728 x 90

لنگه‌کفش‌های «آقا»!

دزدی و چپاول
دزدی و چپاول

روزهای عید فرصت خوبی است تا آنهایی که دستشان به دهانشان می‌رسد، در کنار کار و مشغله روزانه و روند روزمره اندکی هم فارغ از دید و بازدیدهای عید و شلوغی میهمانان و بازی بچه‌ها و چه بسا بزرگترها، در کناری بنشینند و نگاهی به «گذر عمر» کنند و چگونگی طی شدنش.

لحظاتی آسوده از کارهایی که هیچ‌وقت پایانی ندارند و مثل «خوره» عمر آدم‌ها را در شیفت‌های کاری چندساعته پی‌درپی می‌خورند و دفتر هستی‌شان را ریز ریز کرده به‌دست باد و گذر ایام می‌سپارند.

البته به شرطی که «غم نان اگر بگذارد»! چرا که چنین فرصتهایی را داشتن، تنها خاص آنانی است که توان و استطاعت مالی «دمی آسودن» را دارند وگرنه کارگران و زحمتکشان و تمامی آنانی که توان جسمی و تخصص خویش را باید 24ساعته به حراج بگذارند تا بتوانند خرج نان و آب خود و خانواده‌اشان را دربیاورند، از این هم محرومند.

اینان البته نیازی به جمعبندی سالانه و دمی برکنار نشستن و گذر عمر تماشا کردن ندارند چرا که در هر ثانیه از زندگی‌شان به این نتیجه می‌رسند که:

همه چیز اشتباه چیده شده،

نظم ناساز حاکم بر جامعه غلط است

تقسیم امکانات اجتماعی ظالمانه است

توزیع درآمدها و ثروت‌های ملی، ظالمانه، ستمگرانه و غارتگرانه است

حاکمیت نامشروع است

قوانینش، سرکوبگرانه است

و... خلاصه باید تمامی این ساختار ناساز را فروریخت و «نظمی نو درانداخت».

این از جمعبندی فرودستان جامعه که به جای نوشتن در گوشه دفتر خاطراتشان، آن را در کوچه و خیابان و با شعارهای ساختارشکن فریاد می‌کنند و جمعبندی سالانه خود را این‌طوری به سمع و نظر دیگران می‌رسانند!

یک عده هم که آن بالا بالا نشسته‌اند و  سر در آخور رژیم دارند و کاملاً پیرو ولی فقیه هستند، مشکلی در این زمینه ندارند و اساساً نیاز به جمعبندی ندارند! اینان تلاششان تماماً مصروف استمرار وضعیت موجود با تمامی ضرب و زوری است که دارند است! تیر و داغ و درفش و شکنجه و اعدام (جدیدا هم اعدام با برچسب خودکشی!).

می‌ماند دو دسته سینه‌زنی که گرچه هرکدام برای خودشان دم و دستگاه و علم و کتلی دارند، اما به هر حال هر دو زیر سایه و عبای آقا هستند: حالا یک دسته به اسم اصول‌گرا و دسته دیگر به اسم اصلاح‌طلب.

دسته‌بندی بی‌مسمایی که تقش در همین قیام اخیر در آمد و مردم با شعار: اصلاح‌طلب، اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا!) حقشان را کف دستشان گذاشتند.

و حالا در آرامش پس از توفان دید و بازدیدهای عید! کم‌کم دارد تفسیر و تحلیل‌ها و جمعنبدی‌های سالانه‌اشان از زیر چاپ!‌ بیرون می‌آید و حاصل تمامی بضاعت فکری‌شان پیش چشم حضار نمایان می‌گردد.

یکی از این خوش‌نشین‌های بازار سیاست که زیر برچسب «اصلاح‌طلب» بازار گرمی می‌کند باند موسوم به مجاهدین انقلاب اسلامی است که با نفرات انگشت‌شمارش هر‌ازگاهی در آتش‌ خاموش اصلاحاتشان می‌دمند.

جدیدترین محصول از این نوع، حرفهای محسن آرمین از شکنجه‌گران معروف دهه 60 است که روز دوشنبه 6فروردین 97 در مصاحبه‌یی با یک سایت حکومتی از جمله گفت:

«رفتار معترضان دیماه در میدان اصلاح‌طلبی نبود»... «اکثر کسانی که در اعتراضات اخیر شرکت داشته‌اند، نماینده گروه‌هایی از جامعه بودند که جزء پایگاه اجتماعی اصلاحات محسوب نمی‌شوند»... «طبیعی است که اصلاح‌طلبان نتوانند گروهی را که جزء بدنه آن‌ها محسوب نمی‌شوند و میدانی را که متعلق به آن‌ها نیست، هدایت و مدیریت کنند. چنین انتظاری از اصلاح‌طلبان منطقی به نظر نمی‌رسد».

