حتی کسانی که از نزدیک با مقاومت ایران آشنا نیستند، عبارت «رئیسجمهور برگزیدهٔ مقاومت ایران» به گوششان خورده است. این احتمال وجود دارد که برای هر کدام از ما سؤال شود که رئیسجمهور منتخب یا برگزیده یعنی چه؟ مگر میشود بدون برگزاری یک رفراندم سراسری در ایران یک رئیسجمهور انتخاب کرد؟
راستی! چه ضرورتی دارد پیش از سرنگونی استبداد دینی، رئیسذجمهور انتخاب شود و...
انقلاب ضدسلطنتی و موضوع رهبری
در یک تحلیل جامع وقتی به بررسی انقلاب ضدسلطنتی مینشینم، اصلیترین دلیل شکست آن را در نبود یک رهبری شایسته، کارآمد و حامل ارزشهای دموکراتیک و مردمی میبینیم. هیچکس در این ضرورت تردید ندارد که استبداد شاهنشاهی باید سرنگون میشد و کشور ما با یک انقلاب دموکراتیک مسیر خود را به سمت آزادی، عدالت، برابری، ترقی و شکوفایی بازمیکرد. به عبارت دیگر اشکال به این برنمیگشت که چرا در سال ۵۷ در ایران انقلاب شد، اشکال در این است که چرا سرنوشت انقلاب به ارتجاع انجامید. تا آنجا که به مردم آگاه ایران برمیگردد، در بیش از ۱۰۰سال اخیر بهخوبی نشان دادهاند که برای بهروزی و آزادی میهنشان حاضر به پرداخت هر بهایی بوده و هستند. آنها با تقدیم عزیزترینها، شاه را از اریکهٔ خدایگانی به زیر کشیدند. انقلاب و دگرگونی را ما مشخص نمیکنیم، ضرورت تغییر و دگرگونی برخاسته از قوانین تکامل و دیالکتیک جامعه و تاریخ است. ما باید به این بیاندیشیم که چکار کنیم تا انقلاب همواره به پیش برود، توقف نکند و به قهقرا منجر نشود.
خمینی، ادامهٔ دیکتاتوری شاه در لباس دین
خمینی، این سارق بزرگ اعتماد مردم، از ابتدا نیامده بود که ایران را بهسمت آرمانهای دموکراتیک پیش ببرد. او شارلاتانی بود که سودای برقراری یک استبداد هولناک دینی را در سر میپروراند. از این رو در فقدان یک رهبری شایسته سوار بر امواج هر دم فزایندهٔ آن انقلاب شد و دستآوردهایش را بهسرقت برد. دجال بزرگ برای اینکه بتواند هدف شوم خود را پیش ببرد، مرحله به مرحله دستآوردهای بهار زودگذر آزادی را سرمیبرید و گامبهگام ماهیت واقعی خودش را آشکار میکرد.
مسعود رجوی در کتاب استراتژی قیام و سرنگونی مینویسد: «...در ۴بهمن ۱۳۵۷ که ۳روز بود از زندان شاه در بحبوحهٔ قیام مردم آزاد شده بودیم، من در اولین سخنرانی در دانشگاه تهران حرفم و شعارم از جانب مجاهدین این بود که «پیروز باد انقلاب دموکراتیک ایران». در آن ایام جماعت خمینی بهتازگی شعار «انقلاب اسلامی» میدادند. یکی از حاضران سؤال کرد «انقلاب دموکراتیک یعنی چه؟» جواب دادم «یعنی انقلابی با شرکت مردم یعنی با شرکت و حاکمیت تمام طبقات و اقشار خلق که یک نظام شورایی را تداعی میکند».
به این ترتیب مشخص میشود که از همان ابتدا خمینی نه بهدنبال تحقق آرمانهای دموکراتیک انقلاب ضدسلطنتی بلکه در پی حکومت و سلطنت مطلقه خود و آخوندهای همراه و همکاسهٔ خودش بود.
