بهمناسبت روز جهانی محیطزیست
در ایران وقتی صحبت از محیطزیست میکنیم این عبارت تنها تداعی کنندهی کلماتی چون فاجعه، نابودی، تخریب و اضمحلال است! این امر آنقدر جدی است که برخی کارشناسان بخشهای زیادی از فلات ایران را در صورتی که روند تخریبی فعلی ادامه یابد، در دهههای آینده غیرقابل سکونت پیشبینی میکنند!
بدون مبالغه آنچه که دهها سلسلة ستمگر و جنایتپیشه در طول چندین هزار سال نتوانستند با ایران بکنند، در این چند دهه نظام آخوندی با ایران کرده است! دریاچه ارومیه با چند هزار سال قدمت توسط آنها در آستانهٔ خشکی قرار میگیرد، جنگلها نابود میشوند. رودخانهها خشک میشوند، تالابها از میان میروند و همهٔ اینها در زنجیرهٔ زیستبوم خود آنقدر آسیبهای محیطزیستی ایجاد میکنند که در دهها صفحه هم نمیتوان وخامت آن را توصیف کرد. خشکی رودخانهها منجر به بیابان زایی و فرسایش خاک میشود، نابودی جنگلها منجر به جاری شدن سیلابها و آلودگی هوا، نابودی تالابها منجر به از میان رفتن گونههای جانوری و پرندگان کمیاب و...
در واقع ما با زنجیرهای از نابودی و ویرانگری در زیست بوم های مختلف و برهم خوردن چرخهٔ اکوسیستم در ایران مواجه هستیم. آسیبهایی که اگر جلو آن گرفته نشود میتواند همان پیشبینی فاجعهبار را در مورد فلات ایران رقم بزند!
محیطزیست ـ جنگلها
- سازمان خوار و بار و کشاوزی ملل متحد، فائو میزان جنگلهای ایران را در اولین سال پس از انقلاب ضدسلطنتی ۱۸میلیون و ۴۳هزار هکتار اعلام کرد. این میزان پس از ۳۹سال هماکنون به نصف رسیده است!
البته سازمان جنگل بانی کشور میزان جنگلهای باقی مانده را ۱۴میلیون هکتار ذکر میکند که با تغییر در تعریف جنگل برای لاپوشانی فاجعه انجام شده است. رئیس انجمن جنگل بانی کشور در این رابطه میگوید فائو از جنگل چنین تعریفی دارد:
نیم هکتار زمین که درصد تاج پوشش درختان آن به سطح زمین، بیش از ۱۰درصد باشد جنگل نامیده میشود اما سازمان جنگلها در تعریف جنگل میزان تاج پوشش درختان را ۵درصد اعلام کرده است!
حال ببینیم علت نابودی جنگلها چیست؟ - قطع کردن بیحساب و کتاب برای صادرات چوب، اغلب توسط سران و وابستگان حکومتی
- جاده کشی و ویلاسازی و شهرکسازی توسط آقا زادهها و مشارکین در دایره حکومت
- آتش زدن عمدی جنگلها در مناطق مرزی توسط نیروهای امنیتی
- وجود نداشتن امکانات خاموش کردن آتش مثل ماشینهای آپ پاش، هلیکوپتر و....
- عدم اختصاص نیروی انسانی برای محافظت از جنگلها (بهطور معمول در سایر کشورها به ازای هر ۵هکتار یک جنگل بان اختصاص داده میشود اما در ایران به ازای هر ۷۰هکتار یعنی ۱۴برابر کمتر!)
اگر بخواهیم از نتایج نابودی جنگلهای ایران هم بگوییم میتوانیم از فرسایش خاک، آلودگی هوا، خشکی هوا، نابودی گونههای مختلف جانوری، راه افتادن سیلابها، بالا رفتن دمای هوا و دهها آسیب زیست محیطی دیگر نام ببریم.
