فروپاشی مناسبات اجتماعی و تلنبار کردن انواع معضلات معیشتی، فرهنگی و روحی و روانی در خانوادهها، یک سیاست راهبردی در نظام انسانستیز آخوندی است. هدف از پیشبرد این روند با دور کردن مردم از مقابله با تضاد و مانع اصلی معضلاتشان، رابطهیی مستقیم دارد. مکمل این هدف هم چیزی جز حفظ نظام اسلامی آخوندها نیست.
بنابراین اتاق فکر نظام تلاش دارد صادر کنندهٔ معضل و بحران در ساختار اجتماعی بهطور کلی و ساختار خانوادگی بهطور جزیی باشد. این روند با گسترش عمدی گرانی و فقر، با سلطهٔ و ترویج زنستیزی در جامعه از منظر فقهی و حقوقی و با سیطرهٔ سرکوب برای به استیصال کشاندن مردم پیش برده میشود. اتاق فکر نظام آخوندی چنین سیاستی را سال به سال شتاب بیشتری میدهد. از این رو دنبالهدار شدن بحرانها یا نابهنجاریهای اجتماعی، هدفی است که تلاش دارد جامعه را رو به انحطاط ببرد.
یکی از معضلات مبتلابه جامعهٔ ایران طی چند سال گذشته که همواره ضربات روحی سنگین بر تمامی اقشار و خانوادهها وارد میکند، رواج جنایاتی موسوم به قتلهای ناموسی است. قابل توجه میباشد که با مراجعه به کتب و اسناد تاریخ اجتماعی ایران، هیچ نمونهیی را در هیچ دوره در یک قرن و دو قرن گذشته نمییابیم که مناسبات اجتماعی ایرانزمین با چنین نمونههایی سقوط کرده باشد. اما بهعکس با مراجعه به یک دههٔ گذشته و حتی پنج سال گذشته، متوجه شتاب گرفتن سقوط و انحطاط فرهنگ و اخلاق اجتماعی بهعلت سلطهٔ یک عقیده و سیاست نکبت در زیر لوای حاکمیت ولایت فقیه هستیم.
در کانون این عقیده و سیاست انسانستیز، قربانی شدن زنان و دختران قرار دارد. انسانهایی که آخوندها حتی از نظر قانونی و فقهی هم راه دفاع از خود و استیفای حقوق شخصی و اجتماعیشان را بستهاند.
در آخرین نمونهٔ حیرتانگیز و جانکاه از این جنایات منتج شده از سلطهٔ تفکر و سیاست زنستیزی توأم با حمایت قانون مصوبه آخوندها، قربانی شدن زنی بر اثر تبانی همسرش و برادرش برای کشتن وی در اهواز میباشد. بسیار قابل توجه است که با گذشت سه روز از این ماجرا، هنوز خامنهای و یک مقام مسؤل نظام آخوندی و یک ملا و آخوند حکومتی چنین جنایتی را محکوم نکرده است.
قابل تأمل است که وقتی در نظام آخوندی، حتی در کتابهای درسی، درس کودکهمسری در دروس آموزشی گنجانده میشود، وقتی دختر ۱۲ساله را وادار به ازدواج میکنند ــ و دختر معصوم هیچ پشتوانهٔ قانونی برای خودداری ندارد ــ و بهدنبال آن همان دختر در ۱۳سالگی مادر میشود، راهبرد چنین عقیده و سیاست ضدبشری از جانب حاکمیت، چه عواقب فرهنگی و اخلاقی را بار خانوادهها میکند؟
این نتایج، همان خواسته ملایان از اعمال چنین عقیده و سیاستی در جامعه میباشد تا مردم را تا فرق سر در بحران معیشتی و فرهنگی و اخلاقی و روحی و روانی فرو ببرند.
واقعیت این است که ترجمهٔ قتلهای ناموسی، مالکیت انسانی بر انسان دیگر است. این همان نشانه و نتیجهٔ تفکر آخوندها و تحمیل آن از منظر قانون است.
در نظام اجتماعی فعلی ایران که حکومت ولایت فقیهی آن را اعمال میکند، مالکیت بر انسان [مرد بر زن] از اندیشه و تفکر جنسیتی [بردهداری جنسی] ناشی میشود. در چنین نظامی، زنان و دختران حتی اختیار جسم و روح و روان خودشان و حق انتخاب آزاد خودشان را ــ بدون دخالت دیگری ــ ندارند!
چنین جنایاتی در ایران آخوندزده و اشغالشده، هرگز نمیتواند بیتأثیر از حاکمیت ایدئولوژی زنستیز و ضدبشری آخوندی باشد. ایدئولوژی و سیاست دینیشدهٔ حاکم بر ایران کنونی، آثار و تبعات ویرانگرش را در قالب فرهنگ استثماری و منحط جنسیتگرایی در جامعه رواج میدهد؛ تا جایی که حقوق انسانی، اجتماعی، شخصی و مدنیِ زنان و دختران ایران در سایهٔ سلطهٔ حاکمیت آخوندی، بهراحتی قربانی تسلط چنین فرهنگی میشود.
بنابراین حل و فصل این معضلات اصلاً در خانوادهها گره نمیخورد و پاسخ نمیگیرد. خانوادهها حتی در نمونهٔ اشاره شده، قربانیان سلطهٔ فرهنگ و تفکر و سیاستی ضدبشری با زعامت ولیفقیه هستند. از این رو پاسخ مقابله با انحطاط اجتماعی، فروپاشی مناسبات و سقوط اخلاقی، در بیرون آمدن از حاکمیت سیاسی و سلطهٔ تفکر ضدبشری و زنستیزانهٔ آخوندی ـ جنسیتی در هیأت نظام ولایت فقیه است و بس. خشم روح آسیبدیدهٔ مردم ایران از چنین نمونههایی باید در همبستگی ملی برای ریشهکنی سببساز آنکه همانا نظام ملایان اشغالگر ایران میباشد، متبلور شود. نجاتدهنده در همت و حمیت و هوشیاری خود مردم ایران نهفته است. این ناقوس را باید از جایجای ایرانزمین طنین داد.