برگرفته از سیمای آزادی
مجری: مبارزه مردم ایران با دیکتاتوری چه زمانی آغاز شده است؟ این مبارزه طی دورانها و سرفصلهای مختلف چه فراز و نشیبهایی را طی کرده است؟ قانونمندیهای این مبارزه چیست؟ و پاسخ ما به این قانونمندیها چی بوده؟ الآن این مبارزه در چه نقطهای قرار دارد؟ و برگزاری گردهمایی بزرگ مقاومت چه هدفی را دنبال میکند؟ اینها و بیشتر از اینها سؤالاتی است که پیش روی برادر مجاهد مهدی ابریشمچی گذاشتیم و از ایشان میخواهیم که به ما پاسخ بدهند.
مهدی ابریشمچی: هموطنان عزیزم، اشرفنشانهای دلیر و سخت کوش که این روزها با تمام قوا برای برگزاری هر چه باشکوهتر کهکشان، کهکشان قیام تلاش میکنید. دست مریزاد؛ چرا؟ چون میخواهیم بذری را که ۵۳سال پیش کاشته شد و بهخصوص در ۴۰سال حاکمیت آخوندها با خون عزیزترین فرزندان مردم ایران آبیاری شد، با پیروزی بر اهریمن برای مردم ایران به بار بنشانیم و برگزاری این کهکشان دقیقاً در همین راستاست. فراموش نمیکنیم که ۴۰سال پیش ایران میهن عزیز ما بهدلیل دزدیده شدن رهبری قیام مردم بر علیه شاه خائن، عملاً توسط یک نیروی ضدتاریخی و واپس گرا یعنی خمینی و دار و دستهاش اشغال شد. مردم ایران، زنان و مردان ایرانی که برای آزادی نظام سلطنتی را سرنگون کرده بودند، به سرعت این رژیم مستبد و آزادی کش را شناختند، و بههمین دلیل در ۳۰خرداد ۱۳۶۰نه تاریخیشان را به این رژیم گفتند، از همان روز بهرغم پرداختن سنگینترین بها، مردم ایران یک گام در نبرد برای آزادی به عقب بر نداشتند، چون آنها فرزندان تاریخی مصدق، ستارخان، باقرخان، میرزا کوچک و حنیف بودند. کسانی که همه آنها جان باختند ولی دست از دامن آزادی بر نداشتند. بهقول شاعر آن زمان:
آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی دست خود ز جان شستم از برای آزادی.
در محیط توفانزا، ماهرانه در جنگ است ناخدای استبداد با خدای آزادی
دامن محبت را گر کنی زخون رنگین میتوان ترا گفتن پیشوای آزادی
بله این مردم همه با هم در تاریخ ایران در واقع پیشوایان آزادی هستند و سرفرازانه مسئولیت بهگور سپردن مهیبترین نیروی ضدبشری تاریخ یعنی ارتجاع مذهبی تحت نام اسلام را به عهده گرفتند. درست به همین دلیل در طول این چهل سال هر رنجی و هر فدایی را پذیرفتند ولی در مطالبه آزادی یک قدم به عقب برنداشتند و در واقع مثل قهرمانان ۳۰تیر فریاد زدند: «یک پا ننهیم قدمی به عقب تا دم مرگ».