محیطزیست ـ رودخانهها
یکی دیگر از بحرانهای فاجعهبار زیست محیطی در ایران بحران خشک شدن رودخانه هاست. بحرانی که به شکلی دردناک گریبان اغلب رودخانههای ایران را گرفته است چنین است:
- سدسازیهای بیرویه و غیرعلمی روی رودخانهها که با هدف گرفتن بودجهٔ دولتی و سپس مفاسد مالی یا هدایت آب به سمت صنایع حکومتی انجام شده و میشود!
- هدایت آب توسط تونلها و کانالها بهصورت غیرعلمی یا با رشوه به سمت صنایع، مصارف شخصی و باغات خصوصی
ریختن پسابهای صنعتی و بیمارستانی و فاضلاب شهری به رودخانهها و آلوده کردن آنها و در نتیجه نابودی گونههای جانوری و ماهیها و.... - عدم رسیدگی و لایروبی و مدیریت آب رودخانه ها
اینها البته بخشی از مشکلاتی است که هماکنون آبهای جاری ایران با آن درگیر هستند! از جمله زاینده رود در قلب ایران خشک شده است. خشکییی که قبل از هر چیز ناشی از تصمیمات سودجویانه و سیاستهای چپاولگرایانهٔ حکومتی است! ایجاد سدهایی که آب زاینده رود را به سمت تأسیسات صنعتی و حکومتی هدایت میکند، درست کردن تونلهای غیرعلمی که شریان این رودخانه را قطع کردهاند از جمله عوامل خشکی زاینده رود است. در نتیجه خشکی آن تالاب گاوخونی نیز از میان رفته است، کشاورزی نابود شده، دمای منطقه بالا رفته و خشکسالی تمامی شهرها و روستاهای حاشیه آن از جمله شهر اصفهان را فراگرفته است.
همین وضعیت در مورد صدها روخانه دیگر صدق میکند. کارون رو به خشکی است و آلودگی به شکلی اسفبار آن را تسخیر کرده است. در حال حاضر در بسیاری از نواحی ساحلی کارون تنها آثار فاضلاب شهری و لاشهی جانوران است که به چشم میخورد. همچنین در نتیجه سدسازی به روی کارون تنها در آبگیری آن، ۶۳روستا بهطور کامل نابود شد و هشت هزار شغل از میان رفت! با پایین آمدن میزان دبی رودخانه، آب دریا نیز نفوذ بیشتری در رودخانه پیدا کرد و شوری آب کارون افزایش یافت. امری که برخی آبزیان را نابود و صنعت ماهیگیری در این رودخانه را مختل کرد.
بسیاری از رودخانههای بزرگ شمال کشور چون سفید رود تبدیل به مصب فاضلاب شهری و صنایع و زبالهها و فاضلاب بیمارستانی شده است. گفته میشود سالانه بیش از هزار تن پساب صنعتی و شهری تنها به سفید رود روانه شده و سپس وارد خزر میشود. آلودگی سواحل خزر نیز آنقدر زیاد است که در بسیاری از سواحل آن شنا کردن منجر به ایجاد بیماری پوستی و بیماریهای مختلف دیگر میشود.
محیطزیست ـ دریاچهها و تالابها
یکی دیگر از شاخصههای وضعیت قرمز و بحرانی زیست بوم ایران، نابودی دریاچهها و تالابهای آن است.
معاون محیطزیست طبیعی سازمان محیطزیست خبر از خشک شدن ۸۰درصد از تالابهای ایران میدهد! این مجموعه شامل صدها آبگیر و دریاچه کوچک و دهها تالاب و دریاچهٔ بزرگ است. از جمله معضلات کنونی کشور دریاچهٔ ارومیه است. در یک کلام ارومیه مورد تاخت و تاز غارتگران حکومتی و یا کسانی که با رشوه به حکومتیها کارشان را پیش میبرند قرار گرفته است! اغلب آبریزهای ارومیه بسته شده است. بیش از ۱۰۳سد بزرگ و البته دهها خاکریز، آب رودخانهها و نهرهایی را که به این دریاچه میریزند، بسته و سد کرده است!
