این روزها مشاهدهٔ ندامتها و اظهارات ریاکارانه و وحشتآلود مزدوران و عمله و اکره نظام که از ترس آتش خشم مردم در قیام آبان رنگ عوض کرده و بر سر منابر و پشت تریبونها از در دوستی با مردم درآمدهاند؛ بسیار عبرت آموز است.
در این خصوص حمیده زرآبادی که التزام قلبی و عملیاش به ولایت منحوس فقیه ادامهٔ حضور او را در مجلس ارتجاع امکانپذیر نموده، اظهارات قابل تأملی دارد.
این نماینده در روز ۲ دی ۹۸ در صحن علنی مجلس ارتجاع به عذرخواهی تصنعی و ریاکارانه از مردم پرداخت و اینطور گفت: «عذرخواه مردم هستم و طلب حلالیت میکنم».(خبرگزاری مجلس(رژیم) ۲ دی ۹۸)
به امثال زرآبادی که عمری را در حمایت از این نظام فاسد بهعنوان نماینده سپری کردهاند باید گفت: اینک که بیش از ۱۵۰۰تن از زنان و مردان رشید میهن توسط پاسداران نظام مظلومانه به شهادت رسیده و دههزار نفر دستگیر و زیر شکنجه هستند، آیا فکر نمیکنند که دیگر برای این نمایشهای روحوضی و حلالیتطلبی ریاکارانه کمی دیر شدهاست؟! وانگهی اگر راست میگویند و خواهان حلالیت از مردم بهجان آمدهٔ ایران هستند، چرا از مسبب اصلی تیرهروزی آنها یعنی اصل ضدمردمی ولایت فقیه تبری نمیجویند و صف خود را جدا نمیکنند.
زر آبادی بیشک خروش قیامکنندگان را شنیدهاست؛ که مرگ ولیفقیه و نابودی تمامیت رژیم را فریاد میزدند، اما با این وجود خودش را به کوچه علیچپ زده و رندانه بر طبل پوسیدهٔ اصلاحات میکوبد و میگوید:
« امروز قوانین ما نیازمند اصلاح و تغییر است»
زر آبادی اگر چه در خلال سخنانش به بخشی از جنایتها و دزدیهای کارگزاران نظام اعتراف میکند، اما روشن است که این اعترافات به مثابهٔ سوپاپ اطمینان نظام و در وحشت از ادامه انفجار اجتماعی بر زبان او جاری شده است. کشتار علنی هزاران نفر در کف خیابانها تکلیف هر نوع اصلاحطلبی قلابی را روشن کرده است. مردم ایران بهخوبی میدانند که سگ زرد نه برادر شغال که خود شغال است. علاوه بر شغال بودن، فریبکاری روباه را نیز با خود یدک میکشد!
زرآبادی برای شهدای قیام روضه سر داده و گفت: «این روزها و در پی حوادث اخیر زنان و مردان سرزمینم داغی بر سینه دارند، داغ جوانانی که تنها جرمشان این بود که به وضعیت معیشتی اعتراضی داشتند» وی در ادامهٔ این روضهخوانی خطاب به پاسدار مزدور حسن عباسی که ریختن خون جان باختگان قیام را حجامت نظام خواندهٰ بود افزود:
«آنقدر یاغی و گردنکش شدهاند که نه تنها پول مملکت را میخورند بلکه از جان باختن افراد بیگناه بگونهای سخن میگویند که داغ بر داغ این مردم بیفزاید این چه حرفی ست که انقلاب حجامت شد وای بهحال شما این خونهای ریخته را چگونه میخواهیم جواب دهیم؟ چند بار باید از این داغ بمیریم؟».
وی همچنین رو در روی پاسدار شمخانی دبیر بهاصطلاح شورای امنیت رژیم که در راستای شهید دزدی شهیدان قیام را به خودی و غیرخودی تقسیم کرده بود گفت:
«اینها همه مردم هستند اگر نیستند بگویید تا بدانیم چه کسی مشخص میکند که چه افرادی حق شهروندی دارند تمام کنید این خودی و غیرخودی را که تنها عدهای میتوانند هر حرف و سخنی را بزنند و پاسخگو هم نباشند» و اضافه کرد: «این ضعف ما است که نتوانستیم حقی را که در قانون برای اعتراض مردم در نظر گرفته شده است مهیا کنیم این ضعف ما است که سر در زیر برف برده و از یاد بردهایم که تمام سرمایه کشور مردم هستند نه چاههای نفتی که با یک امضا تحریم میشود نه بانکها و مؤسساتی که پر از اختلاس و رباست».
او همچنین به تبعیض و رانتخواری در نظام اعتراف کرده و گفت:
«نمیشود که فلان فرد دادگاهش علنی باشد و دیگری چون سفارش شده است نه دادگاهی و نه مجازاتی اگر رانتی و سفارشی در برخورد با فساد عمل کنیم نتیجهاش بیاعتمادی مردم و گسترش فساد خواهد بود».
زرآبادی در پایان با اشاره به خمینی دجال به سردمداران نظام هشدار داد که: «بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست، از آن روز بترسید».
این حقیقتی است که چند دهه پیش خمینی دجال با هوشیاری ضدانقلابیاش آن را خوب فهمیده بود. حقیقتی که سردمداران نظام زمانی آنرا فهم کردهاند که دیگر بسیار دیر شده است.
واقعیت این است که خونهای به ناحق ریخته شده بر کف خیابان مرز روشن و سرخی بین تمامیت حاکمیت و مردم ترسیم کرده است. دو صف بیشتر وجود ندارد: صف مردم و جوانان شورشی و قیامآفرین و نیروهای خواستار سرنگونی تام و تمام این رژیم و صف سرکوبگران و قاتلان خلق یعنی حاکمیت آخوندی با تمام باندهای آن. هر مانوری از سوی افراد یا بخشهایی از این حاکمیت، در میانهٔ این دو صف جز فریبکاری برای طولانیتر کردن عمر آن نیست و پیشاپیش محکوم به شکست است.