قریب به ۱۱۳سال از امضای قانون مشروطه میگذرد، انقلابی که با رزم و رنج و خون بسیار و در سایه دلاوریهای رزمندگان و مجاهدانش سرانجام بهبار نشست اما دیری نپایید که جبههای منحوس شکل گرفت و انقلاب مشروطه در کودتای ۱۲۹۹ سرکوب شد و بههمراه آن یکبار دیگر امید مردم ایران دفن شد. بعد رسیدیم به مصدق و تلاش بیوقفه و خستگیناپذیری مردی که بریتانیای کبیر را بهزیر کشید و غروب ابرقدرت آن زمانه شد، اما باز در ۲۸مرداد ۳۲ همان جبهه منحوس همیشگی از راه رسید و مصدق به تبعید رفت. جبههای از استعمار و ارتجاع و استبداد که همواره پشتبهپشت هم داده تا دمار از روزگار مردم محروم ما درآورند و در هر بزنگاهی میآیند تا گرد ناامیدی بپاشند و عدهای را بهخون بکشند و جیبهای خود را پرکنند و بروند و جای خود را نیز بهنوبت عوض کنند. یک چرخه تکراری که نهایتا در پلاک ۴۴۴ در تهران درهمشکست، ۳انسان وارسته با بینشی به ژرفای اقیانوسها و قلبی بهوسعت کهکشانها و عزمی آهنین و صلابتی چون کوه، سازمانی را مبتنی بر اسلام انقلابی، بنیاد نهادند که پاسخ نهایی و تضمینی برای آزادی است، نهالی را کاشتند و با خون خود آبیاری کردند و نگاهبانی شایسته و امین بر آن مسئول کردند تا درختی تنومند گردد، کشجره طیبه اصلها ثابت وفرعها فی السماء. نگاهبان امینی که با حداکثر عشق و با حداکثر مسئولیتپذیری و مجاهدت شبانهروزی و خستگیناپذیر از آن مراقبت کرد و پرچمش را به سیمرغی سپرد که یقین دارد با نسلی از زنان رها از قید و بندهای استثماری و نسلی از مردان رهاشده و گوش بهفرمان، نهایتا و بهزودیزود آنرا بر قله دماوند بهاهتزاز درآورد. مجاهدین ثابت کردند برای آزادی خلق و میهن، بیدریغ و بیچشمداشت، آماده پرداخت حداکثر هستند، ثابت کردند سر سوزنی باج به هیچ شغال استعماری و ارتجاعی و استبدادی نداده و نمیدهند و نخواهند داد، ثابت کردند که با اصل کس نخارد، جز خود و خلق خود و خدای خود، به هیچ جا و هیچ کس چشمی نداشته و ندارند، دریای بیاعتمادی ناشی از خیانت خمینی را با خون سرخ و جوشان بیش از ۱۲۰هزار مجاهد خلق پرکردند، به امید ۱۱۳ساله خلق قهرمان ایران جامه عمل پوشاندند، شورای ملی مقاومت تشکیل دادند و ارتش آزادیبخش تاسیس کردند تا دیگر هیچ دزدی را یارای دستدرازی به آرمان آزادی را نداشته باشد و البته و صدالبته نسلی از مجاهدان و همه راه آزادی را در مکتب عشق پروراندند تا نیل به مقصد نهایی برای همیشه تضمین گردد، همه دسیسههای استعماری و ارتجاعی را خنثی کردند و بارها و بارها ققنوسوار از همه دامها رستند و از خاکستر خویش برخاستند و رویینتن شدند، صنعت آلترناتیوسازی را تعطیل کردند و درب دکان اپوزیسیوننمایی را گلگرفتند. بهجز مجاهدین چه کس دیگری، چنین تاریخچهای داشته؟ هر کس که سراغ دارد، لطفا معرفی کند؟
شیراز ـ کانون شورشی ۴۴۴