کلیگویی و پشتهماندازی خمینی و طفره رفتن از پاسخ صریح
خمینی یک روز قبل از میتینگ بزرگ مجاهدین در خزانه، در تاریخ ۴خرداد ۵۸ طی یک سخنرانی گفت: «هر کس جمهوری را بخواهد دشمن ماست؛ برای اینکه دشمن اسلام است. هر کس پهلوی جمهوری اسلامی، دموکراتیک بگذارد، این دشمن ماست. هر کس جمهوری دموکراتیک بگوید، او دشمن ماست. برای اینکه معلوم است اسلام را نمیخواهد، ما اسلام را میخواهیم».
۵روز پس از این سخنرانی، خمینی جمهوری اسلامی را با حکم نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر به مردم ایران تحمیل کرد.
حال آنکه در تاریخ ۳بهمن ۵۷ یعنی ۱۷روز قبل از سرنگونی شاه در مصاحبه با خبرنگاران که از او سؤالهای مشخصی در مورد آیندهٔ ایران و شکل حکومت میکردند، با فریبکاری و شیادی تمام به پشتهماندازی و کلیگویی اکتفا کرد. بهعنوان مثال یکی از خبرنگاران از او پرسید: «ممکن است خطوط اصلی این حکومت اسلامی را در زمینههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بفرمایید»؟
خمینی: «اینها اموری نیست که بتوانم آن را برای شما تشریح کنم...».
خبرنگار که مجاب نشده بود، بگونهای دیگر سؤال خود را مطرح کرد: «منظورم این است که در حکومت اسلامی ملی شدن صنایع قطعی خواهد بود یا هنوز معلوم نیست و آیا ابزار تولید در دست دولت خواهد بود»؟
خمینی: «آن هم باید مورد مطالعه قرار گیرد».
مقاومت ایران و اعلام برنامههای دولت موقت
بر خلاف خمینی و اخلاف او و درست رودرروی شارلاتانیسم و دجالیت، مجاهدین با گذشت یک ماه پس از آغاز نبرد مسلحانهٔ انقلابی در ۳۰خرداد و در شرایطی که بسیاری از کادرهای آنها بهدلیل تعقیب و دستگیری گسترده محلی برای سکونت نداشتند از این ضرورت غافل نبودند که برای پاسخ به الزامات سرنگونی و نیز آینده ایران از هماکنون باید دستبهکار شوند و یک ائتلاف سیاسی را شکل دهند. بههمین دلیل درست ۳۰تیر ۶۰ در سالروز قیام مردم ایران در حمایت از دکتر محمد مصدق، تأسیس شورای ملی مقاومت، برای ائتلاف همهٔ نیروهای دموکراتیک مخالف رژیم ولایت فقیه را اعلام کردند. این ائتلاف هم برای پیشبرد سرنگونی استبداد مذهبی بود و هم برای استقرار دموکراسی در ایران. بهفاصلهٔ ۱۰روز پس از اعلام این ائتلاف، مسعود رجوی طی پروازی بزرگ از پایگاه یکم شکاری تهران به مقصد پاریس، تشکیل شورای ملی مقاومت را به اطلاع جهانیان رساند. برنامه و اساسنامهٔ شورا و دولت موقت و نیز آییننامهٔ داخلی شورا و وظایف دولت موقت را در نیمهٔ دوم سال ۶۰ تصویب و منتشر شد.
بر اساس اسناد منتشرهٔ شورای ملی مقاومت، دولت موقت موظف است حداکثر ۶ماه پس از سرنگونی حاکمیت آخوندی یک انتخابات سراسری برای تشکیل مجلس مؤسسان و قانونگذاری ملی برگزار نماید. با تشکیل این مجلس وظیفهٔ شورای ملی مقاومت پایان مییابد و دولت موقت نیز استعفای خود را به مجلس مؤسسان تقدیم میکند. مجلس مؤسسان وظیفهٔ تدوین قانون اساسی جمهوری جدید و تعیین دولت جدید و قانونگذاری برای اداره امور کشور تا قبل از تصویب قانون اساسی جدید را برعهده دارد. دورهٔ مجلس مؤسسان حداکثر ۲سال است.
