با نزدیک شدن موعد نمایش انتخابات مجلس ارتجاع، آخوند روحانی روز چهارشنبهٔ گذشته در یک مانور آشکار برای گرم کردن تنور نمایش انتخابات و کسب رأی برای باند خود گفت: «مجلسی بهتر از مجلس اول پیدا نمیکنید، نظارت اینجوری نبود، شورای نگهبانی نبود... حتی مجاهدین هم آمدند، ثبتنام کردند». این حرف، نقطهٔ شروع یک جنگوجدال جدید در رژیم شده که همچنان ادامه دارد.
دعوای نظارت استصوابی در درون نظام
این اولین بار نیست که شکوه و شکایت از نظارت استصوابی و شورای نگهبان مطرح میشود، چند ماه است که ایادی و رسانههای باند مغلوب، مستمراً در اینباره میگویند و مینویسند؛ این یک دعوای قدیمی و ریشهدار بین دو باند حاکم است که در سرفصل هر نمایش انتخابات که سر فصل تقسیم غنایم قدرت و غارت است تازه میشود. باند رقیب آن را بهمثابه ابزاری برای اعمال هژمونی خود و کوتاه کردن دست باند رقیب و عناصری که آنها را مزاحم تشخیص میدهد، بهکار میبرد و این باند نیز فریاد و فغان تبعیض و اجحاف سرمیدهد.
بر اثر سازوکار «نظارت استصوابی» رأیدهندگان مختارند که تنها از میان کاندیداهای شورای نگهبان که همگی باید دارای «ایمان قلبی و التزام عملی به ولایت فقیه» باشند، انتخاب کنند. شورای نگهبان تحتامر ولیفقیه بر اساس «قانون اساسی جمهوری اسلامی» و بر اساس نیات باند حاکم و در رأس آن ولیفقیه، صلاحیت حتی باسابقهترین سردمداران رژیم را تأیید نکرده است. این شورا رفسنجانی و احمدینژاد را رد صلاحیت کرد و به محمد خاتمی حتی اجازه ثبتنام در نمایش انتخابات را هم نداد. این ۳نفر، ۲۴سال رئیسجمهور خامنهای بودند. به همین ترتیب افرادی که گاه چند دوره عضو مجلس ارتجاع بودند، هنگامی که با ولیفقیه زاویه نشان دادند، در نمایشهای بعدی رد صلاحیت شدند. بنابراین روشن است که نمایش انتخابات در رژیم ولایت فقیه سرپوش یک خودکامگی قرونوسطایی است و دعوا بر سر نظارت استصوابی هم هیچ ربطی به مردم ندارد؛ یک دعوای خانگی در میان اهالی کاست قدرت است.
شیادی روحانی
اما اینبار دعوا بر سر نظارت نیست بلکه استناد روحانی به مجلس اول و حضور مجاهدین در انتخابات دور اول مجلس رژیم است که موجب دعوا شده؛ چرا که روحانی از سرخترین خط قرمز نظام یعنی مجاهدین عبور کرده است. البته استناد روحانی به ثبتنام مجاهدین در دور اول یک شیادی است، زیرا او در عینحال که میخواهد با عنوان کردن حضور مجاهدین در انتخابات مجلس اول رژیم، برای آن کسب آبرو و اعتبار کند، اما نمیگوید که در نتیجهٔ همان سازوکار نظارت استصوابی که توسط خود خمینی برقرار شد، حتی یکی از کاندیداهای مجاهدین امکان حضور در مجلس را نیافت؛ بهرغم آنکه مجاهدین به اذعان سردمداران رژیم، دومین نیروی سیاسی کشور بهلحاظ آرا، در همان زمان محسوب میشدند.
همچنین این اولین بار نیست که روحانی با موجسواری و فرصتطلبی که در آن تبحر بسیار دارد، میکوشد از نام و محبوبیت اجتماعی مجاهدین و از تنفر شدید اجتماعی از ولیفقیه بهنفع خود استفاده کند. او در جریان رقابتهای انتخاباتی ریاستجمهوری در ۱۸اردیبهشت ۹۶ در سخنانی بیسابقه در همدان، موضوع اعدام و زندان در ۳۸سال حاکمیت آخوندی را مطرح کرد و بدین ترتیب بنیادهای ولایت خامنهای را زیر سؤال برد و بهخصوص ضربه خردکنندهای به رقیب خود آخوند رئیسی، جلاد پیشانی سیاه قتلعام ۶۷ وارد آورد. خامنهای که خطر زلزله را بهخوبی احساس کرده بود بهسرعت واکنش نشان داد و در یک سخنرانی در روز ۲۰اردیبهشت به شدیدترین وجه روحانی را مخاطب قرار داد و با پیش کشیدن مسألهٔ امنیت، در حقیقت خطر قیام و جنبشهای اجتماعی را به روحانی گوشزد کرد و او را مورد تهدید قرار داد که اگر روی «گسلها» کار شود «سیلی خواهد خورد». خامنهای گفت: «مراقب باشند نامزدهای ریاستجمهوری بهخاطر خطای در تشخیص، کاری را که دشمن نیمهکاره انجام داده و نتوانسته پیش ببرد، بهنفع دشمن تعقیب نکنند و این گسلها را تحریک نکنند... در انتخابات باید امنیت بهصورت کامل محفوظ بماند؛ و هر کسی که از این راه تخطّی بکند، قطعاً بداند سیلی خواهد خورد».