وی در مورد کمیت معترضان هم گفت:

«نمی‌توان گفت: همه آن‌ها که به خیابانها نیامدند، ناراضی و معترض به وضع موجود نیستند. نارضایتی‌ها و اعتراضات در شرایط کنونی بسیار عمیق‌تر از آن چیزی است که در حوادثی این‌چنینی ظهور و بروز پیدا می‌کند»... گستردگی اعتراضات در سطح ٧٠شهر، حاکی از گستردگی نارضایتی‌ها در سطح جامعه است. فکر می‌کنم مسئولان مربوطه نیز به این حقیقت واقف‌اند. اخبار جسته‌و‌گریخته‌یی که از گزارش مراجع و نهاد‌های امنیتی و انتظامی به نهاد‌ها و مراکز مسئول به گوش می‌رسد، بیانگر همین واقعیت است.

آرمین که خود سابقه فعالیت جدی در نهادهای امنیتی دارد و به فوت و فن کار به‌خوبی وارد است در انتها می‌گوید:

« امیدوارم این درک مشترک به عزمی مشترک برای تجدیدنظر اساسی در روند‌های موجود و اقداماتی بنیادین در اصلاح امور بیانجامد».

یک روز پیش‌تر، یعنی روز یکشنبه 5فروردین 97، سعید حجاریان مغز‌کل اصلاحات هم در یادداشتی که بیشتر به همان جمعبندی‌های «دم عیدی!» شبیه بود نوشت:

«مردم معترض در شرایط بد اقتصادی که خود در مضیقه هستند، فکر کردند، اصول‌گرایان و اصلا‌ح‌طلبان دست در دست هم در حال خوردن بیت‌المال هستند. شاید گمان کردند بهزاد نبوی و فلان شخص اصول‌گرا در یک پروژه شریک هستند!».

البته حجاریان به سهام بهزاد نبوی در شرکت نفتی کیش اورینتال و شریک فراری‌اش سیروس ناصری هیچ اشاره‌یی نکرده و اصلاً نگفته که وقتی همین بهزاد نبوی و دوستانش در رأس «کار»! بودند، پروژه‌ فازهای 9 و 10طرح توسعه میدان گازی پارس جنوبی را چگونه «بالا» کشیدند؟

اما حجاریان که تصور می‌کند زرنگ‌تر از این صحبت‌هاست، اشارتی هم به برخی «چیز»ها کرده و می‌گوید:

«بی‌پرده بگویم بعضی اصلاح‌طلبانِ کانفورمیست، رانت‌خوار هستند و سابقه رانت‌خواری‌شان به چند دهه پیش بازمی‌گردد؛ رانت‌خواری در زمان حیات امام(ره) وجود داشت و در دوره ریاست‌جمهوری آقای هاشمی و ادوار بعد تداوم یافت»... «من از برخی فسادهای درون جریان اصلاحات خبر دارم اما می‌گویم فساد این طیف فراگیر نیست».

بگذریم که حجاریان اضافه بر فساد، می‌تواند به سرکوبگری باندشان هم «اشارتی!؟» بکند، تا شنونده تازه‌کارش را کمی گیج بکند چرا که در دعوایی که به‌راه افتاده، دور نیست دوباره پرونده کشتار 500نفر از جوانان مجاهد نازی‌آباد به دست خودش در یک شب را که در جریان جنگ و دعواهای باندی عهد خاتمی و قتل‌های زنجیره‌یی رو شد، کسی فراموش کرده باشد!

به هر حال داستان باندبازی‌یی که به جناح‌بندی سیاسی فورمالیستی هم کشیده شده بود، اکنون روی دایره ریخته شده و ظاهرا خریداری ندارد و حتی اگر صاحبان حجره اصلاحات از این جمعبندی‌های «دم عیدی» مهمتر هم بیرون بدهند، باز آبی برایشان گرم نخواهد شد.

ضمن این‌که نباید این جماعت، نگران حذف شدن از دستگاه حکومتی باشد، زیرا  ممکن است «آقا» یک وقتی یک حرفی بزند یا یک کاری بکند، اما خود حضرتش هم خوب می‌داند که نه هیبت ریخته‌اش، نه سن و سال خودش و نه وضعیت نظامش دیگر اقتضای تک‌پایه شدن ندارند.

چرا که دیگر سالهاست «آقا»!  توان «لی‌لی» کردن و یک لنگه پا «جست زدن» را از دست داده! و نه تنها به هر دو پایش نیاز دارد، بلکه به طریق  اولی به هر دو لنگه‌کفشش هم نیاز دارد! و از آن بدتر، به دوتا چوب زیربغل هم اضافه بر پاهایش نیاز دارد! وگرنه مجبور است بقیه راه را روی زانوانش برود!

اگرچه این دو پا هم پوسیده‌تر از آنی است که  دردی از آقا دوا کند و نهایتاً بر زانوان افتادن آقا حتمی است.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/34fe3043-b369-42fd-9c88-30db324b6f41"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات