پاسدار حسن عباسی که ظاهراً قرار بود به جرم اهانت به روحانی زندانی شود، زندان نرفته به صحنه برگشت و بیمقدمه شروع به داد و فریاد بر ضد مجاهدین کرد! وی در گفتگویی که روز ۱۱آبان ۹۷ از یک شبکه تلویزیونی اینترنتی منتسب به لباسشخصیها صحبت میکرد، ضمن ابراز وحشت از قیام بزرگ مردم ایران و افق تیرهای که پیش روی نظامشان گسترده شده گفت:
«زمانبندیاش این است که در امسال و سال آینده به قدری پول ما بیارزش بشود که مردم بهدلیل مشکل معیشتی بریزند توی خیابان و درگیریها را شروع کنند. مردم با حکومت فاصله پیدا کنند، درگیر بشوند، حکومت مجبور بشود با مردم درگیر بشود، وقتی درگیر شد، چند نفر از مردم کشته بشوند و حالا دیگر خونخواهی ادامه پیدا بکند و کی پای قضیه است؟ سازمان مجاهدین! یعنی مردم تجمع کنند بهخاطر حق، به حقشان در آب، حق طبیعیشان در قضیه مثلاً همین مؤسسات مالی، حق طبیعیشان در دیرپرداخت حقوقشان، حق طبیعی دارند تجمع کنند. ما هم ازشان حمایت میکنیم. اما تو همین شلوغوپلوغ شدنها یکی دو نفر بیایند یکی دو تا شعار بدهند و بریزند بههم و اسلحه هم داشته باشند و ۴تا تیراندازی کنند و بزن و بزن و آرام توی جمعیت گم بشوند و فرار کنند و بروند و مردم را بگذارند روبهروی حکومت و حکومت را بگذارند روبهروی مردم. این سیاست سازمان مجاهدین است. خیلی هوشیاری زیاد و جدی باید داشته باشیم».
مشابه همین ابراز وحشت را یک لباسشخصی دیگر اما از باند اصلاحطلب نظام در گفتگو با همان شبکه تلویزیون اینترنتی هم مطرح کرده است؛ محمدرضا خاتمی، یکی از سرکردگان باند اصلاحطلب نظام و برادر آخوند شیاد محمد خاتمی(قاتل دانشجویان در قیام ۱۸تیر ۷۸)، در مصاحبهای مشابه با ابراز وحشت از قیام بزرگ مردم ایران و نقش محوری مجاهدین، تلاش کرده با ترساندن مردم از «براندازی نظام» برای منبر متروکه علی خامنهای و نظامش، پامنبری بگیرد. محمدرضا خاتمی که صحبتهایش روز ۱۳آبان ۹۷ از همان شبکه اینترنتی پخش میشد گفت:
«تقریباً شاید اکثریت مردم، اعتراض انتقاد ایراد داشته باشند... ممکنه مردم عادی هم باشندها میگویند ما از این نظام سیر شدیم ما میخواهیم یک نظام دیگه بیاد اما چه جوری؟ با کی؟... چرا با براندازی مخالفم؟ ما با منافقین میخواهیم بیاییم انقلاب بکنیم؟... من آینده را خیلی تاریک میبینم خیلی تاریک میبینم در این موقعیت».
محمدرضا خاتمی در همان مصاحبه نکات دیگری هم گفت از جمله اینکه اعتراف کرد سرتاپای ماجرای گروگانگیری سفارت آمریکا، یک خیمهشببازی حکومتی برای ضدامپریالیست جا زدن نظام قرونوسطایی آخوندها بوده که بهزعم خود تلاش داشتهاند با آن حرکت احمقانه، گوی مبارزه را از نیروهای مترقی بربایند! حرکتی که البته تاوان میلیاردی آن هنوز از جیب ملت ایران دارد پرداخت میشود!
به هر حال اینهمه وحشت از مجاهدین خلق، تا جایی که آخوندها را اساساً از تعادل خارج میکند به تنهایی کافیست تا وضعیت صحنه کنونی ایران را برای هر ناظری روشن کند.
بیسبب نیست که آخوندها تمامی توش و توان تبلیغاتی و تروریستی خود را به شایعهپراکنی و شیطانسازی و حمله تروریستی به مجاهدین اختصاص دادهاند. چون ورای هر تفسیر و تحلیلی، این، فقط و فقط آخوندها هستند که میدانند هماورد نهاییشان کیست و به همین سبب است که هر بار که مجاهدین یک حرکتی حتی کوچک میکنند، آه و ناله آخوندها بلند میشود چرا که بهقول معروف، سگ داند و پینهدوز که در انبان چیست(!)
.............................................
زیرنویس:
(!) پینهدوزی از کسی، پولی طلب داشت و بدهکار بدحسابی کرده، طلب پینهدوز نمیداد.
پینهدوز عاقبت تحمل از دست داد و یک روز مشتهای(آلتی فلزی برای کار کفش دوزی) داخل انبان نهاد و به عزم دعوا به منزل بدهکار رفت تا طلب خویش وصول کرده یا به هر حال کار را یکسره کند. هنگامی که پینهدوز به در خانه بدهکار رسید، صاحبخانه، سگ خویش به سوی پینهدوز رها کرد و سگ نیز حمله کرد. پینهدوز که چنین دید، انبان را بر سر سگ زد و سگ درجا بمرد و کس ندانست که یک انبان ساده چه حکمت داشت که سگی را درجا بکشت؟
یا رب سبب مرگ سگ سلطان چیست
برچیدن پینه دوز را دکان چیست
انبان که به سگ خورد و سگ افتاد و بمرد
سگ داند و پینه دوز در انبان چیست؟