برای ارتش سایبری رژیم، دیگر متدهای شناختهشده و حسابهای علنی کارآیی ندارد به همین دلیل جدیداً سعی میکند برای پیشبرد خط خود، تحت پوشهای مختلف - از مدعی برانداز تا فعال ضدرژیم - عمل کند. دستگاه و چیدمان جدید سایبری رژیم بر اساس ساده به پیچیده است یعنی هنوز عوامل قدیمی را در اختیار دارد و در عینحال از شگردهای جدید نیز بهره میبرد. بهطور کلی شاید بتوان شگردها یا حسابهای سایبری رژیم را به پنج دسته تقسیم کرد:
دسته اول: حسابهای با کمیت بالا و کار رباتیک
این شیوه همان شیوه معمول و قدیمی و متکی بر حسابهایی است که در کمیت بالا با کار رباتیک کلاسیک فعالیت میکنند شیوههای آنها همچون عملیات لایکریزی، ریتوئیت و سایر اقدامات مشابهٔ لو رفته است و هدف آنها نیز این است که از یکطرف بتوانند مثلا صفحه یا ترند ایران را تحت کنترل در آورده و هشتگهای خودشان را رو بیاورند و هشتگهای قیام یا سایرین را پایین بکشند و از یکطرف هم به نیروهای خودشان روحیه بدهند چون در این تعادلقوا بهخوبی میبینند که رژیم در همه جا زیر ضرب است. آنها میخواهند محتوای خودشان را در فضای مجازی بدمند تا با اشباع و شلوغ کردن فضای مجازی، پیامها و حرفهای اصلی گم و محو شود.
دسته دوم: حسابهای متغیر بر حسب نیاز روز رژیم
با لو رفتن شیوه کلاسیک قدیم، در شیوه جدید و طبق همان دستور «جهاد تبیین» صادره، عوامل سایبری بحث محتوا را میکنند و میگویند ما باید به بحثهای خود محتوا بدهیم و از جملات کپیشده و تکراری استفاده نکنیم. خیلی از این حسابها بهطور روزانه بر اساس نیازهای رژیم تغییر ماهیت میدهند، اسم و رنگ عوض میکنند. آنها بر اساس هدف مشخصشده، یک روز بهعنوان اصلاحطلب فعالیت میکنند، یک روز بهعنوان اصولگرا، یک روز هم تحت عنوان برانداز و سلطنتطلب و... و اصلاً ابایی هم از افشا شدن ندارند و اگر به تاریخچه این حسابها مراجعه شود، ملاحظه میشود که بعضا، پستها و عکسها در تناقض با هم هستند و مشخص است بر اساس نیاز روز بارگذاری شده است.
هدف حاکم بر این حسابها نیز تفرقه ایجاد کردن، دامنزدن به موضوعات فرعی، فضاسازی کردن و از طرف دیگه شیوع بیاعتمادی و ناامیدی در جامعه است. آنها سعی میکنند اکثر این حسابها را طوری تنظیم کنند که شهروند عادی جلوه داده شود مثلا در نمونههای بسیاری تلاش کردند تا موجی به اسم تظاهرات سکوت راه بیندازند در صورتیکه وقتی به سابقهیین حساب مراجعه میشد، مشخص بود که این حساب رژیمی بوده و الآن چهرهاش را برای این استفاده عوض کرده است یا مثلا ترساندن و ایجاد فضای رعب و وحشت با بازنشر این عبارات و جملات کپیشده که «اگر ترس از شکنجه و زندان نبود ما الآن این کار را میکردیم» که اگر جمله مربوطه را جستجو میکردید دهها نمونه از آن توسط حسابهای مختلف منتشر شده بود. یعنی بهجای اینکه تیز و روشن بگویند که به خیابانها نیایید، با این کار میخواستند ترس و محدودیت ایجاد کنند.
دسته سوم: حسابهای به اسم «برانداز» یا «سلطنتطلب» یا...
سری سوم هم حسابهایی است به اسم برانداز، به اسم سلطنتطلب و یا به اسم گروههای مختلف وارد میکنند. این امر چیزی است که حتی خود سلطنتطلبان به آن اذعان کردهاند که هزاران هزار حساب تحت نام سلطنت در شبکه اجتماعی فعالیت میکنند که اینها به وزارت اطلاعات مربوط هستند و هدف از این حسابهای پوششی ایجاد جنگهای زرگری بین خودشان و تفرقه انداختن است و همچنین اینطور وانمود کنند که مثلا سلطنت هم پایگاهی در جامعه دارد که همین امر برای جامعه ایران تفرقهانگیز و مأیوسکننده باشد که مجبور باشند بین دو دیکتاتور انتخاب کنند و نتیجه بگیرند «اصلا بهتر است که فعال نباشیم چون اگر قرار است اینها که اینطور با هم دعوا میکنند فردا بیاییند پس بهتر است اصلاً نباشند»! این حسابها از طرفی هم درصدد کسب اطلاعات بوده و مثلا تحت اسم براندازی، دعوت به تشکیل سازماندهی میکنند تا با این کار، اطلاعات نفرات را تخلیه بکنند.