هچنین بیش از ۳۰هزار چاه عمیق غیرمجاز اطراف ارومیه حفر شده است.(تعمداًً برای مصارف صنایع وابسته یا با پرداخت رشوه و یا در ضعف نظارتی). این چاهها مثل سوراخهایی آب دریاچه ارومیه را از زیر میمکند و گام به گام آن را به سمت مرگ هدایت میکنند. مرگی که با خود نه فقط نابودی یک دریاچه، بلکه نابودی یک اکوسیستم و حتی فجایع ملی را میتواند بهدنبال داشته باشد. گفته میشود توفانهای نمک برخاسته از این دریاچه میتواند تمامی شمال غرب ایران را در برگرفته و خاک آن را برای همیشه دچار مشکلات حاصلخیزی کند! البته آسیبهای تنفسی و بیماری سرطان از هماکنون گریبان هموطنان شمال غرب کشور را گرفته است. اینها البته علاوه بر نابودی نادرترین جانوران این دریاچه و از میان رفتن دهها نوع پرنده است!
این وضعیت اسفبار البته تنها در مورد ارومیه صدق نمیکند. دریاچه بختگان یکی از زیباترین دریاچههای ایران که محل تخم گذاری فلامینگوها است هماکنون نابود شده است و وزارت نیرو حاضر به پرداخت حقآبهٔ آن نیست. همچنین قسمتهایی از آن به بخش خصوصی واگذار شده و به پیست اتومبیل سواری برای آقازادهها و محلی برای تیک آف کردن و حرکات نمایشی با ماشینهای میلیاردی تبدیل گشته است. خشک شدن این دریاچه علاوه بر اینکه باعث شده فلامنگوها برای تخم ریزی به آنجا نیایند، اثرات مخرب بسیاری روی باغها و مزارع و حتی سلامتی شهروندان نیز داشته است. از دیگر دریاچههای نابود شده در حکومت ایران ویران کن ولایت فقیه میتوان از دریاچههای هامون، پریشان و مهارلو نام برد.
از دیگر قربانیان سیاستهای مخرب حکومت آخوندها تالابهای زیبای ایران هستند. در جنوب کشور، تالابهای بینالمللی چون هورالعظیم و شادگان به عمد توسط میدان نفتی آزادگان وابسته به سپاه پاسداران خشک شده و آبریزهای آنها بسته شد تا برداشت نفت با سهولت بیشتری انجام شود. خشکی تالابهای جنوب بحران ریزگردها در خوزستان را در پی داشت و زندگی دهها هزار ماهیگیر و کشاورز را نیز به نابودی کشاند. سرریز کردن پسابهای صنعتی پتروشیمی بهخصوص زهابهای نیشکر به این تالابها آنها را بهطور کامل نابود کرده است. زهابهای نیشکر هم شور هستند و هم دارای شش دسته مواد علف کش بوده که روی زیستمندان تاثیر گذاشته و در بدن آبزیان انباشته و سپس به مصرفکنندگان منتقل میشوند!
همچنین باید در عداد همین قربانیان از تالاب انزلی که تصفیه خانه خزر بهشمار میرفت نام برد. تالابی که هماکنون به محلی برای تخلیه انواع فاضلابها و پسابهای صنعتی تبدیل شده است.
محیطزیست - خشک شدن تالابها
و در پایان
بحرانی که هماکنون دامن گیر محیطزیست ایران است تنها شامل جنگها و دریاچهها و رودخانهها نیست. بلکه دایرهای بسیار وسیعتری دارد که در این مقال نمیگنجد، اما همین خطوط نیز تنها یک ضرورت را روشن میسازد که اگر دست نجنبانیم و جلو روند کنونی را که البته ناشی از سیاستهای غارتگرانهٔ یک حکومت ایران ستیز است نگیریم، همان فاجعه غیرقابل انتظار در دهههای آینده رخ خواهد داد. فاجعهای که ناظر بر نابودی غیرقابل ترمیم بسیاری از نواحی فلات ایران است.