خمینی و دار و دستهاش، دار و دسته جنایتکارش، ۱۲۰هزار از فرزندان مجاهد و مبارز این ملت را کشتند. ۳۰هزار نفر زندانیان سیاسی را سربهدار کردند. صدها هزار نفر را در گوشه سیاهچالها و شکنجهگاهها به اسارت گرفتند. ولی مردم ایران یک گام از نه تاریخیشان کوتاه نیامدند. زنان و مردان مجاهد، اشرفیها، و اشرفنشانها که ۴۰سال است که در سنگرهای آزادی در داخل و خارج میهن نبرد میکنند، تبلور و تجسم همین اراده سترگ خلق قهرمان ایران و نه تاریخی آنها به خمینی اند. درست به همین دلیل نبردشان را به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران شروع کردند و با همین نام ادامه میدهند. در این چهل سال، استبداد و استعمار دست به دست هم دادند و این مردم را و پیشتازشان را با انواع ابتلاها و سختیها روبهرو کردند. ولی نتوانستند خللی در اراده این خلق و فرزندان مجاهدش بهوجود بیاورند. آخوندها با غارت و چپاول اموال مردم ایران، ضمن بهوجود آوردن یک قشر فاسد از ملاهای بیدین و وطنفروش و همپالکیهایشان، لقمههای نان را از دهان کودکان ما و از دست مادران و پدرانشان دزدیدند و صرف ساختن ماشینهای جهنمی سرکوب از پاسدار و کمیته چی و نیروی انتظامی در ایران و استخدام مزدوران برای جنگ و آدم کشی و قدرتنمایی کاذب در خارج مرزها نمودند. و البته حسابهای بانکیشان، بانکهای شخصیشان از میلیاردها گذشت. متقابلاً خلق قهرمان ایران هم در مقابل آن نیروی سرکوبگر، ارتش آزادیبخش ملی را بهمثابه سلاح و بازوی پراقتدار خلق قهرمان ایران برای پاسخ به آتش اهریمن با آتش خلق بهدست گرفت و از ناموس و شرف ایران و ایرانی و آزادی خودش دفاع کرد و رژیم را به زیر آتش گرفت. ارتش آزادیبخش مهران را آزاد کرد، و بعد از مهران همانطور که ارتش آزادی شعار داد، نوبت تهران رسید. و این ارتش نشان داد که قابلیت سرنگونی رژیم را دارد. و به این ترتیب رژیم را به خاک سیاه نشاند، و جام زهر آتشبس را به حلقوم رژیم ریخت. متقابلاً آخوندها، آخوندهای جنایتکار، نه فقط در داخل ایران سرکوب خونین خودشان را ادامه دادند، بلکه با بهغارت دادن و بهتاراج دادن اموال مردم ایران، تا آنجایی که توانستند استعمار را به نفع خودشان و برعلیه مردم و مجاهدین خلق ایران وارد میدان کردند. البته در سایه سیاست مماشات، مجاهدین و مقاومت ظفرنمون و مشروع این خلق را در یک توطئه ننگین استعماری – ارتجاعی، وارد لیستهای تروریستی کردند و در جریان اشغال عراق هم، نیروهای ائتلاف قرارگاههای ارتش آزادی را بمباران کردند و دهها نفر از زنان و مردان دلیر مجاهدش را کشتند و بهشهادت رساندند. بعد سلاحهایشان را گرفتند و بعد هم استعمار و ارتجاع قرارگاه اشرف و بعد لیبرتی را به زندان تبدیل کردند.
