در عصری زندگی میکنیم که شبکههای اجتماعی را باید نبض این عصر و ضربان رویدادهای آن دانست. این نبض و این ضربان، واکنشهای طیفهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی پیرامون رخدادهای مختلف هستند.
اگر این معرفی کلی را بخواهیم در رابطه با ایران کنونی بیان مشخص کنیم، باید بگوییم در عصری زندگی میکنیم که شبکههای اجتماعی نبض و ضربان جامعهٔ ایران را نسبت به حاکمیت آخوندی بازتاب میدهند. تاکنون هم بارها کارگزاران نظام از شدت و حدت این نبض و ضربان علیه کلیت نظامشان شکوهها و هراسها توأم با بیدرمانیهایشان را بیان نمودهاند.
اکنون اما در مقابل حاکمیت تمامیتخواه و توتالیتر، این نبض و ضربان به ویژگی بارز جامعهٔ ایران بالغ شده است. رسانههای حکومتی هم گزارشات متعددی در اینباره انتشار دادهاند. جدیدترین گزارش اما با تفاوت بارزی نسبت به قبلیها به بلوغ این نبض و ضربان علیه حاکمیت پرداخته است.
روزنامه حکومتی شرق در شمارهٔ ۱۸آذر ۹۹ پرده از «سایههای نفرت» علیه حاکمیت برداشته است. نویسنده این روزنامه پس از یک گشت و گذار اینترنتی، «رویدادهای چند سال آینده کشور» را پیشبینی نموده و مینویسد:
«در زیر پوست ارتباطات فضای شبکهیی، جریانهای تلخ و ناگواری در حال شکلگیری است. این گروههای بیشمار، تفکرات تندروانه و خطرناکی را تقویت میکنند که آثار عملی آن بهطور مسلم، رویدادهای چند سال آینده کشورمان را رقم خواهد زد».
این روزنامه طیف این «جریانهای تلخ و ناگوار» را هم که ضمناً گویای یک نظرسنجی از جامعهٔ ایران نسبت به نظام آخوندی است، اینگونه اعتراف میکند:
«در این گروههای فضای مجازی، کفهٴ سنگین گرایشها، مخالفان وضع موجود، طیف وسیعی را شامل میشوند. موافقان در اقلیت، اصولگرایان و اصلاحطلبان سنتی هستند». (همان منبع)
حالا اینها را عجالتاً داشته باشید تا سری به زیر پوست ملتهب جامعهٔ ایران بزنیم که ببینیم علل شکلگیری و قدرتمند شدن این «تفکرات خطرناک که رویدادهای آینده را رقم میزنند» چیستاند؛ رویدادهایی که طنین نبض و ضربان ایران علیه حاکمیت ولایت فقیه هستند.
نمونههایی را که میآوریم، جزیی از گذران روزمرهٔ زندگی مردم ایران در زیر سلطهٔ قوم اشغالگر ولایت فقیهی هستند. اما همین نمونهها بهخوبی آدرس چراییِ نیل این جامعه بهجانب شکلگیری و قدرتمند شدن «تفکرات خطرناک» و به تعبیر روزنامهٔ حکومتی، «سایههای نفرت» را میدهند. به گزارشاتی دقت میکنیم که نشانی التهاب تشدیدشوندهٔ یک جامعه و از طرفی نهایت جنایات سازماندهی شدهٔ یک حاکمیت و حکومت را میدهند. هر یک از این گزارشات را باید کاشتن یک مین در مسیر آیندهیی انفجاری دانست. دقت کنید:
۱ــ نیروهای سپاه روز دوشنبه ۱۷آذر ساعت ۳نیمهشب با ماشینآلات سبک و سنگین وارد روستای "سیادک" در حاشیه شهر زاهدان شده و با زور و تهدید زن و مرد و کودک را در هوای سرد از خانههایشان بیرون راندند و دست به تخریب خانهها زدند در حالیکه به مردم روستا اجازه داده نشد که دستکم وسایلشان را از خانه خارج کنند.
۲ ــ «رئیس سازمان جنگلها میگوید سالانه ۱۲هزار هکتار جنگل در کشور تخریب میشود، ولی در لایحه ۱۴۰۰، بودجه اطفای حریق جنگلها از راهیان نور کمتر است. بودجه مختص هزینههای توقف بهرهبرداری از جنگلهای شمال کشور بسیار کمتر از بودجه ۶۵۱میلیارد تومانی «شورای عالی حوزههای علمیه» است». (خبرگزاری ایلنا، ۱۷آذر ۹۹)
۳ ــ «طرح نجات دریای ارومیه حدود یکدهم «جامعهالمصطفی العالمیه» است که ۴۶۵میلیارد تومان دریافت میکند». (خبرگزاری ایلنا، ۱۷آذر ۹۹)
۴ ــ «مسعود منصور معاون وزیر جهاد کشاورزی و رئیس سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری ایران میگوید: بیش از ۴۵۰شهر و ۸۶۰۵ روستای کشور در معرض سیلابها قرار دارند». (خبرگزاری ایلنا، ۱۷آذر ۹۹)
۵ ــ «نوروزعلی اسماعیلی رئیس اتحادیه میوه و سبزی اصفهان: میوهای زیر ۱۰هزار تومان در بازار نداریم. برخی، پرتقال یا سیب را دانهیی میخرند. صادرات پرتقال به کشورهای همسایه و همچنین روسیه، گرجستان، ارمنستان انجام میشود. اگر جلو صادرات این محصول را بگیریم، قیمت پرتقال کاهش مییابد». (خبرگزاری ایسنا، ۱۷آذر ۹۹)
مشاهده میشود که از اولویتهای بودجهٔ ۱۴۰۰ دولت به نفع بنیادهای مذهبی و حکومتی گرفته تا گستاخی جنایتآمیز سپاه پاسداران در تخریب خانهها و سیلان و ویلان کردن مردمان محروم و بیپناه یک روستا، یکییکی بهمثابه کاشتن خوشههای مین در زیر پوست جامعهٔ ایران هستند. این مینها مستقیماً راهی «افکار خطرناک در زیر پوست ارتباطات فضای شبکهیی» میشوند که رسانهٔ حکومتی آنها را «تفکرات تندروانه و کفهٴ سنگین گرایشها» علیه حاکمیت توصیف نمود.
اکنون حاصل سیاسی و اجتماعیِ همین پنج گزارشی که یادآوری شد، برای رسانهٔ حکومتی نقد و مسجل شده است و اعتراف میکند که «توفانهای سهمگینی روی خواهد داد» و «سیل سهمگین نفرت عمومی، همه را با خود میبرد»:
«شکافهای قطبی بزرگ در جامعه در حال پدیداری است؛ با بروز تضادهای اجتماعی و سیاسی، توفانهای سهمگینی روی خواهد داد؛ سیل سهمگین نفرت عمومی. سیلی بنیانکن که راه بیفتد، همه را با خود میبرد». (روزنامه شرق، ۱۸آذر ۹۹)