در یک بازهٔ زمانی کوتاه شورای ملی مقاومت، همزمان با استمرار مقاومت در داخل و خارج ایران، طرحهای مختلفی را برای آیندهٔ ایران بهتصویب رساند و برای اطلاع عموم منتشر نمود. برخی از این طرحها عبارتند از:
- طرح صلح شورای ملی مقاومت
- طرح شورای ملی مقاومت ایران برای خودمختاری کردستان ایران
- طرح «رابطه دولت موقت جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران با دین و مذهب»
- طرح شورای ملی مقاومت درباره آزادیها و حقوق زنان
- طرح جبهه همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی
ممانعت از روند خودبهخودی
۳۹سال پس از آن تصمیم سرنوشتساز مبنی بر تأسیس و معرفی یک ائتلاف مردمی و سیاسی برای سرنگونی حاکمیت استبدادی ولایت فقیه و آیندهٔ ایران، اکنون میشود فهمید که چرا این تصمیم ضروری بود. ارتجاع و استبداد و مشاطهگران آنها میخواهند مانند سابق همه چیز در هالهای از ابهام بماند؛ تا در فضای مغشوش، مهآلود و «باری به هر جهت» و «حالا ببینیم چه میشود؟» دست به آلترناتیوتراشی بزنند و عالیترین مصالح خلق و میهن را با تکرار تاریخ به مسلخ ببرند. آنها میخواهند «پارازیتهای وزارت اطلاعات» و آلترناتیوهای قلابی و یکشبهٔ دستساز وزرات را رنگ و لعاب بزنند و به نام اپوزیسیون و رهبری جنبش قالب کنند. آنها نوادگان همان مرتجعان و میوهچینانی هستند که ستارخان را منزوی و خانهنشین کردند.
آنان که علیه نهضت ملی کردن نفت و پیشوای فقید آن دکتر محمد مصدق کودتا کرده و آرزوی مردم ایران برای به دست گرفتن سرنوشت خویش را به محاق بردند. بسا فراتر از جنبش مشروطیت و نهضت ملی کردن صنعت نفت، تجربه خونین سرقت انقلاب ضدسلطنتی پیش روی ماست...
اما اینک از دل تمام مرارتها و شکستها، نیرویی سربرآورده است که نمیخواهد خلق ما تجارب تلخ پیشین را تکرار کند.
مسعود رجوی در نخستین سخنرانی خود در سال ۵۷ در دانشگاه تهران سخنانی گفت که طنین آن هنوز در گوشها باقی است و گویی همین امروز آن را میشنویم:
«ما نیامدهایم اینجا که تنها روند خودبهخودی قضایا را فقط ستایش کنیم... لَختی هم باید به این اندیشید که چه چیز باید باشد و چه چیز هم نباید باشد... ما سر نداده بودیم که زَر بگیریم... جانمان را مگر برای این داده بودیم که به جایش جاه بگیریم...»؟
ممانعت از روند خودبهخودی قضایا، جلوگیری از افتادن دستآوردهای انقلاب و محصول رنج و شکنج مردم به دست میوهچینان و ازراهرسیدگان سر در آخور شاه و شیخ، همواره وجههٔ همت مقاومت ایران طی سالیان متمادی بوده است. تأسیس شورای ملی مقاومت، معرفی آلترناتیو، تصویب وظایف دولت موقت و ارائهٔ یک نقشهمسیر و برنامهٔ دقیق و عاری از ابهام، در این راستا بوده است. انتخاب مریم رجوی بهعنوان رئیسجمهور دوران انتقال برای تحقق همین نقشهمسیر است.
ادامه دارد...