بالاخره در روزهایی مانند این روزها در سال ۲۰۰۳، ۱۷ژوئن در یک معامله ننگین و استعماری - ارتجاعی کمر به نابودی نهایی و ضربه بهسر این مقاومت بستند. آنجا بود که اوراق قراردادهای چند ده میلیاردی فرانسه با آخوندها با شعله مشعلهای فروزان آزادی سوخت و به خاکستر تبدیل شد و جهانی را برعلیه این جنایت شوراند. صدیقه و ندا با دستهای از کبوتران آزادی خود را به آتش کشیدند، آتش توطئه استعماری و ارتجاعی را با آتش جانهایشان و قلبهایشان پاسخ دادند، آن را به گور سپردند و از آتش این توطئه هزار بار پولادینتر و آسیب ناپذیرتر بیرون آمدند. بله:
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز کان سوخته رو جان شد و آواز نیامد
این مدعیان در طلبش بیخبرانند کانرا که خبر شد خبری باز نیامد
کما اینکه در اشرف هم قتلعام ۵۲مجاهد خلق در سال ۱۳۹۲نه تنها ذرهای در استراتژی ظفرنمون ارتش آزادبیخش خللی وارد نکرد، بلکه استراتژی هزار اشرف یعنی تکثیر سلاح و آتش خلق در مقابل آتش ضدخلق، پاسخ مسعود، رهبری این نسل به آن بود. از طرف دیگر بهخصوص شما اشرفنشانها -که درود بر شما- جنگیدید و شوریدید و اوراق توطئههای استعماری - ارتجاعی را یکی بعد از دیگری سوزاندید و در واقع هم جبهه صدیقه و ندا شدید و ایستادید و ایستادید. شب و روز در باد و باران و گرما و سرما تا اینکه بالاخره تورهای ارتجاعی و استعماری لیستهای تروریستی را از هم دریدید. به این ترتیب اشرفیها و اشرفنشانها در سراسر جهان شوریدند و دویدند و دویدند تا به قله کوه دوران تهاجم رسیدند. بله به یمن تلاشهای مریم رهایی و شورش شما اشرفنشانها در خارج کشور، اشرفیها پیروزمند از زندان لیبرتی مجدداً به قرارگاه امن اشرف ۳آمدند. در داخل کشور هم همین نسل دست به دست هم دادند، زنجیر کردند و شبکههای مقاومت را گسترش دادند و ناگهان در ۷دی سال ۹۶بهرغم سرکوب گسترده آخوندی، قیام منفجر شد، کانونهای شورشی در هیأت استراتژی هزار اشرف و هزار کانون شورشی وارد میدان شدند و خلق و اقشار و طبقات مختلف مردم به جان آمده از ظلم و ستم آخوندی آگاه شده از نبرد ۴۰ساله فرزندان مجاهدشان، فریاد مرگ بر اصل ولایت فقیه و فریاد «اصلاح طلب، اصول گرا دیگه تمومه ماجرا» و «اسلامو پله کردید، مردمو ذله کردید» سر دادند و همه مواضع اصولی مقاومت و مجاهدین را در خیابانهای شهرهای ایران فریاد زدند.
قیام، قیام مردم و نبرد کانونهای شورشی بهرغم سرکوب، زندان، شکنجه و اعدام ادامه پیدا کرد و تا امروز دیگر متوقف نشد. البته سلاح استراتژیک ما کانونهای شورشی است، یعنی هزار اشرف، و تداوم بازوی استوار و پراقتدار خلق قهرمان ایران.
ولی اشرفنشانهای عزیز فراموش نکنید که نبرد با دیکتاتورها و بهخصوص رژیم ضدبشری آخوندی به دو مؤلفه مشخص نیاز دارد. بازوی نظامی و بازوی سیاسی.
ما میخواهیم در این کهکشان بر همه کسانی که در دنیای سیاست میخواهند منکر قدرت این آلترناتیو بشوند، بشوریم. آخر از سال ۶۰که مقاومت مسلحانه آغاز شد، پا به پای آن آلترناتیو رژیم آخوندی یعنی شورای ملی مقاومت هم معرفی شد. بدون این آلترناتیو، مبارزه برای سرنگونی به سرانجام نمیرسد. آنچه که در سوریه میگذرد، شاهد بسیار گویای این واقعیت است. دیکتاتوری و سرکوب اساساً برای همین است که این آلترناتیو سیاسی شکل نگیرد. چون در فاز سیاسی، این آلترناتیو به هیأت مجاهدین و متحدانشان