ناظران و آگاهان مسائل ایران میگویند یکی از علائم شناخت آثار کلان ضربه قیام مردم ایران، بر پیکر نظام آخوندی را میتوان در تشتت و بهم ریختگی درون نظام دید. این تشتت و بهم ریختگی در بسیاری موارد در قالب بریدگی و ریزش یا شقه و شکاف بین باندهای حاکم دیده میشود.
این ناظران و کارشناسان حکومتی اتفاقنظر دارند که قیام مردم ایران شقهٔ درون نظام از رأس تا بدنه و حتی نیروهای کف حاکمیت را عمیقتر کرده است. آثار این شقه را هر روز میتوان در عرصههای گوناگون دید.
عبدالله ناصری، از مهرههای دولت آخوند خاتمی، با بیان اینکه قیام مردم ایران «در آبانماه نقطه عطفی بود » فاصله گرفتن این باند از سیاستهای روحانی را اعلام کرد و روز سوم دی در روزنامه حکومتی همدلی از جمله نوشت: «مردم و اصلاحطلبان که حامیان دولت» روحانی بودند« از او عبور کردهاند». این کارگزار حکومتی «آشوبگر» خواندن قیامآفرینان توسط روحانی را محکوم کرد و افزود: «روحانی دو اشتباه کرد: نخست آن که هیچ سازوکار منطقی و مبتنی بر اطلاعرسانی در افزایش قیمت بنزین در دستور کار نداشت و دوم مطالبه و نقد و اعتراض مردم را اغتشاش و آشوب قلمداد کرد».
روزنامه حکومتی جوان سوم دیماه، با حمله به روحانی به ادامه شقه در رأس نظام در دعوای چگونگی برونرفت نظام از بحرانها اذعان کرد و از جمله نوشت: «وضعیت برجامی در حال حاضر وضعیتی قوز بالای قوز است! دو سال پیش رئیسجمهور گفت که «برجام آفتاب تابان است»، او خود نمیدانست روزی میرسد که به امید کورسویی از برجام به سرزمین آفتاب تابان سفر میکند تا از امربران آمریکا، برای ادامه برجام راهی بجوید! برجام حالا برای دولت نه دستاوردی دارد، نه میتواند از آن خارج شود، نه میتواند به آن متعهد باقی بماند، نه میتواند «گامی» بردارد، نه میتواند آن را مبدل به چیز دیگری کند و نه حتی میتواند آن را به همین حال نزار خود واگذارد. شرایط برجام الآن کاملاً دود اندود است، مثل شرایط هوای پایتخت».
روز سوم دی ۹۸ روزنامه حکومتی مردمسالاری با درج مطلبی با امضای «جانباز قطع نخاع» شقه درون باند خامنهای و عمق بحران درون نظام را به نمایش گذاشت. این نیروی ریزشی نظام خطاب به مقامات حکومتی از جمله نوشته است: «باید از مسئولان مختلف، آنهایی که بعضی از آقازادههایشان از بهترین رفاه برخوردارند یا در کشورهای غربی زندگی میکنند پرسید: به راستی که چگونه توانستید رنج و مصیبتهای بیشمار مردمی را نادیده بگیرند که سالها سنگینی جنگ، آوارگی، فقر و تحریمهای کمرشکن را تحمل کردهاند؟ مردمی که جان خود و فرزندانشان را فدای این نظام کردند. این پیمانشکنیها با مردمی که دارند مرگ را زندگی میکنند کدام افتخار و برگ زرینی برای شما مسئولان به ارمغان آورد که اینچنین تحقیر و نابسامانشان کردید؟ این مردم چه جایگاهی در جغرافیای سیاسی، رفاهی و اجتماعی این مملکت دارند؟».
بارزترین نمونه اما، اعتراف شکاف عمیق بین مردم و نظام آخوندی در اثر سیاستهای چپاولگرانهاش میباشد. که هر روز در مجلس ارتجاع شنیده میشود.
در یک نمونه دیگر میرزاده، عضو مجلس آخوندی، روز ۳دی ۹۸ضمن اینکه از ریزش ۴۰تن از اعضای مجلس آخوندی خبر داد که در دور بعدی نمایش انتخابات شرکت نخواهند کرد به شکاف بین مردم و نظام اذعان کرد و گفت: «اما موضوعی که در فصل بودجه در قالب نطق اضطراری پیشنهاد میکنم این است که بهعنوان پژوهشگر اجتماعی معتقدم مسأله امروز کشور نارضایتی عمومی و بحث ناامیدی و بیاعتمادی است که ریشه در یک کلمه "تبعیض" و نه کمبود دارد».
مسأله قابل توجه این است که این روزها دعوا و شقه و شکاف در درون رژیم حول بحران اجتماعی و شرایط انفجاری جامعه و مردم دور میزند و نشان میدهد که تا کجا ضربه قیام کارا بوده که کارگزاران و مهرههای رژیم که ۴۰سال است فقط در جنگ قدرت و غارت بودهاند و مردم و منافع آنها جایی در قاموس آنها نداشته، حالا حرف از این میزنند که مردم معترض را نباید آشوبگر خطاب کرد و رنج و مصیبتهای بیشمار آنها را نادیده گرفت و.....
البته تقلاهای این جنایتکاران در حکم غریقی است که به هر حشیشی خود را میآویزد ولی نهایتاً از غرق شدن گریزی ندارد.