قیام مهرگان مردم، زنان و جوانان شجاع، جسور و آزادیخواه ایرانی که تاکنون در ۱۹۰شهر ایران برای دستیابی به آزادی جریان دارد، اگر چه هزینهیی سنگین با بر زمین ریختن خون بیش از ۴۰۰ شهید و ۲۰هزار دستگیری به همراه داشته اما یک پیشرفت و جهش کیفی در حرکت قطعاً پیروز انقلاب دمکراتیک مردم ایران به ارمغان آورده است. جهشی که بنا به اعتراف رسانههای حکومتی رژیم جامعه را از مرحله ترس به مرحله قهر کشانده است و سرکوب این اعتراضات، شورش و قیام مردمی را خشنتر میکند (سایت بهارنیوز- ۱۵مهر ۱۴۰۱).
قیامی که نشان داد وقتی باروت خشم خلق منفجر شود هیچ بینشی از امنیتی گرفته تا سیاسی و فرهنگی نمیتواند مانع پیشروی آن شود؛ قیامی که نشان داد تیغ سرکوب و تور اختناق در برابر آتش عصیان و قهر یک خلق دیگر کارایی ندارد.
آتشزنهٔ این قیام شعلهور قتل دختر جوان کرد، ژینا (مهسا) امینی در روز ۲۵شهریور ۱۴۰۱ بود. جرقهیی که به انبار باروت خشم خلق افتاد. خشمی انباشته به درازای بیش از ۴دهه جنایت، سرکوب، کشتار و پایمال کردن حقوق حقه مردم ایران! خشمی که از گلوی زنان و دختران، جوانان و مردان عاصی و معترض و حال نوجوانان و کودکان این سرزمین، به ناگهان چون آتشفشانی گدازان فوران کرد و چشم جهانیان را به ایران بپا خاسته و آتشین خیره ساخت.
سرقت انقلاب و ذبح کلمه توسط بزرگترین دزد تاریخ ایران
رژیم ملایان بیش از ۴۳سال است که استبداد مذهبی را به تخت خلافت نشانده، همه راههای اعتراض مسالمتآمیز را بسته و مهر و موم کرده و منفذی باقی نگذاشته است.
در سال۱۳۵۷، خمینی، این دجال ضدبشر، انقلاب راستین مردم ما را که برای رهایی از سلطنت ستمشاهی پهلوی به ثمر رسیده بود، در خلأ رهبری ذیصلاح و در فقدان سازمان رهبریکنندهٔ انقلابی و یک جانشین دمکراتیک و مردمی با عوامفریبی و سوءاستفاده از قدرت سیاسی، مذهبی و اجتماعی متمرکز در خود دزدید و با اعزام لشکر اوباش و اراذلش به صحنهٔ سیاسی و اجتماعی میهن، طعم تلخ و زهرآگین استبداد دینی را برای بیش از ۴دهه متوالی به مردممان چشاند.
«خمینی با ”رهبری“ و ”امامت“ خود در قدم اول کلمه را ذبح و عاری از محتوا کرد و به یمن وجود ننگینش کلمات ارزشمندی همچون“ انقلاب“، ”اسلام“، ”استقلال“، ”آزادی“، و ”جمهوری“، و… پیاپی خوار و بیمقدار و مبتذل و بیارزش شدند. انبوه شارلاتانها، میوهچینان سیاسی و دینفروشان حرفهیی گرداگرد کجاوهٔ خلافت و ولایت فقیه او را گرفتند. شورای ارتجاع را ”شورای انقلاب“ نامیدند و دولت موقت تاجرپیشه نیز دولت ”امام زمان“ نام گرفت! و با به راهانداختن نمایش گروگانگیری رفت تا قوای انقلابی در آستانه رفراندوم قانون اساسی و انتخابات ریاستجمهوری و مجلس را مات کند» (نقل از پیام رهبر مقاومت آقای مسعود رجوی در هشتمین سالگرد انقلاب ضدسلطنتی).
خمینی به مرور عنان افسار استبداد دینی را محکم و محکمتر کرد و منفذی برای ابراز نظر و آزادیهای فردی، اجتماعی و سیاسی مردم ایران باقی نگذاشت.