شکل گرفته بود و میرفت که رژیم را از طریق حرکتهای اجتماعی و سیاسی با روشهای مسالمتآمیز سرنگون کند، یعنی از پیش پا بردارد. خمینی برای جلوگیری از همین موضوع و همین سرنوشت رژیم کاندید ریاستجمهوری ما را حذف کرد. نگذاشت کسی از ما وارد مجلس بشود، چون همه میگفتند ما آلترناتیو و نیروی دوم بعد از آخوندهای حاکم هستیم. سرکوب تظاهرات مسالمتآمیز ۳۰خرداد ۶۰هم برای جلوگیری از ماده شدن و تبلور همین آلترناتیو بود. درست به همین دلیل، فقط یک ماه بعد از شروع مقاومت مسلحانه در ۳۰تیر، برادرمان مسعود در اوج هوشیاری سیاسی و استراتژیک شورای ملی مقاومت را تأسیس کرد و بعد هم سازمان هوشیارانه این آلترناتیو را برای ممانعت از سرکوب و نابودی یعنی همین چتر سیاسی و آلترناتیو را به خارج کشور منتقل کرد. امروز هم درست در شرایطی که رژیم در معرض سرنگونی است، هم خودش و هم دم و دنبالچههایش و لابیهایش سعی میکنند منکر این آلترناتیو و پایگاهش بشوند. بله، مقاومت مردم که یک روز در ارتش آزادیبخش و بعد در تداوم آن در کانونهای شورشی، در رودررویی با قوای سرکوبگر رژیم خودش را نشان میدهد، مکمل آن همین آلترناتیو سیاسی است. کهکشان، قدرت این آلترناتیو سیاسی را بارز میکند و به مردم ایران و به مردم جهان و به دولتها نشان میدهد که وقتی کانونهای شورشی کار خودشان را میکنند، یک آلترناتیو سیاسی برای جایگزینی رژیم وجود دارد. بنابراین نبرد کانونهای شورشی و فعالیت هایشان آن روی سکهٔ تلاشهای سیاسی آلترناتیو است. یعنی همان که عالیترین نمودش این کهکشان است. بههمین دلیل میبینید که این روزها تقریباً تمامی سران رژیم زوزه میکشند، و به دولتهای خارجی آویخته و چنگ زدهاند و بهخصوص به فرانسه و روی آن فشار گذاشتند که مانع شکلگیری کهکشان بشوند. بنابراین تلاش شما برای هر چه باشکوهتر کردن کهکشان، شورشی است بر علیه رژیم و مزدورانش و آن روی سکه شورش کانونهای شورشی در داخل کشور است. درست همانطور که نمیشود بدون نبرد کانونهای شورشی، قیام را تداوم بخشید، و رژیم را سرنگون کرد، از بارز کردن قدرت این آلترناتیو در صحنه سیاسی هم، استراتژیک نمیشود صرفنظر کرد.
کهکشان قیام با بارزکردن جایگاه آلترناتیو رژیم در صحنه سیاسی، پشت جبهه و پشتبیان قدرتمندی برای کانونهای شورشی است و حالا این ماییم که در کهکشان قیام میخواهیم اراده مردم برای سرنگونی رژیم را در مقابل جهانیان به نمایش بگذاریم. میخواهیم که آنچنان چون توفان، شورش بپا کنیم که کهکشان ۱۲۰هزار و ۳۰هزار شهید در ۳۰ژوئن در افق سیاسی ایران طلوع کند. تا با نور و گرمای آن چشم دشمنان و آخوندها کور و برعکس قلب مردم و قیامکنندهها یعنی کامیون داران، اهالی کازرون و ورزنه و کانونهای شورشی و بهخصوص زندانیان سیاسی قهرمانمان گرم و روشن بشود. ما میخواهیم نشان بدهیم که هیچ خس و خاشاکی و هیچ توطئهیی استعماری و ارتجاعی قدرت ایستادگی در مقابل اراده ما را ندارد. میخواهیم نشان بدهیم همانطوری که ۴۰سال سرکوب و توطئه گوناگون را به شکست کشاندیم، اراده کردیم که گام آخر را برداریم.
یک دفعه دیگر ارادهمان، همان اراده سترگ اشرفی و اشرفنشان، همان اراده راست قامتان در اشرف و لیبرتی و آلبانی و همان اراده توطئه شکن در سراسر دنیا را برای پیروزی مردم مان، بر هر مانع در خاک میهن تحمیل کنیم. میخواهیم رژیم را جارو کنیم و ایران رو آزاد سازیم.