بهرغم ادعاهای دولت رئیسی و باید درمانی او در زمینه بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم، اما روز به روز فقر در میان آنها گستردهتر میشود طوری که به اعتراف یک رسانه حکومتی در حال حاضر «۹۳درصد خانوارهای ایرانی یارانه بگیر هستند» (آفتاب یزد ۲۰فروردین ۱۴۰۱).
مبلغ یارانه برای هر نفر در ماه ۴۵هزار تومان است که بهزور مخارج یک وعده غذای بخور و نمیر یکی از اعضای خانوادههای فقیر را تأمین میکند.
معیشت مردم آن چنان فاجعهبار است که حتی مهرههای وابسته به نظام نیز نسبت به آن ابراز نگرانی میکنند.
یک عضو مجلس ارتجاع بهنام علیرضا منادی درباره بحران وضعیت فلاکتبار معیشت مردم در تبریز نوشت: «فقر در حاشیههای تبریز بیداد میکند بهطوریکه امروز برخی از مردم با قاشق روغن تهیه میکنند و نان قسطی میخرند» (تلگرام چند ثانیه ـ ۱۸فروردین).
و مهره دیگری از باند مغلوب اذعان میکند «مسئولان نمیدانند فقرچیست» (آفتاب یزد ۲۰فروردین۱۴۰۱).
فقر و فلاکت سالیان است در کشور ما بیداد میکند آن چنانکه خرید نان قسطی، گرو گذاشتن کارت ملی برای خرید نان و یا بعضی اجناس مورد نیاز مدتهاست امر رایجی برای مردم فقیر تبدیل شده است.
دهها میلیون نفر از مردم کشور دچار گرسنگی مزمن هستند اما کاملاً روشن است که این دولت غارتگر با وعدهدرمانی و باید درمانی رئیسی جلاد نیز مانند دولتهای گذشته نه میخواهد و نه میتواند دردی از دردهای مردم فقیر را درمان کند.
در چنین شرایطی آخوند رئیسی و وابستگانش دجالگرانه تلاش میکنند وضعیت را وارونه جلوه بدهند. بهنوشته روزنامه حکومتی جهان صنعت ۲۰فروردین ۱۴۰۱: «اخبار و گزارشهای برخی رسانهها را که بخوانید اوضاع را چنان امن و امان و وضعیت مملکت را طوری گل و بلبل نشان میدهند که گویی مردم در کشور یا حتی سیاره دیگری زندگی میکنند و دولتمردان و حامیانشان نیز در کشور یا سیارهای دیگر. آنجا که نه گوجهفرنگی کیلویی ۳۰هزار تومان شده و نه قیمت گوشت و برنج و… سر به فلک کشیده و از سفره مردم پریدهاند. اینجا که مردم زندگی میکنند گرانی چنان افسارگسیخته شده که دغدغه عموم جامعه، تهیه معیشت خانواده است و دارو از مهمترین ضروریات زندگی» است.
در زمینه افزایش قیمتها و ناتوانی خرید مردم برای کم اهمیتترین مواد غذایی خود مانند گوجه فرنگی روزنامه همدلی ۲۰فروردین ۱۴۰۱ نوشت: «حالا کمتر کسی را میتوان دید که از افزایش عجیب قیمتها و حتی تشکیل صفهای طولانی برای تهیه سادهترین مایحتاج زندگی از قبیل گوجهفرنگی در برخی از شهرهای کشور خبر نداشته باشد.
واقعیت این است که در روزهای اخیر قیمت بسیاری از کالاهای اساسی با شدت بیشتری در حال افزایش است.
گوجهفرنگی که در زمان رویکار آمدن رئیسی جلاد کیلویی هفت هزار تومان بود، حالا به ۴۰هزار تومان هم رسیده؛ در برخی شهرها هم از رسیدن هر یک عدد گوجهفرنگی به چهار هزار تومان خبر میدهند. قیمت شیرخشک که پیش از این ۳۸هزار و ۷۰۰تومان بود، اکنون با افزایش ۴۴درصدی، به ۶۹هزار تومان رسیده. در هشت ماه گذشته، قیمت پراید ۸۰میلیون تومان گرانتر از قبل شده است. درباره برنج و گوشت هم وضعیت همین است؛ گوشت قرمز به ۲۰۰هزار تومان و هر کیلو برنج هم به ۱۰۰هزار تومان رسیده است».
این وضعیت مردم در شرایطی است که دولت جلادان مدعی است وضعیت اقتصادی بهبود یافته و درآمدهای نفتی بیشتر شده است، اما با این وجود هیچ اثری در بهبود معیشت مردم مشاهده نمیشود.
چرا که درآمدهای نفتی اضافه شده مطلقاً در جهت بهبود اقتصاد و معیشت مردم بکار گرفته نشده و نمیشود، بلکه باز هم مانند گذشته چپاول شده و یا اینکه خرج نیروهای سرکوب میشود.
همچنانکه طی ۱۶سال گذشته و از زمان روی کارآمدن دولت احمدینژاد درآمد نفتی کشور صدها میلیارد دلار بوده، اما این درآمد صرف بهبود وضعیت مردم نشد، بلکه بخش عمدهیی توسط سرکردگان حاکمیت و نهادهای گردن کلفتی نظیر سپاه پاسداران ملاخور شد، بخشی هم خرج سرکوب مردم در داخل کشور و خرج صدور تروریسم و ارتجاع در خارج کشور شد.
اکنون نیز تلویزیون رژیم بهنقل از منصور اوجی وزیر نفت آخوندها، درآمد نفت در ماههای آخر سال گذشته را دو نیم برابر سال۱۳۹۹ اعلام کرد و در این رابطه گفت: «اما در ماههای اخیر میزان صادرات نفت افزایش یافته و صادرات میعانات گازی ۳برابر و ۴برابر پارسال شده.
کشورمان سال گذشته یک میلیارد و ۲۷میلیون دلار گاز فروخت اما امسال این رقم به بیش از چهار و شش دهم میلیارد دلار افزایش یافته و همه این مبلغ وصول شده است» (تلویزیون شبکه خبر۲۸ اسفند ۱۴۰۰).
با فرض اینکه چنین ادعاهایی در مورد فروش نفت و کسب درآمد درست باشد (که البته رسانهها و کارشناسان خود رژیم آن را نفی میکنند) همچنانکه در بالا بهنقل از رسانهها و مهرههای حکومتی اشاره شد، این درآمد نه تنها تاثیری در بهبود وضعیت زندگی مردم نداشته و باعث پایین آمدن قیمتها نشده، بلکه قیمتها با شیب تندتری در حال بالا رفتن است. چرا که بهقول خامنهای نباید درآمدها صرف رفاه و آسایش مردم شود بلکه باید صرف تقویت بنیادها شود. البته خامنهای نمیگوید که منظورش از بنیادها چیست و چنین وانمود میکند که منظورش بنیادهای اقتصادی است. حتی اگر آن چه را وانمود میکند بپذیریم، باز روشن است که چنین امر محقق نخواهد شد.
زیرا همواره به جای تقویت بنیادهای اقتصاد کشور این بنیادهای غارت و سرکوب بوده که تقویت شدهاند، و از این پس نیز چنین خواهد شد با این خیال باطل که «مقام عظما» بتواند از پس خیزشها و قیامهای مردمی برآید. اما باید گفت همچنانکه تاکنون مردم خواب و خیالهای پنبه دانهیی نظام را آشفته کردهاند از این پس نیز چنین خواهند کرد.