سرکوب و از میدان به در کردن و حذف سازمانهای پیشتاز انقلابی به جلوداری سازمان مجاهدین خلق ایران! اجباری کردن حجاب برای زن ایرانی، به تعطیلی کشاندن دانشگاهها در یک کودتای فرهنگی تحت عنوان «انقلاب فرهنگی»، خفه کردن صدای معترضان با حزباللهیهای چماقدار تحت عنوان ”امت همیشه در صحنه“، دامنزدن و به راهانداختن جنگ ضدمیهنی با عراق و نهایتاً به گلوله بستن تظاهرات مسالمتآمیز نیم میلیونی مردم تهران به جلوداری مجاهدین خلق در ۳۰خرداد سال۱۳۶۰! خطی سرخ و خونین که پایان دوران اعتراضات مسالمتآمیز علیه رژیم ولایت فقیه بود!
آری، اینچنین بود که خمینی سلطنت مطلقه و عنان گسیخته استبداد زیر پرده دین را ظرف دو سال بنیان نهاد و از آن زمان تاکنون رژیمش ارمغانی جز زور چماق، دشنه و گلوله برای سرکوب و کشتار و جنایت، تروریسم و جنگافروزی، چپاول و غارتگری و اختلاسهای میلیاردی، فقر و تورم، گرانی و وضعیت وخیم اقتصادی و بیآیندگی برای مردم، زنان و نسلهای جوان ایران ما نداشته و ندارد. از زادگان دهه۵۰ تا ۶۰ گرفته تا نسلهای دهههای ۷۰، ۸۰ و اینک ۹۰... رژیمی که هر صدای اعتراضی که علیهش بلند شده و میشود و خواهد شد را آشوبگر، گناهکار، جاسوس، محارب و مفسد فی الارض میخواند. در این رژیم همواره زندانها، قفسی برای روشنفکران و آزادیخواهان وطن بوده که در آن بیانقطاع، چوبههای دار، سرهای سبز مبارزان و میدانهای تیرباران پیکرهای نستوه زنان و مردان معترض به دیکتاتوری و تشنهٔ آزادی را به خون کشیدهاند.
قدرت قیامآفرینان، معجزه میآفریند!
اما ایران هرگز به ولایت فقیه تسلیم نشده است. مقاومت در برابر این استبداد دیرزمانیست که آغاز شده است و حال دورانی است که آتش مقاومت و عصیان به جان تمامی خلق افتاده است. جایی که قدرت و تهاجم از جانب مردم باشد سران و مهرههای پوسیده این رژیم رو به زوال از ترس بالاگرفتن قیام و سرنگونی مجبور به عقبنشینی و گرفتن ژستهای موقتی از قبیل ”استراتژی لبخند“، و ”رأفت اسلامی“، و یا ”تبدیل بینش امنیتی به بینش فرهنگی و سیاسی“، میشوند. چرا که قدرت قیامآفرینان مهرگان شوک بزرگی را به نظام ولایت فقیه وارد و این حقیقت را بارز کردند که در شرایط عینی جامعه امروز ایران دیگر تیغ سرکوب و کشتار رژیم برایی ندارد؛ چرا که ترس با جلوداری و جسارت و شهامت کانونهای قهرمان شورشی در میهن اشغال شده، از خانهٔ دلهای مردم ما رخت بر بسته است.
اعتراف به عدم کارآیی تیغ سرکوب نهادهای سرکوبگر رژیم
در ۱۹ مهرماه سید محمد صدر، دبیر پیشین شورای امنیت کشور و معاون وزیر کشور و عضو کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام آخوندی گفت: «استراتژی نظام باید لبخند به مردم باشد نه اینکه اخم به مردم. بنده دو ماه پیش... گفتم که اصلاً با خانمها برخورد فیزیکی نکنید. اگر همین تذکر... حقیر مورد توجه قرار گرفته بود، ما این بلوایی که الآن هست را نداشتیم».
