در بین تمامیدهکهای هزینهای به غیر از دهک دهم، از تورم بیش از ۵۰درصد بین آنها (نسبت به سال قبل) حکایت دارد. این در حالی است که تورم نقطه به نقطه در دهکها نشان میدهد که در دهک اول ۶۴، دوم ۶۱، سوم ۵۸.۳، چهارم ۵۶.۹، پنجم ۵۵.۲، ششم ۵۴.۱، هفتم ۵۲.۸، دهک هشتم ۵۱.۲ و دهک نهم ۵۰.۴ درصد هزینهها نسبت به خرداد ۱۴۰۰ افزایش داشته است» (ستاره صبح. ۸تیر ۱۴۰۱).
مرحله بعد از آنومی
هرج و مرج از همگسیختگی ارکان حاکمیت در دوران رئیسی به درجهیی بالغ شده است که یکی از کارشناسان حکومتی از آن بهعنوان «آنومی» (۱) نام میبرد و نسبت به عواقب چنین وضعیتی هشدار میدهد:
«بزرگترین هشدار جامعهشناسان میگویند مرحله بعد از آنومی، فروپاشی است. یک مقام مسئول رسماً میگوید ما قاعده گذاری میکنیم اما ۹۹درصد آن اجرا نمیشود. این یعنی وقتی جامعه را دچار آنومی میکنید، آینده ستیزی در جامعه رخ میدهد و افراد و گروهها به سمت خود تخریبی تمایل پیدا میکند» (اقتصاد پویا. ۸تیر ۱۴۰۱).
دوران نوین
بدیهی است که پیامدهای افول و شکست موقعیت رئیسی در حاکمیت انقباضی، بیانگر افول و شکست خامنهای است. چندپارگی حاکمیت و فرمانناپذیری آنها از خامنهای آن روی سکهٔ شکست و افول استبداد دینی در برابر بحرانهای دوران سرنگونی است. پیامدها فقط منحصر به چندپارگی حاکمیت نیست. خامنهای با «ضعیفترین دولت تاریخ ایران»! باعث بالارفتن تصاعدی خیزشها در شرایط جوشان اجتماعی و رشد و گسترش کانونهای شورشی در شهرهای ایران شده است. مأموریت اصلی رئیسی خنثی کردن این دو تهدید بود.
برآیند این پارامترها بر روی یکدیگر، نویدبخش دوران نوینی است که از هماکنون رایحهٔ آن را در صحنهٔ سیاسی ـ اجتماعی ایران میتوان استشمام کرد.
پانوشت: ــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱) آنومی را بیهنجاری تعریف کردهاند. در این وضعیت وابستگی شخص و جامعه از بین میرود و جامعه دچار چندپارگی میگردد. این اصطلاح از کتاب «خودکشی» جامعهشناس فرانسوی امیل دورکیم اقتباس شده است. او نیز آن را از جامعهشناس فرانسوی ژان ماری گویو اقتباس نموده و آن را «قانون بیقانونی» و «خواستن سیریناپذیر» تعریف کرده است.