دسته چهارم: حسابهای معروف به شاخهای توئیتری و اینستاگرامی و...
این حسابها تحت پوش ضدرژیم بوده و عموماً روزمرهنویس هستند. فرهنگ حاکم بر این حسابها لمپنیسم است و اسامی آنها غالباً اجق وجق و عجیب و غریب است. هدف آنها هم ایجاد موجهای انحرافی و گسترش فیک نیوز با حمله به نیروهای ضدرژیم است. البته اینها تحت پوش ضدرژیم فعالیت میکنند وگرنه مصرفی در جامعه نخواهند داشت. آنها در وهله اول با نوشتن مستمر مطالب روزانه سعی میکنند فالوور جذب کنند که بتوانند یک پایگاهی داشته باشند و سپس بتوانند اخبار دروغ را بهطور گسترده بازنشر کنند.
دسته پنجم: وارد کردن حسابهای ذینفوذ
دسته پنجم پدیده جدیدی نیست ولی گسترش آن در قیام اخیر خیلی چشمگیر است. این دسته، حسابهای ذینفوذ است که هویتها و چهرههای شناختهشده دارند. اکثر این افراد، اصطلاحطلبهای دیروز یا کسانی هستند که در این رژیم منافع دارند و برخی نیز بهواقع مزد بگیر رژیم هستند و اصلاً درآمدشان از همین شبکه اجتماعی است. مطالب آنها در شبکههای اجتماعی غیرسیاسی است ولی سر بزنگاهها و جایی که رژیم نیاز دارد با یک پست، پر کردن یک کلیپ و درج و نشر آن در ابعاد گسترده بالاتر از هر تبلیغ پولی برای رژیم عمل میکنند. در واقع این جماعت چون شغلشان فروش مستقیم و غیرمستقیم کالاست در شبکه اجتماعی هم ابایی از این کار ندارند و این امر برایشان یک کار پذیرفته شده است. آنها میگویند «من پول میگیرم این تبلیغ رو میکنم، میرم از این هم حمایت میکنم، به اون هم میزنم»! هدف آنها هم در گام اول شیطانسازی است حتی اگر تحت عنوان یک فردی عادی با شغل معمولی مثل آموزش زبان فعالیت کنند. هدف بعدی آنها هم همان زورگویی و ایجاد موجی از فشار و تهدید علیه کسانی است که بههرحال خطی را علیه رژیم در پیش گرفتهاند. نمونههای آنها متفاوت است ولی در بین آنها کسانی هستند که خارج کشور هستند ولی رسماً توئیت کرده و پست گذاشتهاند که در انتخابات قبلی به روحانی رأی دادهاند! و یا از اصلاحات در رژیم حمایت کردهاند. البته برخی هم مطالب قبلی را با توجه به فضای قیام پاکسازی کردهاند ولی بهرحال در مقاطع مختلف علناً به امدادرسانی به رژیم مشغول هستند.
سایبری رژیم و قیام دموکراتیک مردم ایران
با فراگیر شدن قیام دموکراتیک مردم ایران، رژیم علاوه بر همه موارد گفته شده، به اعمالی همچون خریدن، بهکارگیری مهرههای خفته و پرستوهای رژیم و کسانی که در طول سالیان آنها را در آب نمک خوابانده بود روی آورد. این امر علاوه بر فضای مجازی و سایبری روی زمین هم جریان دارد و لابیها و خبرنگارها و تحلیلگران و اساتیدی که در خدمت رژیم کار میکنند دیده میشوند که برخی از آنها نمایندههای سابق یا سفرای سابق رژیم هستند و الآن بهعنوان استاد دانشگاه فعالیت میکنند و یا آقازادهها و تاجرانی در خارج از کشور هستند که با چهره بزکشده در راستای منافع رژیم حرکت و کار میکنند. در بین آنها غیرایرانی هم دیده میشود که به خدمت رژیم در آمده و علاوه بر مقاومت ایران که سیبل اصلی آنهاست علیه قیام هم فعال هستند و در پوشهای مختلف فعالیت میکنند از تدریس زبان، فروش جنس برای سلامتی، بدنسازی، روزنامهنویسی تا داستانسرایی و مد و آرایش و توریسم و مشاوره برای دانشجویان خارج کشور با این هدف که آنها را به سفارت رژیم، وصل و تحت کنترل نگه دارند. در بین آنها مواردی هست که در همین شهریور امسال در ایران بوده و فتوشاپ درست میکرده تا وانمود کند در ایران خیلی شرایط عادی است و هیچ مشکلی وجود ندارد ولی ناگهان چند هفته بعد در لسآنجلس سبز میشود و میگوید ما باید اعتراض کنیم و باید به جهانیان نشان بدهیم که مریم رجوی نماینده ما نیست! ما بهعنوان شهروندان آمریکایی این حرف را داریم! و یکی نیست از او بپرسد که تو همین دیروز در قتل مهسا امینی در داخل در حال عادیسازی برای رژیم بودی و خط رژیم را پیش میبردی، و حالا چه شد که جبهه عوض کردی؟!... که از این نمونهها نیز بسیار است.