این خرمهرهٔ رژیم ضمن اعتراف به اینکه قدرت حقیقی در دستان مردم است افزود: «ما در صورتی که مردم را داشته باشیم امنیت داریم و اگر مردم را نداشته باشیم، نظام صرفاً با نیروهای مسلح نمیتواند امنیت داشته باشد. چنانکه شاه هم... چون مردم را نداشت، سرنوشتش به آنجا رسید» (سایت حکومتی جماران - ۱۹مهر ۱۴۰۱)
صدر همچنین با بیان خزعبلاتی در خصوص ”بینش فرهنگی“، اقدام به دادن راهحل برای جمع کردن اعتراضات عصیانی مردم ایران کرد و با اشاره به جو سرکوب و خفقان موجود در حکومت رئیسی جنایتکار تحت عنوان ”بینش امنیتی“ گفت: «راهحل همان است که ما بینش امنیتی را به بینش فرهنگی تبدیل کنیم. مثلا آقای رئیسی با خانواده آن مرحوم صحبت کرد و... همین قضیه را باید ادامه میدادند و از طرف دیگر شروع به کار عاطفی میکردند. اگر این کار را کرده بودیم، اصلاً عقدهها جمع نمیشد و اعتراضها قانونی و مسالمتآمیز انجام میشد و به اغتشاش، آتش زدن و کارهای خشن... ، کشیده نمیشد. این هم بهدلیل این است که ما جو را بسته بودیم. متأسفانه همان بینش امنیتی سعی میکند این طور تلقین کند که حکومت نباید یک قدم عقب بگذارد؛ چون اگر یک قدم عقب گذاشت، پشت سر هم عقب میرود تا کل نظام برود!» (همان منبع)
این مهره رژیم بعد از مواجهه با قیام آتشین جوانان و نبریدن تیغ سرکوب وحشیانه دیکتاتوری در دانشگاهها، تازه یادش افتاده که دانشگاه مکانی مقدس و محل گفتگوست و علت ورود فعال نوجوانان به صحنه قیام و شورش را برخورد بد با دانشجویان عنوان کرده و نتیجه میگیرد که اگر با بینش فرهنگی و سیاسی رفتار میشد، کار به اینجا نمیکشید.
محمد صدر در این زمینه گفت: «چون با دانشجویان و یک سری جوانان بد برخورد شد، قضیه به یک سری مدارس و دبیرستانها کشیده شد؛ شما در دانشگاه صنعتی شریف متأسفانه آن اقدامات را انجام میدهید که بگیر و ببند و زدن گاز اشکآور است، آن هم در دانشگاه... دانشجوها را دستگیر، زندانی و احیاناً از ادامه تحصیل محروم میکنیم؟ اینها کار را میکشاند به آنجا که بچههای دبیرستانی هم وارد شوند. اگر هفته اول یک برخورد عاقلانه فرهنگی شده بود، اولاً گسترش پیدا نمیکرد و بعد هم قضایا حل میشد» (سایت حکومتی جماران - ۱۹مهر ۱۴۰۱)
کلام آخر
باید توجه داشت که همه این مواضع و سخنان و اعترافات و آویزان شدن به ”بینش فرهنگی و سیاسی“، محصول قدرتنمایی قیامآفرینان است. معجزه قیام مهرگان است که شکافهای موجود در نظام آخوندی را بسا عمیقتر کرده، مهرههای این رژیم را به ترس و وحشت انداخته، و شقه در حکومت تکپایه رئیسی را بهطور روزافزون افزایش داده است.
از سوی دیگر باید توجه داشت که این سخنان چیزی از جرم و جنایت توسط این رژیم در گذشته حال و آینده را کم نخواهد کرد. بلکه تنها نمایانگر این حقیقت است که اگر ملتی بایستند و بهای ایستادگی خود در برابر هیولای ولایت فقیه را بپردازند، میتوانند بر هر نوعی از سرکوب حتی در وحشیانهترین شکل سرکوب رژیم ولایت فقیه غلبه کنند و تور اختناق حکومت رئیسی جنایتکار را از هم بدرند و دیگر نه ”بینش امنیتی“ در برابرشان میتواند بایستد و نه ”بینش سیاسی و فرهنگی“!
چرا که زمان تغییر و انقلاب دمکراتیک فرا رسیده است! و اراده خلق ایران بر آفرینش روزگاری نوین، آمیخته از آزادی، عدالت، برابری و حاکمیت مردمی است!