اما بههرحال روحانی با آن شگرد و نشان دادن اینکه میتواند «گسلها» را فعال کند، ولیفقیه را که خیز برداشته بود به هر قیمت مهرهٔ دلخواه خود رئیسی جلاد را روی کار بیاورد، عقب راند و خامنهای از ترس از میان رفتن امنیت نظام به قالیباف دستور داد از دور رقابتها خارج گردد تا نمایش انتخابات به دور دوم کشیده نشود.
اینبار اما خامنهای فعلاً به سیلی و تهدید توسط تیغکشهای خود بسنده کرده است:
- کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان، به تندی و با لحنی تحقیرآمیز به روحانی گوشزد کرد: نباید نهادهای مسئول را به عدم رعایت قانون فرابخواند. او نوشت: «انتظار آن بود که جمهور همگان را به اجرای مرّ قانون و احترام به آن دعوت کند، نه (این که) با هیجان سیاسی نهادهای مسئول را به عدم رعایت قانون فراخواند».
- آخوند احمد خاتمی، امامجمعه و نمایندهٔ خامنهای در نمایش جمعهٔ تهران(۱۹مهر) گفت: «نظارت استصوابی هم چیز جدیدی نیست میگویند شورای نگهبان نبوده، شورای نگهبان نبود اما امام برای ریاستجمهوری یک هیأتی را تعیین کرد و آن هیأت نظارت استصوابی را اعمال کردند مسعود رجوی... را رد کردند بارکالله خدا پدرشان را بیامرزد که رد کردند».
- و یک روزنامهٔ باند ولیفقیه به نام فرهیختگان(۲۱مهر) نیز در قالب «مزاح» حرف آخر ولیفقیه را به روحانی رساند که یادش باشد که مجلس اول که او اینهمه از آن «بهنیکی یاد میکند» همان مجلسی است که در یک اقدام «قاعدتاً قابل تکرار» رئیسجمهور وقت را عزل کرد.
اشتباه محاسبهٔ روحانی
البته روحانی بهعنوان امنیتیترین مهرهٔ نظام که بهمدت ۱۶سال دبیر شورای عالی امنیت، بالاترین ارگان امنیتی نظام، بوده بهخوبی از خط قرمز مجاهدین در رژیم خبر دارد، اما در عینحال او از ضعف مفرط خامنهای از یکسو و از تنفر عمیق اجتماعی از ولیفقیه هم با خبر است؛ او همچنین هم نگران سوت و کوری نمایش انتخاباتی پیش روست و هم نگران جارو شدن باند خود در این نمایش است، بنابراین تلاش میکند با بهجان خریدن حملات باند رقیب و طعنهها و کنایههای باند خودش، با این شگردهای شیادانه نیروی خاکستری را از جبهه گستردهٔ تحریم بهسمت باند خودش متمایل کند. اگر اشتباه محاسبهای در کار روحانی باشد که هست، اینجاست که پس از قیام دیماه ۹۶، همهٔ معادلات سیاسی در سپهر سیاسی ایران دگرگون شد و دیگر حنای این قبیل شیادیها برای کسانی که تا پیش از این، با این شیادیها به پای صندوقهای آرا میآمدند رنگ باخته است. حجاریان، مهرهٔ مغضوب و علیل امنیتی نظام که از وی بهعنوان تئوریسین باند اصلاحات نام میبرند، در مردادماه گذشته همین واقعیت را بیان کرده و در هشداری به باند غالب نوشت: «اگر شرایطی بهوجود بیاید و مانند کشورهای دموکراتیک پلاستیک گلخانه را بردارند و انتخابات شفاف شود و هیچگونه حمایتی صورت نگیرد، نه تو مانی و نه من! نه اصولگرایی باقی میماند و نه اصلاحطلبی».(سایت سازندگی ۱۴مرداد ۱۳۹۸)